جمعه, ۲۸ خرداد ۱۴۰۰ ساعت ۱۶:۲۵
نوید شاهد- «کوه خاموش» سروده زیبای «عباس صیدی» است که در بخشی از آن سروده است: «مثل کوهی ساکت و خاموش بود/ دیده گریان و دلش مغشوش بود / چهره‌ای نورانی و مظلوم داشت / خاطری آکنده از موهوم داشت»

کوه خاموش

مثل کوهی ساکت و خاموش بود

دیده گریان و دلش مغشوش بود

 

چهره‌ای نورانی و مظلوم داشت

خاطری آکنده از موهوم داشت

 

جمله‌ای آهسته با شرم و حیا

گفتمش اهل کجایی آشنا!

 

گفت ای همسایه دیرینه‌ام

رازهای کهنه دارم سینه‌ام

 

آنکه دریایی ز غم دارد منم

آتشی افتاده در پیراهنم

 

من زمانی مرد میدان بوده‌ام

سال‌ها در کوهساران بوده‌ام

 

مثل خورشیدی ز آلایش به دور

آسمانی بودم و محرم به نور

 

مثل آب چشمه ساران پاک پاک

همنشین عاشقان سینه چاک

 

زخم، شمعی بود و ما پروانه‌اش

عشق مرغی بود و ما کاشانه‌اش

 

سینه جولانگاه داغ و درد بود

فکر ماندن آرزویی زرد بود

 

گفتمش درسی برای من بگو

گفت خوشبختی در این دنیا مجو

 

هرکس از ما یک گلوی پاره داشت

سینه‌ای زار و دلی آواره داشت

 

هستی و دلبستگی بر باد رفت

شب رسید و خانمان از یاد رفت

 

شب خودش هم ناگهان مجروح شد

نعره‌ای سنگین زد و بی روح شد

 

شب که می‌دانست جنگ و جبهه چیست؟

سال‌ها با جنگ دوشادوش زیست

 

شب خودش هم مثل ما سرگشته بود

زین همه گلها که پرپر گشته بود

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده