زندگینامه شهید سید محمد کاظم دانش/ شهدای هفتم تیر
نوید شاهد - شهيد حجت الاسلام والمسلمين «سيد محمد كاظم دانش»،شهید اندیشمندی که هفتم تیر سال 60 به درجه رفیع شهادت نایل شد، ششم آبان 1318 (هـ .ش) در شهرستان دزفول از توابع استان خوزستان و در يك خانواده روحاني ديده به جهان گشود. سيد محمود پدر شهيد از روحانيان خوشنام و متعهد منطقه بود. جرقه تحصيل علوم حوزوي با هدايت پدر در درون فرزند ايجاد شد و پس از پايان تحصيلات ابتدايي جديد، از سال 1330 تا سال 1337 علوم مقدماتي حوزه را در شهر دزفول فراگرفت.

ایشان با درایتشون باعث آرام شدن منطقه از گروهک های ضد مردمی شد

نوید شاهد: شهيد حجت الاسلام والمسلمين «سيد محمد كاظم دانش»، ششم آبان 1318     (هـ .ش) در شهرستان دزفول از توابع استان خوزستان و در يك خانواده روحاني ديده به جهان گشود. سيد محمود پدر شهيد از روحانيان خوشنام و متعهد منطقه بود. جرقه تحصيل علوم حوزوي با هدايت پدر در درون فرزند ايجاد شد و پس از پايان تحصيلات ابتدايي جديد، از سال 1330 تا سال 1337 علوم مقدماتي حوزه را در شهر دزفول فراگرفت.

سيد محمدكاظم در سال 1337 (هـ.ش) براي ادامه تحصيل علوم ديني راهي قم شد و تا پايان عمر پر بركتش تحصيل و تحقيق را رها نكرد. وي دوره سطح را در محضر مرحوم آيت الله مشكيني، آيت الله سلطاني، آيت الله العظمي حسين نوري همداني، و آيت الله محمد فاضل گذراند. دوره خارج را در محضر امام راحل و مرحوم آيت الله حائري و آيت الله جوادي آملي سپري كرد. وي در حين تحصيل علوم حوزوي، به فراگيري علوم ديگر مانند: رياضيات،‌ فيزيك، زبان انگليسي و زبان آذري نيز روي آورد و كتاب قورباغه و غازهاي مهاجر را براي كودكان و نوجوانان به زبان عربي به رشته تحرير درآورد.

سيد محمدكاظم دانش، مدتي در دانشگاه الهيات، مشغول تحصيل معارف اسلامي شد. او معتقد بود براي تبليغ شعائر اسلامي بايد مبلغ به علوم و فنون مختلف آشنا باشد و به همين دليل با تمرين و ممارست، بنيه علمي خود را تقويت كرد.

او روحاني فاضل و انديشمندي بود كه به زبان تأليف و نوشتار،‌ پيام هاي اسلامي را به روشني به سطوح مختلف سني منتقل مي كرد.

شهيد سيد محمدكاظم دانش در كتاب «قورباغه و غازهاي مهاجر»  به زبان كودكانه،‌ بحث خودسازي و حركت در مسير جامعه براي خودسازي و خدمت به همنوع و پرهيز از هوي و هوس را به شيوايي بيان مي كند. در بخشي از اين كتاب مكالمه بين يك قورباغه و يك غاز پير مهاجر به رشته تحرير درآمده است:

«قورباغه از غازها پرسيد مهاجرت چيست؟ و چرا به شما مهاجر مي گويند؟‌

غاز پير در جواب گفت: مهاجرت يعني تسليم محيط نبودن و خود را از وضع حاكم بر محيط آزاد ساختن،‌مهاجرت يعني اينكه تا مي تواني اشكالات محيط زندگي ات را بر طرف كني و در خدمت همنوع خود بكوشي و اگر ديدي نمي گذارند كار كني و نمي تواني كاري بكني و نمي تواني در راه هدف گام برداري، از پاي ننشيني، به جاي ديگر بروي، در آنجا كار كني و هدف خود را تعقيب كني و هر وقت هم فرصت پيدا شد و امكانات فراهم گرديد، با دست پر به وطن برگردي....

غاز پير در ادامه مي گويد براي مهاجرت بايد اول هجرتي در خودت بوجود بياوري.... قورباغه سوال مي كند هجرت در خود يعني چه؟ غاز پير پاسخ مي¬دهد يعني فكرت را تغيير دهي و هدفت را بشناسي و خودت را از عادت هاي زشت رها كني .... »

شهيد سيد محمد كاظم دانش،‌ مسير را به خوبي شناسايي كرده بود و مي دانست تفكر و كشاندن نسل جوان به تعمق پيرامون محيط اطراف، لازمه رهايي از هر ظلم و ستم است.

در سالهاي قبل از پيروزي انقلاب اسلامي، هرگاه فرصت پيدا مي كرد،‌ به نقاط دور افتاده مي رفت و به تبليغ مي پرداخت. از شهر سرعين در استان اردبيل كنوني تا سرخه در اطراف شوش و از قروه كردستان تا مرودشت فارس هر جا كه امكان تبليغ و مبارزه بود شهيد دانش آنجا حضور گرم داشت.

شهيد سيد محمدكاظم دانش همچنين با سفر به كشورهاي اسلامي مصر، سوريه و كويت، احكام غني فقه اماميه را تبليغ و با علماي آن بلاد به مباحثه و تبادل نظر علمي مي پرداخت. سفرهاي شهيد به بلاد اسلامي بواسطه همكاري با مجله «مكتب اسلام» و در مجموع با هدف رفع شبهات ديني و عقيدتي و اختلاف ميان شيعه و سني صورت مي گرفت.

سيد مهدي آيت اللهي (دادور) در مقدمه كتاب «عمار ياسر مرد پولادين» (محمدكاظم دانش،1361) درباره شخصيت شهيد دانش چنين مي گويد: «... در مدت پانزده سال آشنايي و هم مباحثه بودن در حوزه، خدا را گواه مي گيرم،‌ هيچ خلافي از ايشان نديدم، آنچه ديدم صفا و صميميت و راستي و درستي بود. وي را دوستي مهربان و دانشمندي با تقوي يافتم، مردي كه زندگي و رفتارش مايه هدايت و راهنمايي ديگران بود....» 

او در دشمن شناسي نيز بسيار توانمند و معتقد بود:‌ «استعمار در راه رسيدن به اهداف غير انساني خود مانع بزرگي داشت و آن اسلام بود، اسلامي كه دركالبد مسلمين روح آزادگي و شخصيت دميده است و به آنان دستور داده است تا در حفظ عظمت خود بكوشند و زير دست بيگانگان به ذلت نيافتند. قرآن مجيد در سوره نساء آيه 141 با بيان محكم مي فرمايد: «ولن يجعل الله للكافرين علي المومنين سبيلا»، «خداوند هيچگونه راه مشروعي براي تسلط كفار بر مومنين نگذاشته است.» و نيز بزرگترين شاگرد پيامبر اسلام(ص)‌ حضرت علي بن ابيطالب (ع) مي فرمايد: «خدا تو را آزاد آفريده، برده ديگري مباش»

استعمار براي رسيدن به اهداف خود طرح هاي همه جانبه اي دارد تا بين آئين اسلام و پيروانش جدايي بيافكند و پايه هاي ايمان آنان را سست كند. جاي تأسف است كه گاهي اين طرح ها بوسيله جيره خواراني كه از ميان مسلمانان انتخاب شده اند به اجرا درآمده است. جاي ترديد نيست كه اين طرح ها شكننده ترين نقشه اي است كه در راه مبارزه با اسلام و مسلمين بكار رفته و نتايج آن به مراتب وخيم تر از جنگ و اشغال است. شهيد سيد محمدكاظم دانش، استعمار فرهنگي را اساسي ترين نقشه استعمار براي رسيدن به مقاصد شومشان معرفي مي نمايد و معتقد است: استعمار در اين راه از بيشترين امكانات نظير ساخت مدرسه در كشورهاي اسلامي با هدف غرب زدگي استفاده مي كند.

او ترويج فساد اخلاقي به بهانه تجدد و روشنفكري و پاره كردن زنجيرهاي ارتجاع و كشاندن مسلمانان به هرزگي را دومين تاكتيك استعمار بيان مي كند و در ادامه مي افزايد: نژاد پرستي و [ملي گرايي]  و سوق دادن افكار مسلمين به سوي تعلقات واهي و دور كردن مسلمانان از ملاك تقوي ـ تنها عامل برتري انسانهاـ‌ مرموزترين شيوه استعمار است. 

شهيد دانش در مقاله «نگرشي به آئين حج» با اشاره به كشمكش¬هاي ضمير پاك انساني با تمايلات نفساني، خدا شناسي و عبادت را رمز رهايي از همه معضلات معرفي مي كند. «... اينجا [حج] سرزمين ديگري است، دنياي ديگر است، دنيايي فارغ از همه تمايلاتي است كه انسان به مانند كرم ابريشم به دور خود تنيده است. دنيايي است كه فرزندان آدم را از زندان تن رها مي سازد، فرصتي است تا انسان فارغ از بند شهوات،‌ ستمگري، تحقير و تبعيض، طعم واقعي آزادي الهي را احساس كند. در ايام مناسك حج بواسطه راز و نياز انسان به درگاه معبود، طنين جانفرساي خواهش ها ديگر او را از اين سو به آن سو نمي خواند. اينجا [آئين حج] بساط امتيازات پوشالي برچيده شده است و همگان لباس يكنواخت به تن كرده اند.» 

آري، شهيد حجت الاسلام سيد محمدكاظم دانش، انسان واقعي را انساني پيراسته از كينه و آزار و طمع و دورنگي و انگيزه هاي مادي معرفي مي كند.

عبرت آموزي از تاريخ ويژگي بارز شهيد دانش

شهيد دانش همواره معتقد بود،‌تاريخ را نبايد، چون قصه اي سرگرم كننده خواند و عبور كرد. بلكه بايد با دقت در آن درنگ كرد و جهان را از ديدگاه باز و از ديده ژرف نگريست.

او تاريخ را درس عبرت مي دانست تا از يكسوانسانها با تأمل در آن بويژه سيره بزرگان دين و ائمه اطهار(ع) راه كمال را بپويند و از سوي ديگر با مشاهده فرجام عصيانگران به عاقبت بدانديشي و پليدي واقف باشند. در اين قسمت براي آشنايي بيشتر خوانندگان گرامي،‌گفتار شهيد حجت الاسلام والمسلمين سيد محمدكاظم دانش را در مقدمه جلد نخست كتاب «سيماي فداكاران»  نقل مي كنيم.

«زندگي همواره تغيير رنگ داده است، اگر تاريخ را مطالعه كنيم خواهيم ديد نوگرايي، چيز تازه اي نيست و اين انسان براي دست يافتن به تازه ها، هميشه در تكاپو بوده و در راه تكامل گام برداشته است. اما در قرن حاضر گام هاي او بلندتر شده و نوگرايي وي سرعت بيشتري يافته است. اين پيشرفت ها و نوگرايي ها، در زمينه صنعت و تكنولوژي، محسوس تر از ديگر زمينه ها است. مي بينيم هر روز با كشف تازه اي و دست يافتن به نيروي تازه اي، صنعت نو به بازار مي آيد، و وسيله رفاه و آسايش بيشتري در اختيار انسان قرار مي گيرد، همانگونه كه سلاح كشنده تر و ابزار مخرب تري نيز به جان وي مي افتد.

اين وسايل و صنايع،‌ اين پيشرفت ها و ... در دست چه كسي است؟ به سود انسانيت تمام شده يا به زيان او، سعادت به ارمغان آورده يا بر بيچارگي افزوده است؟ اكنون در اين صدد نيستيم، سخن در اين است كه : تحول هاي شگرفي در زندگي انسان بوجود آورده و رنگ زندگي را تغيير داده است. آري تنها زندگي را !

زيرا نهادهاي فطري و تمايلات غريزي كه انگيزه تلاش و زير بناي روابط اجتماعي او است، تغيير نكرده است. همان نيروي غريزي كه هزاران سال پيش، انسان آن روز را وادار به شكار برخي حيوانات و استفاده از علف هاي خودرو و ميوه هاي درختان جنگلي مي كرد، بشر امروز را به تلاش براي زندگي، به اين صورت كه مي بينيم واداشته است. با اين تفاوت كه امروز صنايع و فرآورده هاي غذايي، توسعه يافته است و گروهي نيز به ناچار مشغول كارهاي ديگر شده اند، تا نيازمنديهاي ديگران را تأمين كنند و از دست رنج ديگران بهره مند شوند و با اين داد و ستد شكم خود را سير نمايند. و همان حس سودجويي است كه گاهي انسان آن روز را به قاپيدن لاشه اي كه هم نوع ضعيف تر او شكار كرده بود تحريك مي نمود، بشر متمدن امروز را به دست اندازي به منابع روي زميني و زيرزميني ملت هاي عقب افتاده تشويق مي كند. و همان حس برتري جويي كه انسان هاي نخستين را با سنگ هاي لبه تيز به جان هم مي انداخت، امروز آتش جنگ هاي خانمانسوز اتمي و هسته¬اي را روشن مي¬كند و خلاصه،‌ آن غيرت و شهامت و از خودگذشتگي كه آن روز براي انسانهاي ضعيف لازم بود تا در برابر زورگويان و آزمندان به دفاع برخيزاند، امروز نيز براي ملت هاي ضعيف لازم و ضروري است تا خود را از چنگال آزمنداني كه با عناوين «استعمار نو» و «استعمار كهنه» و ماسك هاي مختلف فريبنده، ثروت آنان را به يغما مي بردند، مقدراتشان را در دست مي گيرند و خودشان را نجات بخشند.

تنها ابزار و وسايل و به تعبير ديگر،‌ رو بناي كار فرق كرده است.از همين رو است كه صاحب نظران مي گويند: «تاريخ آينه زندگي است، تاريخ درس عبرت است و تاريخ تكرار مي شود...»

و نيز تاريخ را بايد از همين ديدگاه بنگريم و با زندگي سازندگان تاريخ،‌ آشنا گرديم، زيرا تا هنگامي كه زورمندان زور مي گويند و به حقوق ضعيفان مي تازند و تا هنگامي كه ... نياز جامعه به مردان و زنان از خود گذشته و فداكار بر طرف نمي شود، تاريخ تكرار مي گردد.

گاهي انسان اگر موقعيت خويش را در نظر بگيرد،‌ خود را در اجتماع «فرعون»    مي بيند با‌آن روحيه ديكتاتوري كه داشت يا «هاماني» كه به خاطر چرب كردن لب و لوچه اي، راه مزدوري را در پيش گرفته، شخصيت خود را چون حقوق ديگران پايمال مي كند يا چون برده اي كه تمام روز را براي تامين رفاه و آسايش تجمل ديگران جان مي كند و خود از ضروري ترين نيازها محروم است و گاهي احساس مي كند كه همچون «موسي» بايد به پا خيزد و با عصاي محو كننده سحر، خويشان خود را نجات دهد.

گاهي در اجتماع خويش «ابوجهلي» و «ابوسفياني» مي بينيد كه با جوش و خروش، دم از بت هاي ساختگي و خدايان پوشالي مي زنند و در برابر آنان بايد، شيوه «حمزه» و «جعفر» «مصعب» يا «بلال» و «ياسر» را در پيش بگيرد. چرا اگر اين مردان نامي نبودند تنها افرادي بودند كه جز سير كردن شكم و بهره مندي از لذايذ و افزون طلبي در تجملات و تشريفات،‌ چيزي نمي شناختند و مردم بيش از سه دسته نمي شدند: «زورگو»، «مزدور» و «پايمال شده» در اين صورت تاريخ وضع ديگري داشت.

اگر سيماي اين گونه افراد نبود و اين ستارگان در آسمان انسانيت نمي درخشيدند، جز لكه هاي ننگ بر دامن بشريت ننشسته بود. آنچه روشني بخش افق زندگي انسانها است،‌ وجود قهرماناني است كه توانسته اند در راه هدف،‌ انسانيت، شرافت، معنويت و ... از مصالح و منافع شخصي‌دست شويند و دست ستمكاران را قطع نمايند. اگر اينان نبودند، اديان و مذاهب راستين هم كه مدافع حقوق انسان ها، و روشنگر راه صحيح زندگي آنان هستند رواج نمي يافتند كه « لولا دفع الله الناس بعضهم ببعض،‌ لَهدّمَت صوامع وَبِيَع و صلوات و مساجد ...»  «اگر خداوند با دفاع برخي از مردم «جلو ظلم و تعدي» ديگران را نمي گرفت دين و معنويت از بين مي رفت و كليسا ها و مساجد و ديگر عبادتگاه ها ويران مي گرديد.

شهيد دانش و نهضت امام خميني(ره)

اقامت شهيد حجت الاسلام والمسلمين سيد محمد كاظم دانش در شهر قم و ارتباط مستمر او با اساتيد و فضلا و روحانيت مبارز از يكسو و داشتن روحيه تفكر و  تعمق از سوي ديگر موجب شد، بزودي اسلام واقعي و رهايي از همه قيود بندگي را در نهضت حضرت امام خميني (ره) پيدا كند. با آغاز قيام امام راحل در 15 خرداد سال 1342 (هـ.ش)، وي نيز به صف روحانيون و مردم اسلامي و مبارز پيوست و تا لحظه پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي لحظه اي از اصول و عقايد انقلابي خود عقب نشيني نكرد. او ابتدا نوارهاي سخنراني و اعلاميه هاي حضرت امام راحل را تهيه و تكثير و سپس در ميان مردم بويژه، مردم شهرستانهاي دزفول و شوش منتشر مي كرد. شهيد دانش رفته رفته با حضور در مجالس مذهبي و در جمع گروه هاي مبارز اسلامي، مردم را با ظلم و عصيان طاغوت آشنا مي ساخت.

او همچنين با گروه هاي مبارز اسلامي مانند «منصورون» ارتباط تنگانگي داشت و بيشتر گروه ها و افراد مبارز اسلامي را در شهرستانهاي شوش و دزفول تحت رهبري حضرت امام خميني(ره) هدايت مي كرد.

روشنگري شهيد عليه رژيم جور و ستم پهلوي، باعث شد ساواك او را تحت نظر قرار دهد و بارها او را دستگير و به ترك زادگاه خود و اقامت در محل هاي ديگر مجبور نمايد. او به واسطه آشنايي با تعاليم انسان ساز و بيدار كننده حضرت امام خميني (ره)،‌ خطر رژيم صهيونيستي را براي جهان اسلام و صلح و دوستي در جهان شناسايي كرده بود و اعتقاد داشت: «... يكي از حربه هاي مهمي كه استعمار عليه دين مبين اسلام بكار برده است، تأسيس رژيم صهيونسيتي و تلاش براي سازش كشورهاي مختلف با آنها است. انگليسي ها و آمريكايي ها،‌ رژيم صهيونيستي را ايجاد و تقويت نمودند تا بتوانند به راحتي با مسلمانان به دشمني بپردازند. آنان در قلب كشورهاي اسلامي [فلسطين و بيت المقدس] براي رژيم غاصب و مجعول اسرائيل لانه اي ساختند تا حال و جان مسلمانان را به راحتي به يغما ببرند...»

روح آرام شهيد دانش همواره مملو از خروش عليه دشمنان اسلام و قرآن بود و هرگز در اين راه خسته نشد.

شهيد دانش پس از پيروزي انقلاب اسلامي

در پي پيروزي انقلاب اسلامي ،‌ شهيد دانش به شوش رفت و با اقامت در آنجا، سرپرستي كميته انقلاب اسلامي اين شهرستان را بر عهده گرفت و به امامت جمعه نيز منصوب شد. شهرستان شوش به سبب موقعيت مرزي و تنوع قوميتي از اهميت ويژه اي هم در داخل نظام و هم براي دشمنان انقلاب اسلامي برخوردار بوده و هست. دشمنان و عوامل داخلي نظير گروهك منافقين، اوايل انقلاب سعي داشتند با ايجاد فتنه هاي قومي و قبيله اي و مطرح كردن بعضي موضوعات پوچ و بيهوده در اين شهرستان و در مجموع استان خوزستان، بين مردم و مسئولان و انقلاب جدايي بيافكنند.

حضور شخصيتي مانند حجت الاسلام دانش در اين منطقه نقش به سزايي در كنترل اوضاع و اداره امور ايفا كرد. او با درايتي كه داشت توانست در مدت حضور در اين منطقه بسياري از خطر گروهك هاي منحرف و ضدمردمي را دور سازد. او همچنين توانست با تيزبيني و هوشياري اسلحه هايي را كه در جريان انقلاب به دست عناصر ناباب مرتبط با عراق افتاده بود جمع آوري كند. وي با تاسيس حزب جمهوري به عضويت حزب درآمد و با هوشياري و فراست و دادن مسئوليت به افراد لايق و آگاه و متعهد، توانست از انقلاب نوپاي اسلامي در اين منطقه پايداري كند. شهيد همچنين هسته مركزي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي شهرستان شوش را پايه گذاري كرد.

 با آغاز فعاليت حزب جمهوري اسلامي شهيد دانش به عضويت در اين حزب درآمد و تا لحظه شهادت نيز به مبارزه در اين سنگر ادامه داد.

شهيد دانش در سنگر خانه ملت

در انتخابات اولين دوره مجلس شوراي اسلامي  بعنوان نامزد حزب جمهوري اسلامي از حوزه انتخابيه شهرهاي شوش، انديمشك و هفت تپه معرفي شد و مردم اين مناطق به پاس اعتمادي كه به وي داشتند او را به عنوان نماينده خود برگزيدند. او در اين سنگر عضو كميسيون مسكن مجلس شوراي اسلامي شد. شهيد دانش به مردم عشق مي ورزيد و خود را خدمتگذار آنان مي دانست. وي كرسي مقدس نمايندگي مجلس را وسيله اي براي فخر فروشي به ديگران نمي دانست بلكه آن را وسيله اي براي خدمت به اسلام و مردم مي ديد و هميشه مي گفت: «مي ترسم كه نتوانم وظيفه خود را انجام دهم بنابراين از خداي متعال توفيق خدمت و انجام مسئوليت را مسئلت مي نمايم.» او در زماني كه عده اي براي نمايندگي تلاش مي كردند مي گفت: «چرا پاره¬اي از افراد نالايق و مشكوك بدون احساس مسئوليت اين اندازه براي نمايندگي خود تلاش مي كنند،‌در حاليكه مي دانند كساني هستند كه آگاه تر و لايق تر از آنان هستند، به خدا سوگند اگر يك نفر لايق تر و آگاه تر كانديد اي شوش شده بود من اول كسي بودم كه براي او فعاليت مي كردم.»

او در خانه ملت، همواره براي پاسداري و صيانت از آرمانهاي انقلاب اسلامي سعي  و كوشش نمود و تلاش كرد تا با گوشزد كردن عواقب اختلافات دروني، آنها را به رسيدن به اتحاد ملي تشويق نمايد. او مي گفت: «... ملت ستمديده ... و شهيد داده ايران از جو عفن اختلاف نگران هستند و خواستار اين هستند كه اين جو را به فضايي عطرآگين از محبت، برادري، همكاري، و همفكري مبدل سازند. مسئولان ... مي دانند كه دشمن از اين جو [اختلاف و تفرقه] چه سوء استفاده هاي تبليغاتي مي¬كند... [دشمنان] بايد بدانند كه از اين اختلاف،‌ طرفي نخواهند بست و اختلافي كه مسئولان امور دارند بر سر بهتر ادامه دادن انقلاب است، در مورد شيوه بهتر اداره كردن مملكت است. هيچ كدامشان حاضر نيستند با ضد انقلاب هاي داخلي و دشمنان خارجي نرمشي از خود نشان بدهند و همه در اينكه مبارزه براي ادامه انقلاب اسلامي لازم، واجب و فريضه است متفق القول هستند... در جو كنوني به نظر [اينجانب] برادر كوچكتان، شهادت چند پاسدار در جبهه هاي جنگ و شهيد شدن يك كودك شش ماهه در آغوش مادر، ... مصيبت نيست، اينها امتحان است [اما] آنچه مصيبت است همين جو متأسفانه اختلاف آلود است كه اين انحراف است، انحراف از مسير انقلاب. «بيائيد براي خدا به اين وضع [اختلاف] خاتمه بدهيد.»

شهيد دانش در تاليف و تدوين آثار عميق اسلامي نيز تبحر و شوق عجيبي داشت، چاپ كتاب «سيماي فداكاران» در دو جلد،‌ «عمار ياسر مرد پولادين» و «قورباغه و غازهاي مهاجر» و مقالاتي با عنوان: «تاثير عمل براي تبليغ بيشتر است يا سخن»،‌ «نقشه هاي مرموز» ‌ با هدف معرفي چهره استعمار، «نگرشي به آئين حج» و «بت پرستي در محيط پيدايش اسلام» و «انسان كيست و انسان چيست؟» و دهها مقالات ديگر... و همكاري با مجله مكتب اسلام از آثار ارزشمند اين شهيد متفكر است.

وي سرانجام در فاجعه تروريستي هفتم تير ماه سال 1360 به شهداي كربلاي حسين (ع) پيوست.

از او چهار فرزند به نام هاي فرشته (1343)، سيدمحمدعلي (1348)، سيدمحمد حسن(1353)، سيد حسين(1358) به يادگار مانده است.

شهيد دانش در زمان تصدي مسئوليت نمايندگي مجلس و آغاز جنگ تحميلي رژيم بعثي صدام عليه ايران يكي از نمايندگان حضرت امام خميني (ره) در جبهه جنوب بود و همچنين خدمات گسترده اي را در زمان تصدي مسئوليت ستاد اسكان جنگ زدگان از خود به يادگار گذاشت.

ويژگي هاي اخلاقي و شخصيتي شهيد:‌

 ـ سادگي و بي پيرايگي

ـ عطوفت و مهرباني

ـ خدمت گزاري به همنوعان

ـ‌ شهرت در امانتداري

ـ علاقه به كانون گرم خانواده

ـ ارائه مشاوره صادقانه به مراجعه كنندگان

ـ حضور داوطلبانه در جبهه هاي نور عليه ظلمت

ـ امين امام راحل

ـ استعداد سرشار

ـ وفاي به عهد


همگي از ويژگي ها و سجاياي اين سلاله پاك اميرالمومنين علي عليه السلام بود.


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده