مبارزه شهید لاجوردی با جریان نفاق
نوید شاهد: بعد از اعدام انقلابی حسنعلی منصور هیأت مؤتلفه به خاطر دستگیری تعداد زیادی از اعضای آن، سازمان دهی خود را از دست داد و عده ای از اعضای هیأت در طول سال های بعد، در جلساتی که توسط آیت الله طالقانی در مسجد هدایت تشکیل می شد با گروه نهضت آزادی و هسته های اولیه ی سازمان مجاهدین آشنا شدند و به هم کاری با آن سازمان پرداختند. لاجوردی از همان زمان نسبت به همکاری یاران خود با سازمان چندان، خوشبین نبود؛ ولی از آن جایی که تعدادی از شخصیت های مبارز و روحانی نیز از سازمان حمایت می کردند، در ارتباط با سازمان رویه ی سکوت در پیش گرفت و خود با عده ای از دوستان نزدیکش با برنامه ها و مجالس جداگانه به مبارزه ادامه دادند.
لاجوردی در طول سال هایی که در زندان مشهد بود بارها به بحث و مناظره با اعضای سازمان پرداخت و به کرات از طرف آنها بایکوت شد. او به این مناظرات خود در زندان، در مقالاتی که به عنوان مدارک مضره توسط ساواک ضبط گردید، اشاره کرده و در بازجویی های ساواک چندین بار از بایکوت شدن خود صحبت کرده است. با تمام این مسائل، چون سازمان هنوز از طرف برخی مبارزان و محافل روحانی معتقد به اسلام تلقی می شد، لاجوردی موضع خصمانه ای نسبت به آن اتخاذ نکرد و حتی در سال 1353، ساواک مبارزات او را همکاری با سازمان دانسته و به 18 سال حبس محکوم نمود.
از اواخر سال 1353،
اکثر مسؤولان سازمان، کم کم مواضع مارکسیستی را پذیرفتند، تا این که در مهر ماه
1354؛ سازمان با انتشار کتاب «بیانیه ی اعلام مواضع ایدئولوژی مارکسیسم و لنینیسم
را پذیرفت. در این زمان، لاجوردی در زندان به سر می برد و با وجود این که هنوز
تعدادی از روحانیون و مبارزین توصیه می کردند با سازمان مدارا شود و امیدوار
بودند، دوباره سازمان را به دین اسلام و احکام آن پایبند نمایند، در مقابل منحرفان
از اسلام کوتاه نیامد. او دیگر حاضر به سکوت در مقابل سازمان نبود و به خانواده
خود نیز توصیه کرد هیچ گونه رابطه ای با
اعضای سازمان نداشته باشد.
همسر شهید در این رابطه یادآور می شود: «یادم هست که زمانی که با همسر «حریری» به ملاقات رفتیم، به من می گفتند که شوهر این خانم در زندان روزی 2-3 جلد قرآن می سوزاند (نعوذبالله) این ها عقیده شان عوض شده است. همین خانمی که با هم دوست بودیم و با یکدیگر به ملاقات شوهرانمان می رفتیم، ابتدا با چادر، بسیار سفت و سخت رو می گرفت، ولی مدتی بعد گفت: «نمی دانم چرا شوهرم گفته این دفعه که برای ملاقات می آیی باید با مانتو و روسری باشی».
منبع: اسطوره ی مقاومت شهید سیداسدالله لاجوردی/زیر نظر احمد قدیریان 1384