ملاقات با شهید «سعید طوقانی» در «ملاقات سیزدهم»
«بعد از سیزده سال»، «آن دورها، پرواز بر فراز دریا»، «خسته و فرسوده»، «شک بی پایان»، «یک آدم محله خوان»، «نشانی سرزمین جدید»، «بهترین فرصت برای اثبات خود»، «کنار گود»، «حقیقتی از جنس افسانه»، «آخر ماجرا کجاست؟»، «گره ای ناگشودنی»، «گامی برای دیگران»، «خانه بدون صاحب خانه»، «یک جرقه»، «استجابت یک دعا»، «آروزها و دیوارهای بلند»، «نمازی با دو نیت»، «شبح یک هیولا»، «حرف آخر»، «فوجی عظیم از مرغان دریایی»، «از گودی به گودی دیگر»، «نجیب زاده ای بدون ثروت»، «معجزه ایمان»، «آرزوهای بزرگ»، «با زرنگی هرچه تمام تر»، «این قصه سر دراز دارد»، «خبری از یک گمشده»، «اینجا آرامم نمی گیرد»، «صدای زنگ ها»، «گِزگِز دست ها»، «عکس ها باید بمانند»،«لطفا دنبال من نگردید»، «آخرین پیک» و «او امروز می آید» عنوان داستان های کوتاه این کتاب است.
برای آشنایی با شهید «سعید طوقانی» و سبک نوشتاری کتاب آخرین داستان با عنوان «او امروز می آید» را در ادامه می خوانیم:
«عید سال 1364 همان جا که قرار گذاشته بودیم، ساعت ها منتظر سعید ماندم، اما خبری از او نشد. و بعد از آن، هرسال همان جا و همان ساعت می رفتم سر قرار. سال های بعد هم به قولش عمل نکرد. تا این که سیزده سال گذشت.
خرافاتی ها عدده سیزده را نحس می دانند، اما برای آن ها که منتظر برگشتن سعیدند، عدد مبارکی است. او بعد از سیزده سال به خانه اش برمی گردد. زمانی که برای من خیلی دیر گذشت.
حالا سعید می تواند برایم از آخرین رکوردش بگوید. بیش از صدبار چرخیدن در دقیقه، کاری که فقط از عهده خودش بر می آمد. خیلی ها تلاش کرده بودند که رکورد او را بشکنند، اما نتوانسته بودند.
او امروز می آید. جمعیت زیادی برای استقبالش جمع شده اند. به خود امید می دهم بعد از آن که آب ها از آسیاب افتاد و همه دوباره به سراغ کار و زندگی شان رفتند، راز سریع ترین چرخ زدن ها را از او بپرسم.
او امروز می آید، اما نمی دانم بعد از سیزده سال چه شکل و شمایلی دارد. با این که می گویند با بالارفتن سن ، آدم ها جا افتاده تر و پخته تر می شوند، اما دوست دارم او را با همان شکل و شمایلی که در گود چرخ می زد، ببینم. با همان قطره های درشت عرق که در پادگان دوکوهه بر پیشانی اش می نشست و همان نفس نفس زدن هایی که با لبخند همراه بود..
او امروز می آید، در حالی که اوستا هاشم با چشمانی خیس منتظر است تا اضافه دستمزدهای او تسویه کند. یک جفت کفش زیربغل گذاشته تا به شاگردش بگوید در طول سال ها یادگاری او را هم چنان حفظ کرده.
او امروز می آید، مرتضی آخرین عکس های سعید را در یک مجله به من نشان می دهد. این بار نه بازوبند پهلوانی که پیشانی بند قهرمانی را بر سرش بسته اند.
او امروز می آید، در حالی که پدرش گفته: «او را به کاشان می برم. به همان جایی که خانه آبا و اجدادی ماست، تا در زورخانه ای که به اسم او و برادرش محمد به پا شده، دفن کنند. تا هر موقع که خدا بخواهد، آن ها شاهدی بر آیین پهلوانی هستند.»
او امروز می آید و خانم مهاجر آماده است که آخرین فراز کتاب جاناتان مرغ دریایی را برای ما بخواند. و من به جای جاناتان اسم سعید را می نشانم.
... من سعید طوقانی، تنها یک باستانی کار ساده ام ... به آن ها اجازه ندهید که درباره من شایعات بیهوده پخش کنند، یا از من قهرمانی بسازند. من یک نوجوانم، می خواهم در میان گود خوب بچرخم ... با ادراک خود به جهان بنگرید. آنچه را که آموخته اید، بشناسید. و شما می توانید پرواز را تجربه کنید ... ارتعاش پایان یافت و من در جهان بی انتها ناپدید شدم، اما مبارزه برای آموختن تمام شدنی نیست...
و این درسی است برای زندگی ما که مانده ایم.»
گفتنی است کتاب «ملاقات سیزدهم» نوشته «محسن هجری» با شمارگان 1000 نسخه و به بهای 26 هزار تومان توسط نشر «فاتحان» به چاپ رسیده است.