بنیانگذار تک تیراندازی لشگر امام حسین(ع)؛ اَبررزمندهای که به تنهایی یک گردان بود
کجایند آنان که در صفحه کارزار حق و باطل برای دفاع از کیان خود دسته دسته و صف به صف میایستادند، سر و سینه دربرابر تیر دشمن سپر میکردند تا خدشهای به دین و نظام و خاکشان وارد نشود. آنان که معرفت و جوانمردی در رگهایشان جاری بود و امروز که نیستند باید بدانیم که اگر آن سینهها سپر نمیشد و آن سرها کنار بدنهای پاکشان نمیافتاد، معلوم نبود سرنوشتمان چه میشد. آری این سرداران بیسر و گمنام همان فرشتگانی هستند که دست به آسمان گرفتند تا بلاها بر سرمان آوار نشود. یکی از این سرداران گمنام شهید «عبدالرسول زرین»، اسطورهای است که «دیواندره شاهد دلاوریهای اوست». برای شناختن تنها گوشهای از شخصیت شهید عبدالرسول زرین تک تیرانداز لشکر پیاده عملیاتی ۱۴ امام حسین(ع) اصفهان، در نوید شاهد از این شهید والا مقام میخوانید.
دوران کودکی و نوجوانی شهید زرین از زبان خودش
من سال ۵ مرداد ماه ۱۳۱۵ در یکی از روستاهای توابع کهگیلویه به دنیا آمدم که در آن زمان پدرم خان همان روستا بود. در ۴ سالگی پدرم فوت کرد و مادرم را هم در سن ۶ سالگی از دست دادم. ما ۴ فرزند بودیم و من آخرین فرزند خانواده بودم. به سن نوجوانی که رسیدم روستا را ترک کردم و به اصفهان رفتم. آنجا ازدواج کردم. مغازه لباس فروشی داشتم و خانهای در محله کاخ سعادت آباد اصفهان خریدم. در آن محل مسجدی بود به نام «بابا علی عسگر» که من به آنجا و روضه امام حسین(ع) دل بستم و همیشه دوست داشتم آقایان علما برایم صحبت کنند تا دین اسلام و خودم را بشناسم و با خودم عهد بستم که دست از علما بر ندارم. امیدوارم که همه ما همیشه در خانه خدا باشیم و دست از دین خدا و قرآن که فرمان خداست بر نداریم تا پیروزی نهایی.
روزها میگذشت و زندگی جریان داشت تا اینکه انقلاب شروع شد. من هم مغازه را بستم و به تظاهرات می رفتم. در تظاهرات شرکت و اعلامیه پخش میکردم. چندین بار مرا تهدید کردند، اما من رستالتم را انجام میدادم و بالاخره با لطف خدا و رهبری امام خمینی(ره) انقلاب پیروز شد.
از کردستان تا جنوب
با پیروزی انقلاب و آغاز نا آرامیهای کردستان همراه شهید حسین خرازی و سردار رحیم صفوی به کردستان رفت. با شروع جنگ تحمیلی مغازه و خانه و فرزند را رها کرد و برای دفاع از مام وطن عازم جبهه ها شد.سنش از شهید حسین خرازی بیشتر بود و به واسطه علاقهای که به هم داشتند، رابطهشان رابطه پدر و فرزندی بود. فرماندهی گروههای مختلفی را به عهده میگرفت؛ اما بیشتر نقش تک تیرانداز لشگر امام حسین(ع) را داشت. بعد از اینکه با عنایت و الطاف الهی با همیاری برادران همرزم خود غائله اغتشاشات کردستان را به آرامش رساند در عملیات رمضان سال ۱۳۶۱ و انگیزه دور کردن آتش دشمن از شهرهای جنوبی کشور و انهدام نیروهای رژیم بعث عراق که شهرهای جنوبی و عرب نشین را زیر آتش قرار داده بودند رهسپار شرق بصره شد. شهید در این عملیات با کمک خشاب پر کن بر روی یکی از سنگرهای مثلثی شکل منطقه رفته و تانکهای غول پیکر دشمن را نشانه گرفت و چندین تانک را منهدم کرد که در این هنگام یکی از لوله تانکها به طرف شهید نشانه می رود وعلیرغم چابکی خاصی که از خود بروز داده بود به وسیله شلیک تانک به سختی از ناحیه شکم و پا مجروح میشود.
امام حسین(ع) زرین را شفا داد
به دلیل شدت جراحات به بیمارستان نجمیه تهران انتقال داده میشود. پزشکان از معالجهاش نا امید شده و پارچه سفیدی را به عنوان کفن رویش میکشند. زرینِ مجروح در عالم رویای صادقه ائمه اطهار و پیامبر(ص) و پیامبران اولوالعزم را مشاهده و در نماز به ایشان اقتدا میکند و امام حسین(ع) او را شفا میدهد و این مسئله موجب تعجب و شگفتی پزشکان میشود. شهید زرین پس از بهبود و گذراندن دوران مجروحیت برخلاف دستور معافیت که از جانب فرمانده شهید حاج حسین خرازی برایش صادر شده به جبهه برمیگردد. این تنها مجروحیت شهید زرین نبود و در دوران دفاع مقدس چند بار توسط شلیک مستقیم تانک، آر پی جی، اصابت ترکش و... مجروح شد، اما پس از اینکه کمی بهبود پیدا می کرد بیقرارتر به جبهه برمیگشت.
تپههای زرین
شهید زرین به تنهایی و تنها با یک اسلحه چندین تپه را به تصرف خود درآورده و تمام تپههایی که به تصرف درآورده به اسم خودش نامگذاری کردهاند.
یکی از عملیاتهایی که شهید زرین در آن شرکت فعالانه داشت عملیات «ثامن الائمه» در سال۱۳۶۰ به انگیزه شکست حصر آبادان و انهدام کامل نیروهای دشمن بود. آن شهید بزرگوار از هر شرایط مناسب که منجر به شناسایی دشمن میشد استفاده و آنها را تعقیب میکرد و مبادرت به هلاکت رساندن قوای بعثی میکرد. به قدری آن شهید بزرگوار شجاع و بر نحوه عملکرد دشمن حساس بود که نیروهای بعثی متوجه دقت نظر او نمیشدند و در موقعیت مناسب اقدام به تیراندازی میکرد. شهید مجموعهای را تحت عنوان تک تیرانداز به سرپرستی خود به وجود آورد و در حین کار بر خطوط پدافندی، با علاقه زیادی با وجود پذیرفتن مسئولیتهای دیگرعلاوه بر تک تیر اندازی، گروهای آموزش تک تیراندازی بین گردانها می فرستاد. در واقع بنیانگذار تک تیراندازی لشگر امام حسین (ع) بود.
سلمان جبهههای نبرد
یکی از ابتکارات شهید زرین درعملیاتها، حفر کانال بود. مسئله حفر کانال مدام فکر فرماندهان را در خصوص رسیدن به دشمن با کمترین مساحت مشغول میکرد و در جبهه همچون سلمان شروع به حفر کانال یا خندق می کرد که باعث سهولت رسیدن به مزدوران بعثی بود و در این باره مورد تأیید و تشویق فرمانده قرار گرفت.
گردان تک نفره زرین
تا لحظه شهادت به طور مداوم در کردستان سپس دارخوین و لشکر امام حسین(ع) مشغول به انجام وظیفه بود و حماسههای فراوانی آفرید. شهید حاج حسین خرازی او را «گردان تک نفره زرین» خطاب میکرد. فرماندهی های مختلفی را در جبهه به عهده داشتند ولی بیشتردر نقش تک تیرانداز ویژه لشکر امام حسین(ع) را کار می کرد.
شهید زرین در بیان شهید خرازی
به راستی که شهیدان را شهیدان میشناسند. سردار شهید حسین خرازی درباره شهید زرین میگوید: «بعد از عملیات طریق القدس نزدیک ایشان بودم که با روحیه خیلی بالا میجنگید و کارش را انجام می داد. همان موقع تیری از سمت دشمن آمد و خدا رحم کرد لحظه تیر از بغل گوشش رد شد و لاله گوش چپش را سوراخ کرد. اصلا به روی خودش نیاورد به حالت خندان دوباره کارش را انجام داد، در همان حین گروهی از عکاسان و فیلمبرداران آنجا بودند و بلافاصله عکس ایشان را گرفتند. این عکس از ایشان به یادگار ماند تا خود گواه صادقی از تلاش خالصانه و مخلصانه این شهید بزرگوار در سالهای دفاع مقدس باشد.
نگاه صمیمانه و لبخند بی ریا و عارفانه این دلیرمرد واقعاً تماشایی است. دشمن لحظهای قبل قسمتی از گوش این فرمانده شجاع را برده و خون از محل جراحت بر روی گردن و لباسهایش جاری است. با اینکه آسیب دیده اما خنده از گوشه لبهایش رخت برنبسته. خوشحال و خندان و شکر گزار از این است که محبوب متعال او را قابل دانسته و شاکی است از اینکه چرا نتوانسته همه وجود خود را تقدیم پروردگار کند. واقعیت این است که اهالی این سنگرهای عشق همیشه نسبت به یاران شهید خود احساس جا ماندن و عقب بودن از قافله را داشتند، حتی پیش میآمد که با ۷۰ درصد جراحت جبهه را ترک نمیکردند. آیا صفحه تاریخ گنجایش برگزاری یاد و خاطره سلحشوری سرداران شهید ما را دارد؟
صیاد خمینی را زدیم
شهید عبدالرسول زرین، این دلاورمرد روزهای سخت، پس از دلاوری های فراوان در جبهههای غرب و جنوب، سرانجام ۱۱ اسفندماه ۱۳۶۲ در عملیات غرور آفرین خیبر درجزیره مجنون، پس از سالها مجاهدت مزد جهادش را گرفت و به دوستان شهیدش پیوست.
با شلیکهای موفق بسیاری که شهید به سمت تانکهای دشمن داشت و چندین فرمانده رژیم بعث را به هلاکت رسانده بود، در میان نیروهای رژیم بعث بهعنوان صیاد خمینی معروف بود.پس از شهادت زرین، از بیسیمها و رادیو دشمن شنیدند که میگفتند:« صیاد خمینی را زدیم.»
گوشه ای از وصیت نامه شهید عبدالرسول زرین
ای امت شهید پرور! ما به حسین(ع) اقتدا نموده و به گفته امام عزیزمان مثل حسین(ع) وارد جنگ شدهایم و مثل حسین(ع) باید به شهادت برسیم. حسین (ع) به ما یاد داده است «هیهات من الذله» که هیچ زیر بار ذلت و خواری نرویم و این معلم ماست که راه را برای ما روشن نموده. این خون ناقابل من است از تبعیت از رهبری حسین(ع) به زمین ریخته شده و حفاظت خون شهدا این است که تابع رهبر کبیر انقلاب بوده و سخنانش را گوش فرا دهیم؛ چرا که صحبت های امام(ره) از خودش نیست بلکه از قرآن است و عترت.
من همیشه به یاد خواهم داشت که اگر امروز آرامشی در میان خانواده دارم همه مدیون خون سرخ شما است که در گوشه گوشه این خاک مقدس جاری است و سرخی آن را تا ابد لالههای سرزمینم به یادگار خواهند داشت.
روحش شاد و یادش گرامی