نویسندگان به فضایی برای تبادل نظر با مخاطب نیازمندند
وی هدف از نگارش کتاب «یک آسمان پرستو» را چنین بیان کرد: هدفم از نگارش این کتاب در حقیقت بیان تصویر واقعی زندگی «شهید مرتضی مفاخری» به دور از هر گونه کلیشه و بزرگ نمایی بود. تلاش کردم تا نشان دهم افرادی که امروز به عنوان شهدای ارزشمند ما شناخته میشوند، روزگاری همانند سایر جوانان زندگی و فعالیت میکردند، اما این انتخاب آنان بود که باعث شد راهی ارزشمند را بپیمایند.
مصلح زاده در مورد نحوهٔ نگارش کتاب «یک آسمان پرستو» بیان کرد: این
کتاب بر روایت مستند و شفاهی خانواده، اطرافیان و دوستان شهید استوار شده
است. روایت در این داستان از زبان اول شخص است و کتاب به نحوی پرداخته شده
که گویی خود «شهید مرتضی مفاخری» اقدام به بازگویی ماجرا میکند. مصاحبهها
و جمع آوری اسناد و مدارک در مقاطع مختلف سبب شد تا بتوانم روایت زندگی
«شهید مرتضی مفاخری» را به رشته تحریر در آورم.
وی ویژگیهای جذاب
شخصیتی «شهید مرتضی مفاخری» را چنین مطرح کرد: این شهید بزرگوار ارتباط
مستحکم و ارزشمندی را با خانواده، همسر و فرزندان همچنین پدر و مادر خود
داشته که در کتاب به صورتی گسترده به آن پرداخته شده است. «شهید مرتضی
مفاخری» هنگام شهادت دو فرزند کوچک داشت، یک دختر چهار ساله و یک پسر چند
ماهه که رابطهای عمیق و جذاب با آنان داشته است.
مصلح زاده به
جذابترین فصلکتاب «یک آسمان پرستو» از دید خود اشاره کرد: «شهید مرتضی
مفاخری» با شرکت در عملیاتهای برون مرزی جنگ تحمیلی تجربههای حرفهای
ارزشمندی کسب کرده بود. وی در یکی از این عملیاتهای برون مرزی در کردستان
عراق رشادتهای بسیاری انجام داد. بخشی از این اتفاقات برای اولین بار در
این کتاب روایت شدهاند که میتواند برای مخاطب علاقمند هم جذاب باشد.
روایت این ماجراها در فصل سوم کتاب مطرح شده است.
وی به دلایل
نامگذاری کتاب با عنوان «یک آسمان پرستو» اشاره کرد و افزود: علت نامگذاری
این کتاب با عنوان «یک آسمان پرستو» به آخرین عملیاتی که شهید مرتضی
مفاخری در آن شرکت کرده باز میگردد. او با همراهی گروهی از چتر بازان به
تنگهٔ هرمز رفت و در همین عملیات به شهادت رسید. البته انتخاب این نام به
ماجرای امداد غیبی پرستوها در خاک عراق هم مربوط میشود که خوانندگان
میتوانند آن را در کتاب بخوانند.
نویسندهٔ کتاب «روزگاران» دربارهٔ
فصلبندی کتاب «یک آسمان پرستو» اظهار کرد: این کتاب چهار فصل دارد. فصل
نخست از کودکی تا نوجوانی شهید را در برمیگیرد، فصل دوم حضور و زندگی شهید
در گردان عمار را روایت میکند که اولین گردانی است که به آن پیوسته. فصل
بعدی هم به پیوستن شهید به لشکر۱۰ «سیدالشهدا (ع)» و جنگ با دشمن میپردازد
و در نهایت آخرین فصل، فعالیتهای وی را در گردان سلمان تیپ ۶۶ هوابرد
ترسیم کرده است.
مصلح زاده جذابیت شناخت شهدا را در نحوهٔ نگاه آنان به اتفاقات و
رویدادهای اطرافشان دانست و بیان کرد: شهدا آدمهایی همانند سایر انسانها
بودهاند، آنان نیز نقاط قوت و ضعف داشتهاند. تفاوتهای کوچکی بین آنها
وجود دارد مثلا روحیه حساس «شهید مرتضی مفاخری» که بخشی از زندگی خود را در
جبهههای جنگ گذرانده، ولی حتی نمیتواند جانداری کوچک را از بین ببرد
موضوعی جالب است، وی و همرزمانش در برابر دشمن میایستند و شجاعانه از
مرزهای کشور خود دفاع میکنند، اما دلهایی بزرگ ومهربان دارند.
وی یکی از مشکلات و خلاءهای موجود در حوزهٔ نگارش آثار «دفاع پرس»
را مورد بررسی قرار داد و خاطرنشان کرد: فضایی که نویسنده بتواند مستقیم
با مخاطبان خود تعامل داشته باشد و بازخورد مخاطبان را مورد ارزیابی قرار
دهد بسیار کم و محدود است. جای خالی فضایی که نویسنده بتواند در آن مستقیم
با مخاطب خود ارتباط برقرار کند و نقد و نظر او را بخواند، خالی است.