به مناسبت سالگرد شهادت محمدرضا دهقان امیری
سه‌شنبه, ۲۰ آبان ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۵۰
نوید شاهد - انتشارات شهید کاظمی، کتاب «یک روز بعد از حیرانی» را به مناسبت سالگرد شهادت محمدرضا دهقان‌امیری با تخفیف ویژه عرضه می‌کند.

به گزارش خبرنگار نوید شاهد،انتشارات شهید کاظمی، به مناسبت سالروز شهادت شهید محمدرضا دهقان‌امیری، کتاب «یک روز بعد از حیرانی» را در جشن امضای(مجازی) کتاب به صورت فروش ویژه عرضه می‌کند. 

«یک روز بعد از حیرانی» با تخفیف ویژه عرضه می‌شود// دوخائی

این کتاب همراه با امضای مادر شهید و نویسنده کتاب به صورت پیامکی قابل سفارش است و انتشارت شهید کاطمی کتاب «یک روز بعد از حیرانی» را با ۱۵ درصد تخفیف، به همراه دفترچه یادداشت شهدا، عکس کارتی شهدا و یک نشانه کتاب به علاقه‌مندان ارایه می‌کند.

مخاطبان علاقه‌مند برای دریافت این کتاب باید عنوان «یک روز بعد از حیرانی» را به شماره ۳۰۰۰۱۴۱۴۴۱ پیامک کنند یا از طریق nashreshahidkazemi.ir سفارش خود را به ثبت برسانند تا کتاب به صورت پستی (رایگان) در اختیارشان قرار بگیرد.

کتاب «یک روز بعد از حیرانی» یک روایت داستانی و جذاب از زندگی شهید مدافع حرم محمدرضا دهقان امیری و به قلم فاطمه سلیمانی است.

در قسمتی از کتاب می‌خوانیم: «چه خوش روزی بودی! هم رزمانت برایت دو پرچم آورده بودند. یکی از پرچم‌ها متبرک حرم بود با ذکر «لبیک یا زینب» همه می‌گفتند: «محمدرضا خوش روزی بوده که دو پرچم نصیبش شده» می‌گفتند: «پرچم یه نشونه از حضرت زینب بود که می‌خواست به شما بگه هدیه تون رو پذیرفته».

پدر و مادرت چه هدیه‌ای بهتر از تو داشتند برای تقدیم کردن؟ و چه دلیل و حجتی بهتر از این پرچم متبرک برای قبولی نذر و هدیه؟ پرچم چه به موقع رسیده بود. قلب مادرت با دیدنش آرام شد. یک ربع تمام فقط به پرچم نگاه می‌کرد. پرچم را روی قلبش می‌گذاشت و عطرش را به مشام می‌کشید.

وقتی پرچم را روی پیکرت می‌کشیدند، فرمانده ات گفت: «صاف و مرتب بکشید. مثل خودش باسلیقه باشید.»

به جز پرچم چیز‌های دیگری هم بود که باید همراهت می‌کردند. انگشتری که به مهدیه سفارش داده بودی و شال عزایت. همان شالی که هیچ وقت اجازه نمی‌دادی شسته شود. به مادرت می‌گفتی «نشور. مگه کسی شال عزا رو می‌شوره؟ آیت الله مرعشی نجفی نزدیک چهل سال شال عزاش رو نشست» شالت هدیه مهدیه بود. هفت هشت سال، تمام ایام محرم و فاطمیه و عزاداری‌ها همراهت بود. یک شال مشکی نخی بلند. آنقدر بلند که تا روی زانوهایت می‌رسید؛ و همیشه یک دور، دور گردنت می‌پیچیدی. چقدر دوستاش داشتی. هر وقت همراه پدرت هیئت می‌رفتی شال را دور کمرت می‌بستی. با همان شال دیگ نذری را بلند کرده بودی و شالت چرب شده بود. باز هم اجازه ندادی شسته شود. قبل از رفتنت شال را جاگذاشته بودی و همراه خودت نبرده بودی. قبل از محرم با مادرت تماس گرفتی و گفتی «مامان شال عزام رو احتیاج دارم. هرجا هیئت رفتی، شالم رو ببر و اشکات رو با اون پاک کن» مگر می‌شد تو برای کاری به مادرت سفارش کنی و نه بگوید؟ اما سربه سرت می‌گذاشت و می‌گفت: «مردونه است. اصلاً بو میده. نمی‌برم» تو التماس می‌کردی که «حتماً چیذر برو»، چون می‌دانستی به خاطر دوری مسیر، فقط سالی یکبار به چیذر می‌رود. گفتی «هرروز برو چیذر و شال عزای منم ببر».

انتشارات شهید کاظمی کتاب «یک روز بعد از حیرانی» را در ۲۹۶ صفحه و به بهای ۳۵‌هزار تومان به چاپ ششم رسانده است.

شهید مدافع حرم «محمد رضا دهقان امیری» متولد ۲۶ فروردین ۱۳۷۴ در استان تهران دیده به جهان گشود. در تاریخ ۲۱ آبان ماه سال ۱۳۹۴ با عنوان بسیجی تکاور راهی سوریه شد و همزمان با آخرین روز‌های ماه محرم الحرام در نبرد با تروریست‌های تکفیری در حومه حلب طی عملیات محرم خلعت شهادت پوشید ودر تاریخ ۲۵ آبان در امام زاده علی اکبر چیذر به خاک سپرده شد.

محمد رضا دانش آموخته‌ی دبیرستان علوم و معارف اسلامی امام صادق (ع) و دانشجوی سال سوم فقه و حقوق اسلامی در مدرسه عالی شهید مطهری بود.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده