جمله رهبر انقلاب که مرهم دل پدر شهید حدادیان شد
وداع با پیکر مطهر شهید «مرتضی ابراهیمی»
شهادت «مرتضی»، این روزها یاد یک شهید دیگر را هم زنده کرد؛ شهید «محمدحسین حدادیان» که سال ۹۶، همانند اربابش علیاکبر حسین (ع) در خیابان پاسداران تهران بهدست دراویش، بهصورت ناجوانمردانهای، ارباًاربا به شهادت رسید.
پدر «محمدحسین» شامگاه شنبه (۱۶ آذر) در مراسم بزرگداشت شهید «مرتضی ابراهیمی» که در مسجد لیلةالقدر تهران برگزار شد، حضور یافت؛ چراکه وی هم با خانواده «مرتضی» همدرد است؛ همدردی از این جهت که نامردها «محمد حسین» و «مرتضی» دوره کردند و با هرچه توانستند بر بدن آنها زدند تا به شهادت رسیدند.
وداع با پیکر مطهر شهید «محمدحسین حدادیان»
پدر «محمدحسین» در این مراسم با دیدن نمایش «بیبال پریدن» که روایتگر لحظه شهادت «مرتضی ابراهیمی» بود، داع شهادت فرزندش تازه شد و وقتی مجری برنامه از وی خواست تا کمی برای مردم سخن بگوید، به روایت نحوه شهادت «محمدحسین» پرداخت، روایتی که مردم را هم به گریه انداخت و اشکهای آنها را جاری کرد. در ادامه، روایت لحظه شهادت «محمدحسین حدادیان» را از زبان پدر وی که در مراسم گرامیداشت شهید «مرتضی ابراهیمی» آن را روایت کرد، میخوانید.
«محمدحسین» متولد سال ۱۳۷۴، بسیجی و خادمالحسین (ع) بود؛ جوانی که از سن پنج سالگی پا به مسجد و از سن هفت سالگی پا به بسیج گذاشت و تا لحظه شهادتش، بسیجی بود.
همزمان با شب شهادت حضرت زهرا (س)، دراویش به خیابان پاسداران آمدند، تجمع کردند و سه نفر از پرسنل نیروی انتظامی را بهصورت مظلومانه به شهادت رساندند.
خیابان «گلستان هفتم» تقریباً دست اغتشاشگران بود و از سر خیابان تا ته خیابان را آتش روشن کرده و کپسولهای گاز را کنار این آتشها قرار داده بودند؛ در آن شب خیلی از بچه بسیجیها آسیب دیدند.
آن شب نیروی انتظامی، بسیج و سپاه در صحنه حضور داشتند؛ اما فرمانده میدان شورای تأمین و وزیر کشور بود و تا ساعت چهار صبح دستور برخورد با اغتشاشگران را صادر نکرد و بعد از این که دستور برخورد داده شد، به محض این که ماموران وارد خیابان شدند، یک خودروی سمند از داخل خیابان به سمت مأموران هجوم آورد و به چند نفر از بچه بسیجیها اصابت کرد که «محمدحسین» دقایقی قبل در دست اغتشاشگران اسیر شد.
اغتشاشگران با اسلحه شکاری جلوی منزل رییس فرقه خود، بالای ۵۰ تیر از پیشانی تا روی شکم «محمدحسین» شلیک کردند؛ جمجمهاش از پشت له شده بود و چشم سمت چپ وی حالت نیمهتخلیه داشت و از کمر به پایین هم وی را با چاقو و تیغ موکتبری مورد اصابت قرار داده بودند.
نحوه شهادت «محمدحسین» برای ما خیلی سخت بود که آیا ابتدا تیر به جمجمه وی خورده یا چشم وی آسیب دیده است و...؛ اما چند روز بعد از شهادت «محمدحسین» که رهبر معظم انقلاب اسلامی به منزل ما تشریف آوردند، وقتی نحوه شهادت فرزندم را برای ایشان تعریف کردم، امام خامنهای (مدظلهالعالی) دو مطلب را خطاب به ما فرمودند؛ اول این که تمام این افکاری که درباره شهادت فرزندتان در ذهن شما میگذرد، زمانش برای شهید بهاندازه افتادن از روی یک اسب است؛ این سخن ایشان برای ما آرامش خاطر بود.
دومین مطلبی که رهبر معظم انقلاب اسلامی فرمودند، این بود که از دست دادن فرزند بسیار سخت است؛ اما اینگونه شهید شدن، دارای آثار و برکاتی است که در آینده آن را خواهیم دید.
«محمدحسین» یک جوان ۲۲ ساله بود؛ اما یک ویژگی بزرگ داشت و آن ویژگی این بود که رهبر معظم انقلاب اسلامی را بدون هیچ، چون و چرایی بهعنوان، ولی فقیه زمان خود قبول کرده بود و مطالبی ایشان در زمینههای مختلف اعم از جوانان، دوست و دشمن، اقتصاد و... میفرمودند را در دفترچهای خلاصهنویسی کرده بود و همان راه را ادامه میداد؛ بنابراین اگر ما هم چشم و گوشمان به رهبر معظم انقلاب اسلامی باشد، راه خود را پیدا کردهایم و اگر یک زمانی شک بر ما وارد شد، بدانیم که دست شیطان در کار است.»
منبع: خبرگزاری دفاع مقدس