پدر نخستین شهید مدافع حرم جامعه پزشکی: کادر درمان مجاهدان فی سبیل الله هستند
شهید مدافع حرم «محمدحسن قاسمی اسکفتکی»، نخستین شهید جامعه پزشکی و پرستاری ایران در سوریه است که دهم مردادماه 1395 بر اثر اصابت بیش از 30 گلوله در سوریه به شهادت می رسد و پیکر مطهر بعد از 102 روز از شهادت به ایران آمده و در زادگاهش شهرکرد، به خاک سپرده و آرام می گیرد. به بهانه چهارمین سالروز شهادت این شهید عزیز با آقای «منصور قاسمی اسکفتکی»، پدر شهید گفت و گو کردیم و از مظلومیت و شهادت غریبانه فرزندش سخن گفتیم.
به جای زیارت اربعین، سوریه را انتخاب کرد
آقای قاسمی در ابتدای گفت و گو با نوید شاهد فرزند شهیدش را این گونه معرفی کرد: شهید «محمدحسن قاسمی» پاسدار رسمی و کارمند دانشگاه علوم پزشکی بیمارستان «بقیه الله» تهران بود و در بخش «هوشبری اتاق عمل» تخصص و فعالیت داشت. نیمه دوم سال 1394 برای نخستین بار به سوریه اعزام شد. ماجرای رفتنش به این صورت بود که هرسال در راهپیمایی اربعین شرکت می کرد. سال 1394 نیز برای حضور در راهپیمایی با ما خداحافظی کرد و به تهران آمد. چند روز مانده به اربعین با ما تماس گرفت و گفت: «برای رفتن به سوریه ثبت نام کرده بودم و احتمال داشت یک سال دیگر نوبتم شود اما برای یکی از هم رشته ای هایم مشکلی پیش آمده و از فرودگاه برگشته است. به من گفته اند چون مجرد هستم، می توانم جای او اعزام شوم. آیا اجازه می دهید بروم؟» ما هم قبول کردیم. او تمام دوره های نظامی را گذرانده و یک رزمنده تمام عیار بود. در سوریه ریاست بیمارستان صحرایی جنوب حلب را برعهده داشت.
پدر شهید قاسمی تعریف کرد: «محمدحسن» هر دوماه یک بار به مرخصی می آمد. آخرین مرخصی اش با دهه سوم ماه مبارک رمضان مصادف بود. یکی از نیروهای بدحال را به تهران آورده بود و باید وسایل پزشکی همراه بیمار از جمله دستگاه اکسیژن را به سوریه برمی گرداند. زمانی که تصمیم به برگشت داشت، درگیری های شدید «خان طومان» شروع شد و فرودگاه دمشق مورد هدف قرار گرفت بنابراین از آنجا که امنیت وجود نداشت، به اجبار حدود یک هفته ایران بود و بعد از آن به سوریه رفت.
روایت شهادت فرزند توسط پدر بسیار سخت و جانکاه است و اگر پیکر فرزند را تیرباران کرده باشند، یادآوری آن بسی دشوارتر خواهد بود. آقای قاسمی نحوه شهادت فرزند شهیدش را که با بی رحمی مورد حمله داعشی ها قرار گرفته را این گونه روایت کرد: یکی از مجروحان فاطمیون مشهد که شاهد شهادت فرزندم بوده برایمان تعریف کرد که «محمدحسن» باید چند زخمی بدحال را به بیمارستان حلب منتقل می کرد. از سمت جنوب رشته ای را باز کرده بودند که نیروهای ارتش آمریکا و انگلیس را به عقب منتقل می کردند. آنها هم تصمیم می گیرند از همان مسیر زخمی ها را به عقب ببرند. براساس قانون باید یک متخصص «هوشبری اتاق عمل» همراه مجروحان باشد. تا بیمارستان صحرایی حدود 30 کیلومتر راه بود. بعد از پیمودن 18 کیلومتر به «راموسه» «محله 1070» می رسند، داعشی ها که آنجا کمین کرده بودند، آمبولانس را مورد هدف قرار می دهند که راننده و دو مجروح به شهادت می رسند اما تنها یک تیر به پای «محمدحسن» اصابت می کند و به همراه دو جانباز دیگر و یک سرباز سوری که از آنها محافظت می کرده، خودشان را به دیوار خرابه ای رسانده و پشت دیوار پناه می گیرند.
102 روز چشم انداز پیکر فرزندم بودیم
او ادامه داد: «محمدحسن» پایش را با چفیه بسته و به مداوای مجروحان می پردازد. مدتی که می گذرد، «محمدحسن» تصمیم می گیرد به طرف آمبولانس برود، بی سیم را بردارد و ماجرا را اطلاع دهد و کمک بخواهد. بی سیم را پیدا کرده و هنگام بازگشت، از سمت چپ رگبار می زنند و بین 30 تا 40 گلوله به بدن فرزندم اصابت می کند. پسرم بدن قوی داشت و ورزشکار بود و با آن وضعیت تلو تلو خوران خود را به سمت دیوار می کشاند. لحظه آخر یک گلوله به پیشانی اش خورده و زمانی که به زمین می افتد، سرش پشت دیوار قرار می گیرد و به شهادت می رسد. از آنجا که منطقه در محاصره «جبهه النصره» بود، پیکر شهید آنجا باقی ماند و بعد از 102 روز به دست ما رسید.
پدر نخستین شهید جامعه پزشکی و پرستاری ایران در سوریه در پایان با تقدیر از تلاش کادر درمانی کشور در برای درمان بیماران کرونایی گفت: در جامعه اسلامی معیار اصلی ولایت است. زمانی که مقام معظم رهبری، موضوعی را تایید کرد، نباید مورد مخالفت قرار بگیرد. کادر درمان و نیروهای وزارت بهداشت و درمان از جمله «دکتر نمکی» و تمام همکاران ایشان، سرباز اسلام هستند که با دستور مقام معظم رهبری در صف مقدم جنگ با کرونا ایستاده اند. امیدواریم دانشمندان ایرانی به واکسن کرونا دست یابند و مردم ایران هم با رعایت دستورالعمل های بهداشتی مراقب سلامتی خود و جامعه باشند. پروردگار گروه پزشکان و پرستاران را جزو مجاهدین فی سبیل الله و شهدای سلامت را در ردیف شهدای در راه خداوند قرار دهد.