انتظارِ ساعتِ صفر انتقام
صادق شاکری
نصیبت عاقبت چون لایقش بودی شهادت شد
حریفت حیف دشمن نه! خیانت در سیاست شد
میان صف اول بودی از دید خدای خود
دعا کردی هرآنچه ادعا کردند و قسمت شد
سلامت، امنیت، هر دو ز نعمت های پنهانند
تمام عمر پربارت فدای این دو نعمت شد
تو را نشناختیم از این جهت، اما تو فهمیدی
که باید یک نفر برخیزد و قرعه به نامت شد
بهای خون پاک تو فقط سیلی به دشمن نیست
به غیر از امنیت وقتی که خون خرج بصیرت شد!!!
سید مرتضی میرسراجی
صبح آوازش بلند خواهد شد، الیس الصبح بقریب
مهدی پرچینی
آن شهیدی که در وطن غریبانه شهید شد با خون خود در راه وطن، وطن را به قله افتخار می برد. امید تبارک الله جمعی مسلمان را مانند شهید عزیز عاقبت بخیر به فرماید .
محمد گرامی
خادم ملت سلام مارا به حاج قاسم برسون راحت بخوابید و برای ما دعا کنید.
نسترن آقازاده
نمیدانم چرا اینقدر دیر شناختمت،
کاش اینقدر دیر نشده بود که حال بر سر مزارت زار بزنم.
چه زیبا شربت شهادت را نوشیدی و از میان جمعی که عاشقانه میپرستیدند تو پر کشیدی.
حال که میدانم جایت عالیست تنها افسوسم این است، که کاش!
قبل از این میدمت. شهادتت را تبریک می گویم بزرگمرد.
مخاطب بی نام
سلام بر تو ای شهید راه خدا، شهادتت مبارک
سلام ما را به حاج قاسم برسان که دلهایمان برایش تنگ شده است. روزی که رسوایی دشمنان این آب و خاک و به زمین خوردنشان را با ظهور مولایمان به چشم خواهیم دید روزخرسندی ماست. برایمان دعا کن که به زودی این روز را همراه با شما، حاج قاسم و همه شهدا شاهد و نظاره گر باشیم.
عیسی احمدی
سردار دیگری خون خود را به پای درخت انقلاب ریخت تا تنومندتر از همیشه، در برابر بیعدالتیهای جهان استوار باقی بماند. او به خیل همرزمانش پیوست و دعوت حق را لبیک گفت اما از او باید درسی آموخت که دنیای امروزمان تشنه آن است: «خدمت کردن به وطن، بینام و نشان» او در چهار دهه گذشته تمام خود را صرف پیشرفت انقلاب و کشور در حوزه علم و فنآوری کرد اما نام و نشانش برای بسیاری از ایرانیان تا لحظه شهادت ناشناخته بود. چه شیرین و انسانی است اینگونه بزرگوارانه در خدمت وطن خود بودن.
آزاده بابانژاد
میدانم که در جوار رحمت ایزدی با سربلندی نشستهای و از خان نعمت ربوبی او بهرهمندی. نمیدانم از کجا آغاز کنم، راستش اصلاً نمیشناختمت و نامت را برای نخستینبار بود که در آن بعدازظهر دلخراش شنیدم.
خبر آنقدر تلخ بود که نفرتی عجیب نسبت به عاملان این اقدام سخیف، سراسر وجودم را فراگرفت. بغض سنگینم را شکستم و در خلوت خویش به مظلومیت شما و دیگر شهدای هستهای گریستم. با خود گفتم دشمن چقدر نزدیک و بیدار است و ما چه زود مردان مردی را از دست میدهیم که بعد از رفتنشان گوهر وجودیشان هویدا میشود.
استاد عزیز! مرد مردستان طاها! از همسرتان شنیدهام که شهادت آرزویتان بود و بهراستی چه هنری برای مردان خدا بهتر از شهادت است. مبارک باد برشما این افتخار الهی که به زیباییِ تمام «فخر دلها» شدهاید. از این که مام وطن فرزندانی چون شما را در دامن خود پروریده که علم و ادبشان مایه عزت و آبروی دوستان، و وحشت دشمنان است، احساس غرور میکنم اما از اینکه شیطانصفتان و مدعیان حقوق بشر، در اتاقهای فکرشان آمران ترور شاخصترین شخصیتهای علمی کشورمان شدهاند، خونم را به جوش میآورد.
بزرگوارا! چیزی ندارم که در برابر عظمت و آبروی شما تقدیم بدارم اما قول میدهم که با قلم و قدمم در راهی که شما گام برداشتهای؛ حافظ امنیت، اقتدار و عزت سرزمینم باشم. من نیز چون میلیونها ایرانی منتظر ساعت صفر انتقام هستم. انتقامی که سخت خواهد بود و خون بهناحق ریخته شما «فخر دلها» و دوستان شهیدتان را و خون عزیزمان «سردار دلها» را پاسخ دهد.
بیتردید شما زندهاید و شاهد این انتقام خواهید بود. برایم دعا کنید که لحظهای از مسیر حق منحرف نشوم. خدانگهدار.