از حماسه برادران شهید اخلاقی تا سئوالات بیجواب بچههای شهید!
به
گزارش نوید شاهد؛. شهید
مدافع حرم «رضا اخلاقی»، از شهدای لشکر فاتح فاطمیون است که از افغانستان مهاجرت
کرده و به ایران آمد و همراه با برادر شهیدش برای دفاع از حرم اهل بیت (ع) درحالیکه همسر و سه فرزندش
در افغانستان به سر میبردند، به سوریه رفت.
«صدیقه اخلاقی»
همسر این شهید بزرگوار با خبرنگار نوید شاهد گفتگو کرد، تا خاطره یک همسر و یک پدر قهرمان را برای فرزندانش روایت کند.
خانم اخلاقی در ابتدا همسر شهیدش را اینگونه معرفی کرد و گفت: آقا رضا، متولد دوازدهم بهمن ماه 1357 در مشهد است. زمستان سال 1381 بود که ازدواج کردیم و حاصل این زندگی، سه فرزند، دو پسر و یک دختر است. ما برخلاف خانواده همسرم که در ایران زندگی میکردند، در افغانستان زندگی میکردیم.
وی درباره خصوصیات اخلاقی همسرش ادامه داد: آقا رضا، آدم آرام، تودار و سادهای بود. برخی اوقات هم شوخ طبعیهایی میکرد اما آنچه دربارهاش بسیار بارز بوده، این است که هیچکس از او برخورد تند و غیراخلاقی ندیده و همیشه خوبیاش بر سر زبان پدر و مادر، فامیل، دوستان و همسایگان جاری است. شغلش هم کارگری ساختمان بود.
قرار بود سیزدهبدر برگردد که خبر شهادتش آمد
همسر شهید اخلاقی افزود: من راضی نبودم آقا رضا به سوریه برود. اما بعد از اصرارهای مکررش، خودم را راضی کردم و گفتم توکل برخدا. وقتی به سوریه اعزام شد ما در افغانستان زندگی میکردیم. بهار 95 برای اولین بار به مدت سه ماه اعزام شد. به پدر و مادرش پیغام داده بود که همسر و فرزندانم را به مشهد بیاورید. سرانجام خودش به من پیغام داد که ما را به ایران خواهد آورد و دوباره به سوریه اعزام میشود. من همچنان از اینکه ما را ترک کرده بود و در کشور دیگری میجنگید، ناراحت بودم و حتی نمیخواستم به ایران بیایم. بالاخره ما را به ایران آورد و نهایتا برای بار دوم، زمستان 95 اعزام شد و قرار بود پس از تعطیلات نوروز 96 تا سیزده بدر برگردد که نهم فروردین 96 شهید شد و خبر شهادتش رسید ... .
نتوانست جنایتهای داعش را تحمل کند
وی درباره انگیزه شهید رضا اخلاقی از جنگیدن در سوریه تاکید کرد که: برای همسرم تحمل جنایتهای داعش و خرابیهایی که بوجود آورده بودند، خیلی سخت بود و نمیتوانست تحمل کند. بار اولی که به سوریه رفت خیلی تحت تاثیر قرار گرفت. میگفت؛ آنجا حال و هوای دیگری دارد. اگر شما هم به سوریه بیایید دلتان نمیخواهد برگردید. خودش میگفت؛ من لایق شهید شدن در سوریه نیستم؛ فکر نمیکنم شهادت قسمت من شود اما میگفت؛ عشق من حرم حضرت زینب (س) است. وقتی که وارد حرم ایشان میشوی، سبکبال هستی. انگار خانم با زائرانش همراه میشود. از بودن در سوریه راضی بود و میگفت، مادامی که به وجود من نیاز است میمانم و ماند تا روز دوم فروردینماه 96 که در تدمر به فیض شهادت نائل شد و به آرزویی که فکرش را هم نمیکرد رسید.
این همسر شهید از نحوه شهادت همسرش هیچ خبری نداشت و گفت: بعد از گذشت بیش از یک سال از شهادت آقا رضا، هنوز نه وسایلش برگشته و نه همرزمانش را دیدهایم. همانقدر میدانم که او تک تیرانداز بوده و در اثر اصابت یک تیر به پیشانیاش به شهادت رسیده است.
ایشان متذکر شدند: البته آقا رضا، از قبل به خاطر حضور در سپاه ملی افغانستان، آموزشهای نظامی دیده بود و از نظر تکنیکی آمادگی حضور در جنگ را داشت.
خانم
اخلاقی در مورد برخی ویژگیهای همسرش نیز یادآور شد: آقا رضا، بسیار پایبند به
اعتقادات دینی بود و بسیار به حجاب سفارش میکرد و نسبت به توجه به ناموس دیگری هم
حساس بود. به خاطر همین در برخورد با نامحرم خیلی مراعات میکرد. این ویژگی او نیز
زبانزد است.
الان راضی هستم
او اضافه کرد: من از شهادت همسرم ناراضی بودم تا اینکه دی ماه سال گذشته از طرف سپاه لشکر فاطمیون، برای زیارت حرم حضرت زینب (س) و حضرت رقیه (س) به سوریه رفتم و شدت خرابیها و ظلم داعشیان را از نزدیک دیدم، الان راضی هستم و معتقدم جهاد امثال همسر من ضروری است.
این
همسر شهید افزود: چند روز بعد از شهادت آقا رضا در تدمر، بنیاد شهید مشهد خبر
شهادت همسرم را به پدر و مادرش داد و سرانجام آقا رضا، دوم اردیبهشتماه 96 در قطعه
30 بهشت رضا (ع) آرام گرفت.
حضرت زینب (س) هر که را بخواهد به سوی خود دعوت میکند
خانم
اخلاقی در پایان گفت: زمانیکه همسرم تازه شهید شده بود و ما هنوز خبری از او نداشتیم،
دخترم خوابش را دیده بود که پدر و عمویش با لباسهای سفید به دنبالش آمدهاند. وقتی
دخترم خواب خود را تعریف کرد، به دلم افتاد که یک اتفاقی برای همسرم میافتد. روزهای
اول تحمل خبر شهادت، برای دختر شش سالهام خیلی سخت بود.
وقتی وارد خانه میشد، به دنبال پدرش میگشت. از عمویش سراغ پدرش را میگرفت. گفتیم رفته تهران برای کار. بالاخره عمویش گفت؛ پدرت شهید شده و در بهشت رضا (ع) به خاک سپرده شده است. پسرانم هم درمورد پدرشان خیلی سوالهای بیجواب دارند؛ چرا رفت؟! چرا بدون اینکه ما ببینیمش رفت؟! اوایل بچهها خیلی درگیر چرایی و چگونگی شهادت پدرشان بودند اما حالا آرام شدهاند و حتی پسر بزرگم که 15 ساله است، میگوید؛ من هم میخواهم به سوریه بروم و من میدانم حضرت زینب (س) و اهل بیت (ع) هر که را بخواهند به سوی خود دعوت میکنند.
گفتنی است؛ «شهید مهدی اخلاقی» برادر «شهید رضا اخلاقی» که فرزند کوچک خانواده و مجرد بوده است، او نیز در سوریه به شهادت رسیده است.
مصاحبه از فرزانه همتی/