عاشق جبهه و شهادت
نوید شاهد: مگردیچ طوماسیان بچۀ زرنگ و با طراوت بود. اول و دوم کودکستانش در مسجد سلیمانی بود اول ابتدائی در اهواز بود تا پنجم ریاضی در مدرسه کارون ارامنه اهواز بود.
فعالیتهایی که داشت همیشه در تئاتر شرکت می کرد. حتی تئاتر هم می نوشت فعالیت کاریش هم خیلی خوب بود. وقتی انقلاب شد و جنگ در گرفت عده ای را جمع کرد و یک ستادی تشکیل داد در مدرسه کارون که پشت جبهه فعالیت داشت، موقعی که مهمات ستاد اهواز را زدند دو روز خونه نیامد که ما دلواپس شدیم بعد توسط یکی از دوستانش پیغام داد من صحیح و سالم هستم نگران من نباشید. همیشه فعالیت می کرد از نظر تدین خیلی دیندار بود یا مقید به دین بود که ما خیلی تعجب کردیم.
از دبیرستانی که بود استعفا داد به خاطر اینکه برود جبهه و رفت خودش را معرفی کرد به حوزه مسجد سلیمان چون شناسنامه اش صادره مسجد سلیمان بود. از مسجد سلیمان اعزام شد به سربازی دورۀ آموزشی در تهران بود بعد از دوره آموزشی فرستادن اصفهان قسمت توپخانه بعد از اصفهان اعزام کردند جبهه به شهر سومار. در اصفهان که بود از تمام دوستان آشنایان خداحافظی کرد و گفته بود من دیگه برنمی گردم و میروم شهید می شم و ما بی خبر از همه جا انتظار داشتیم بعد از 45 روز مرخصی بیاد ولی نیامد. همون روز من شب کار بودم خواب دیدم یکی بهم گفت چرا خوابیدی بلند شو پسرت شهید شده من از خواب پریدم گفتم خدایا شکرت چی شده صبح آمدم خونه دیدم زنگ زدند دو، سه نفر از طریق نمیدونم بنیاد بود یا سپاه گفتند که پسر شما شهید شده اگر ممکنه بیاین شناسایی کنید ما هم رفتیم.روحش شاد یادش گرامی.