يکشنبه, ۰۱ تير ۱۳۹۹ ساعت ۱۹:۰۳
نوید شاهد- سینه ها تاب ندارند که غم سنگین است، داغ سردار سرافراز حرم سنگین است، رفته از دست، علمدار و علم سنگین است، واژه دلتنگ، غزل تلخ و قلم سنگین است


شعری از علی سلیمیان

نوید شاهد:

سینه ها تاب ندارند که غم سنگین است

داغ سردار سرافراز حرم سنگین است

رفته از دست، علمدار و علم سنگین است

واژه دلتنگ، غزل تلخ و قلم سنگین است


ای قلم! ناله بزن این غم توفانی را

سر بده روضه ی سردار سلیمانی را


گریه بر داغ‌ از آداب مسلمانی ماست

گریه تسکین دل و رفع پریشانی ماست

گریه، ای خصم! همان لشکر پنهانی ماست

گریه آغاز رجزخوانی توفانی ماست


بعد از این گریه ی کوتاه به پا می خیزیم

خونتان را وسط معرکه ها می ریزیم


عمر این شادی شیطانی تان کوتاه است

انتقامی که سخن رفت از آن در راه است

وعده ی ما و شما در دل میدانگاه است

کمترین پاسخ ما موشک حزب الله است


این همه شهر که از جمعیت آراسته است

لشکر منتقمان است به پا خاسته است


بعد از این روز شما مثل شب تاریک است

به خدا لحظه ی نابودی تان نزدیک است

چندصد موشک ما در شرف شلیک است

ماشه ی اسلحه ها منتظر تحریک است


تیر و خمپاره به اندازه ی کافی داریم

بهراسید که ما قصد تلافی داریم


جان سردار حرم مشعل بیداری شد

خون او در شریان های وطن جاری شد

نام‌ او سمبل ایثار و فداکاری شد

عمر پرحادثه اش وقف علمداری شد


تا کی این قافله باید به شهادت برسند

تا مگر امت اسلام به وحدت برسند؟

شاعر: علی سلیمیان

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده