کار فرهنگی به سبک همت، کاظمی و رمضانی/ خاطره تشکیل ستاد مشترک فرهنگی جهاد و سپاه در کردستان
نوید شاهد: مهندس حاج «علي رضا رمضاني»؛ خادم الشهداء و رزمنده دوران دفاع مقدس و از كاركنان خدوم و پيشكسوت بنياد شهيد و امور ايثارگران، موسس کتابخانه تخصصی ایثار و شهادت، و پایگاه اطلاع رسانی فرهنگی نوید شاهد بود که پس از قریب به 27 سال خدمات ماندگار در خرداد ماه سال 1393 به رحمت ایزدی پیوست.مرحوم حاج علی رضا رمضانی فارغ التحصیل مهندسی کامپیوتر از دانشگاه شهید باهنرکرمان بود و در ایام مبارزات علیه گروهک ها در کردستان و کرمانشاه حضوری فعال داشت. وی از همرزمان شهید ناصر کاظمی و ابراهیم همت بود در پاوه بود و زمانی که 26 سال بیشتر نداشت، مسئول فرهنگی جهاد سازندگی در پاوه بود.
خادم الشهداء علی رضا رمضانی در سال 1391 در گفتوگو با نوید شاهد خاطرهای از شهید ناصر کاظمی فرماندار پاوه، نقل کرده است:فاصله بین سالهای 59 - 60 از طریق جهاد سازندگی در کسوت مسئول فرهنگی جهاد سازندگی برای انجام کارهای فرهنگی به جهاد پاوه رفتیم. در همین اثنا شهید همت نیز به پاوه آمدند و مسئول روابط عمومی سپاه پاوه شدند. شهید کاظمی هم فرمانده سپاه پاوه بود.
با آنها توافق کردیم به جای اینکه به صورت جداگانه هر کدام در کارهای فرهنگی در منطقه پاوه و اورامانات مشغول شویم، نیرو و انسجام کار را با هم بگذاریم و به صورت مشترک پیش ببریم. برای این تصمیم، پایگاه کانون جوانان پاوه را به ستاد مشترک فرهنگی جهاد و سپاه تبدیل کردیم.
مهندس شهید مجید حداد عادل،حجت الاسلام شهید سید فخرالدین رحیمی، آیت الله خامنه ای و خادم الشهداء مرحوم حاج علیرضا رمضانی
برای تأمین بودجه کارهای فرهنگی باید از فرمانداری تقاضا میدادیم. بعد از بروز قائله کردستان و شکلگیری بسیج، سپاه در شهرهای مختلف کردستان برای حفظ نظام پایگاه زد و برای سپاه آن منطقه نیاز به فرماندار بود.
چون شهید ناصر کاظمی فرماندار پاوه بود، هرازگاهی به ایشان مراجعه و درخواست بودجه و هزینه میکردیم. به خصوص برای اردوهای دانش آموزشی که بچههای کرد را به اردوهای مختلفی به شهرهای دیگر از جمله همدان میبردیم.
از آنجایی که ایشان فوتبالیست بود و از بچهمحلهای ما در جنوب تهران و در خیابان کارون زندگی میکردند، به حساب عرق محلی که داشتیم و معلم درسی من محسوب میشدند، شناخت نسبی به من داشتند و لذا برای تأمین بودجه کارهای فرهنگی بسیار عنایت میکرد.
بعضی اوقات امکان اینکه به چارت و ساختمان فرمانداری برای تأمین بودجه بروی ممکن نبود و ما برای تأمین بودجه شهید کاظمی را در مسیر رفت و آمدش گیر میآوردیم.
روزی در مسیر عبورش درخواست بودجه را مطرح کردیم. ایشان گفتند:" درخواستتان را مکتوب کنید! من دستور بدهم."
ما هم هر چه میگشتیم، کاغذی پیدا نمیکردیم که یکدفعه چشممان به پاکت سیگاری افتاد که روز زمین افتاده بود. چون نمیخواستیم این موقعیت را از دست بدهیم، زرورق داخل پاکت سیگار را جدا کردیم و درخواستمان را روی آن نوشتیم.
مسعود انصاری همرزم ما این کار را انجام داد و به شهید کاظمی داد. شهید ناصر هم گفت "من گفتم خیلی راحت باشید اما نه اینقدر!!". با این وجود دستور را صادر کردند و ما از فرمانداری بودجه لازم را گرفتیم.
انتهای پیام