ماهياي سرخ عاشق...
ماهياي سرخ عاشق تو حوضي از اسيدن
دلشون يه دريا، درده كي ميدونه چي كشيدن!؟
ميدوني چه سوزي داره؟! بي صدا، ترانه خوندن
ميدوني چه دردي داره؟! توآتيش، نفس كشيدن
هدهد صبا شديم و هفت شهر عشقو، گشتيم
ما نفس، كم نياورديم معلومه، كي يا، بريدن!
سينه، آتيش خليله اينجا عشقه كه دليله
ببين! اين دلاي عاشق چه بهشتي آفريدن!
بچههاي خط دوم سرشون به خاكه اما
بچههاي خط اول آسمونو، سركشيدن
فكر اون گلايِ سرخم كه تو باغِ آسمونن
ميميرن، ولي نميگن كه گلو شونو، بريدن
لالهها كي گفته تنها همونايي ان كه رفتن؟
اينايي كه پر شكستهن مگه كمتر از شهيدن؟
شاعر:علي رضا قزوه
به شيمياييها، كه بيصدا ميسوزند