مردی زبانه می کشد،از پشت خاکریز...
سهشنبه, ۳۰ مهر ۱۳۹۸ ساعت ۱۱:۵۱
تنها دو پله مانده،به دیدار آفتاب/قد می کشد به روی تو،دیوار آفتاب/ رفتند همرهان و دلم،خاک می خورد
نویدشاهد:
تنها دو پله مانده،به دیدار آفتاب
قد می کشد به روی تو،دیوار آفتاب
رفتند همرهان و دلم،خاک می خورد
چون سنگ،در حوالی آوار آفتاب
در انجماد تیره شب،سوسکهای پیر
لب باز کرده اند،به انکار آفتاب
در اعتماد سایه،چه آسوده خفته اند!
آنان که دل خوشند،به آواز آفتاب
شمشیرهای سرخ صداقت،کمک کنید!
تا دل زنم،به رود عطش بار آفتاب
چون آسمان، به سمت خدا،خیره مانده ایم
در بارش مداوم رگبار آفتاب
مردی زبانه می کشد،از پشت خاکریز
مردی که شعله ور شده،بر دار آفتاب
جا ماندم،از تمام شهیدان روبرو
جا ماندم،از سفینه ی سرشار آفتاب
آنان که رفته اند،بگو!ما چه کرده ایم؟
ماندیم،پشت سایه ی دیوار آفتاب
سروده: غلامرضا کرد افشار
منبع: کتاب سوختگان وصال، نکوداشت جانبازان شیمیایی، نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه تهران، دفتر هنر و ادبیات، 1381 صفحه: 50
نظر شما