جشن امضا و نقد و بررسی «مسافر آگوست» در قم برگزار شد
چهارشنبه, ۱۶ بهمن ۱۳۹۸ ساعت ۱۰:۱۴
جشن امضاء و نقد کتاب زندگینامه داستانی رزمنده لشکر زینبیون شهید سیدحشمت علیشاه با عنوان «مسافر آگوست» با حضور نرگس میرفیضی نویسنده کتاب و مهدی کفاش داستاننویس و منتقد ادبی در حوزه هنری قم برگزار شد.
به گزارش نوید شاهد به نقل از ایبنا، مهدی کفاش در رابطه با شخصیتهای کتاب «مسافر آگوست» گفت: نویسنده از منظر سیداعجاز که راوی کتاب و برادر سیدعلی است زندگی سیدعلی را مرور میکند. از آنجایی که به جای تمامی زندگی شهید حشمت علی شاه، مقاطع خاصی را مرور میکنیم این نوع متن را نمیتوان بیوگرافی نامید.
کفاش اضافه کرد:در تمام کتاب شاهد ترسها و احساسات و دغدغهها و ذهنیت سیداعجاز هستیم. قضاوتهای سیداعجاز درباره برادرش زیباست. از زیباییهایش این است که همیشه قضاوتها قطعی است و همیشه خود را محق میداند.
نویسنده رمان «وقت معلوم» روایت «مسافر آگوست» را یک روایت ادبی برشمرد و بیان کرد: نویسنده به دلیل تجربه داستاننویسی از یک نظرگاه ناظر، قهرمان ماجرا را روایت میکند ولی میداند. او میداند که فقط روایت را میتواند داشته باشد و نمیتواند داستان بگوید چون مساله اصلی و کشمکشی ایجاد نمیشود.
این منتقد ادبی به نخستین نقطه عطف کتاب پرداخت و تصریح کرد: نقطه عطف اول کودکی سیدعلی است که بچهای شروری است و برای هر کاری روپیه طلب میکند. به جای اینکه بگوید شخصیت شهید اینگونه یا آنگونه است موقعیت دراماتیکی را ایجاد میکند که رفتار سیدعلی در آن دیده شود.
کفاش با اشاره به اینکه ما در حقیقت زمانی که ماجرای سیداعجاز را میخوانیم در واقع ماجرای سیدعلی را هم رصد میکنیم، گفت: نقطه عطف دوم جایی است که سیداعجاز سعی میکند سیدعلی را به ایران بیاورد و برایش پدری کند. بچهای که علاقه به درس ندارد ولی محترم است.
وی ادامه داد: نقطه عطف بعدی با فوت پدر آغاز میشود. جایی که فکر میکنیم مانع از بین میرود اما یک دفعه با رفتن سیدعلی به سوریه همه چیز عوض میشود. سیدعلی از سالی که به سوریه میرود، متحول میشود. اینجای کتاب مشخص است نویسنده اصلاً خبر ندارد که آنجا چه میگذرد و با رندی از این بخش رد میشود که جوابی به سؤالات مخاطب درباره جنگ در سوریه ندهد.
این داستان نویس بیان کرد: نویسنده این کتاب فضای روایی تازهای میسازد. از یک جایی که با ماجرا آشنا میشویم، میدانیم سیداعجاز اشتباه میکند ولی نمیدانیم چه عواقبی دارد. این هول و ولا تعلیق ایجاد میکند و این کارها کتاب را متمایز میکند.
وی تصریح کرد: «مسافر آگوست» پایان خوبی دارد به طوری که فکر میکنیم داستان تمام شده اما این اتفاق نمیافتد. نویسنده میخواهد هر نکتهای که در کتاب آورده است، به شیوه چخوفی از آن برداشت کند.
کفاش در پایان با مطرح کردن این نکته که با عبارت «تاریخ شفاهی» مشکل دارد، عنوان کرد: این که اسم این قبیل کارها را تاریخ شفاهی میگذارند به گذشته برمیگردد. بعداً آقای سرهنگی عنوان «ادبیات پایداری» را برای اینگونه نوشتار انتخاب کرد. از سال 2015 بعد از اینکه به کتاب «آوازهای چرنوبیل» جایز ادبی نوبل را دادند، بسیاری از نویسندگان جهان به سمت ناداستان رفتند تا ببینند این قالب ادبی چیست که توانسته نوبل کسب کند.
نرگس میرفیضی نویسنده کتاب «مسافر آگوست» گفت: تجربه نوشتن «مسافر آگوست» برای من خیلی ارزشمند بود چون مجبور بودم ذهنم را به اتفاقات واقعی محدود کنم. از مشکلات تاریخ شفاهی این است که هم باید زیباییهای روایت را حفظ کنی و همزمان با حلقههای داستانی و تخیل بتوانی حق مطلب را ادا کنی و رسم امانت را به جا بیاوری.
نویسنده کتاب «مسافر آگوست» اضافه کرد: در جریان نگارش کتاب هرچقدر جلو میرفتم و مصاحبهها را میخواندم بیشتر مشتاق میشدم و بیشتر حس میکردم که چرا باید آن را بنویسم.
میرفیضی از تجربیات جذاب خود در رابطه با نوشتن «مسافر آگوست» گفت و یادآور شد: در تیم مصاحبهکنندهها بودم و یک سری سؤالات را خودم میپرسیدم. تجربهی این که یک داستان زنده روبرویت باشد جذاب است اما اینکه روایتی قرار است بنویسم که مستند باشد، کار را سخت می کند.
کفاش اضافه کرد:در تمام کتاب شاهد ترسها و احساسات و دغدغهها و ذهنیت سیداعجاز هستیم. قضاوتهای سیداعجاز درباره برادرش زیباست. از زیباییهایش این است که همیشه قضاوتها قطعی است و همیشه خود را محق میداند.
نویسنده رمان «وقت معلوم» روایت «مسافر آگوست» را یک روایت ادبی برشمرد و بیان کرد: نویسنده به دلیل تجربه داستاننویسی از یک نظرگاه ناظر، قهرمان ماجرا را روایت میکند ولی میداند. او میداند که فقط روایت را میتواند داشته باشد و نمیتواند داستان بگوید چون مساله اصلی و کشمکشی ایجاد نمیشود.
این منتقد ادبی به نخستین نقطه عطف کتاب پرداخت و تصریح کرد: نقطه عطف اول کودکی سیدعلی است که بچهای شروری است و برای هر کاری روپیه طلب میکند. به جای اینکه بگوید شخصیت شهید اینگونه یا آنگونه است موقعیت دراماتیکی را ایجاد میکند که رفتار سیدعلی در آن دیده شود.
کفاش با اشاره به اینکه ما در حقیقت زمانی که ماجرای سیداعجاز را میخوانیم در واقع ماجرای سیدعلی را هم رصد میکنیم، گفت: نقطه عطف دوم جایی است که سیداعجاز سعی میکند سیدعلی را به ایران بیاورد و برایش پدری کند. بچهای که علاقه به درس ندارد ولی محترم است.
وی ادامه داد: نقطه عطف بعدی با فوت پدر آغاز میشود. جایی که فکر میکنیم مانع از بین میرود اما یک دفعه با رفتن سیدعلی به سوریه همه چیز عوض میشود. سیدعلی از سالی که به سوریه میرود، متحول میشود. اینجای کتاب مشخص است نویسنده اصلاً خبر ندارد که آنجا چه میگذرد و با رندی از این بخش رد میشود که جوابی به سؤالات مخاطب درباره جنگ در سوریه ندهد.
این داستان نویس بیان کرد: نویسنده این کتاب فضای روایی تازهای میسازد. از یک جایی که با ماجرا آشنا میشویم، میدانیم سیداعجاز اشتباه میکند ولی نمیدانیم چه عواقبی دارد. این هول و ولا تعلیق ایجاد میکند و این کارها کتاب را متمایز میکند.
وی تصریح کرد: «مسافر آگوست» پایان خوبی دارد به طوری که فکر میکنیم داستان تمام شده اما این اتفاق نمیافتد. نویسنده میخواهد هر نکتهای که در کتاب آورده است، به شیوه چخوفی از آن برداشت کند.
کفاش در پایان با مطرح کردن این نکته که با عبارت «تاریخ شفاهی» مشکل دارد، عنوان کرد: این که اسم این قبیل کارها را تاریخ شفاهی میگذارند به گذشته برمیگردد. بعداً آقای سرهنگی عنوان «ادبیات پایداری» را برای اینگونه نوشتار انتخاب کرد. از سال 2015 بعد از اینکه به کتاب «آوازهای چرنوبیل» جایز ادبی نوبل را دادند، بسیاری از نویسندگان جهان به سمت ناداستان رفتند تا ببینند این قالب ادبی چیست که توانسته نوبل کسب کند.
نرگس میرفیضی نویسنده کتاب «مسافر آگوست» گفت: تجربه نوشتن «مسافر آگوست» برای من خیلی ارزشمند بود چون مجبور بودم ذهنم را به اتفاقات واقعی محدود کنم. از مشکلات تاریخ شفاهی این است که هم باید زیباییهای روایت را حفظ کنی و همزمان با حلقههای داستانی و تخیل بتوانی حق مطلب را ادا کنی و رسم امانت را به جا بیاوری.
نویسنده کتاب «مسافر آگوست» اضافه کرد: در جریان نگارش کتاب هرچقدر جلو میرفتم و مصاحبهها را میخواندم بیشتر مشتاق میشدم و بیشتر حس میکردم که چرا باید آن را بنویسم.
میرفیضی از تجربیات جذاب خود در رابطه با نوشتن «مسافر آگوست» گفت و یادآور شد: در تیم مصاحبهکنندهها بودم و یک سری سؤالات را خودم میپرسیدم. تجربهی این که یک داستان زنده روبرویت باشد جذاب است اما اینکه روایتی قرار است بنویسم که مستند باشد، کار را سخت می کند.
نظر شما