شرح جانبازی رهبر معظم انقلاب در یک ترور هدفمند
به گزارش خبرنگار نوید شاهد، پس از برکناری بنی صدر گروه های سیاسی طرفدار او پایتخت را را ناآرام کردند. تظاهرات و درگیری مسلحانه فراوان شد. آقای خامنهای و همفکرانش یکی از بهترین راههای مقابله با این جریان را روشنگری میدانستند و میکوشیدند با سخنرانی حقیقت را با مردم در میان بگذارند. ششم تیرماه سال ۱۳۶۰آیت الله خامنهای برای سخنرانی به مسجد ابوذر رفتند که انفجاری مهیب این سخنرانی را ناتمام گذاشت. این انفجار سبب جانبازی ایشان شد. در ادامه به روایت کتاب «زندگی و زمانه حضرت آیتالله سیدعلی خامنهای» نوشته جعفر شیرعلینیا از این واقعه پرداختهایم.
در صفحه ۲۹۸ تا ۳۰۳ این کتاب آمده است:
«نا امنی در پایتخت:
- متحدان بنی صدر مجاهدین خلق در اردیبهشت سال ۱۳۶۰ چند تجمع مسلحانه راه انداختند تا قدرتشان را برای حمایت از او نشان دهند. پس از برکناری بنی صدر مجاهدین خلق هم که از قبل آماده بودند، مسلحانه شورش کردند و تهران و برخی شهرهای بزرگ را به آشوب کشیدند و درگیر جنگ خیابانی کردند؛ شهرهای کشوری را که درگیر جنگ با دشمن خارجی بود. بحران چند روزی ادامه یافت، اما برخلاف انتظار سازمان مجاهدین و بنیصدر مردم با آنها همراه نشدند و مقابل آنها قرار گرفتند. سپاه و کمیته هم در مدت کوتاهی خیابانها را آرام کردند. بنی صدر و رجوی هم مخفی شدند.
منافقین بعد از ناکامی شورش، تحرکات شان را زیرزمینی کردند و به ترورهای کور (ترور مردم عادی و حزب اللهی) و هدفمند (ترور مسئولان جمهوری اسلامی) روی آوردند. این رویکرد متاثر از تحلیل رجوی بود که پیش از ۳۰ خرداد ۶۰ مطرح کرده بود. او میگفت میبایست با یک ضربه راس جمهوری اسلامی -یعنی مجلس- را از اکثریت انداخت. وزرا، رئیس جمهور، نخستوزیر و بخشی از نیروهای قوهی قضاییه را از بین برد. آنها ترور امام و فرماندهان سپاه را هم طراحی کرده بودند.
ششم تیر:
- عملیات مهم سازمان مجاهدین خلق برای روز هفتم تیر طراحی شده بود، بنا بود با انفجار در حزب جمهوری اسلامی، بخش زیادی از مسئولین مهم کشور را از بین ببرند. یکی از اعضای آن جلسه آقای خامنه ای بود اما اتفاق ششم تیر اجازه نداد آقای خامنهای به جلسه فردایش برسد. هرچند در آن زمان مشهور شد که ترور آقای خامنهای از ترورهای سازمان مجاهدین خلق است اما بعد مشخص شد کار گروه فرقان بوده.
پس از ترور آیت الله مطهری مسئولان به گروه فرقان حساس شدند. اوایل آبان ۱۳۵۸ مخفیگاه بزرگ گروه فرقان در کرج شناسایی شد. اعضای آن دستگیر شدند در ۲۲ دی ۵۸ محل رهبر گروه فرقان شناسایی شد و طی ۸ ساعت درگیری مسلحانه همه آنها دستگیر شدند. اما اندک افراد باقی مانده، راه ترور را ادامه دادند.
سخنرانی در مسجد ابوذر:
- از مدتی پیش برنامه سخنرانی آقای خامنه ای برای آخرین روز خرداد در مسجد ابوذر برنامه ریزی شده بود. جلسه مجلس برای بررسی کفایت سیاسی بنیصدر و شهادت چمران برنامه را یک هفته به تاخیر انداخت. ششم تیر جمعیت زیادی در مسجد ابوذر بودند. ضد انقلاب در جامعه شایعات زیادی علیه شهید بهشتی و رهبران حزب جمهوری ساخته بود که سوالهای جلسه پیرامون آن بود؛ تند و گزنده. آقای خامنهای یک به یک جواب داد. در میان صحبت ها ضبط صوت بزرگی دست به دست شد تا جلوی تریبون آمد. همه گمان کردند ضبط مسجد است. ضبط صوت سمت چپ آقا بود که یکی نگاهی به آن انداخت و کمی با فاصله سمت راست گذاشت. مدتی بعد بلندگو به سر و صدا افتاد. آقای خامنهای برگشت به سمت پشت منبر و گفت این صدا را درست کنید یا اصلا خاموش کنید. همزمان از میکروفون و ضبط روی میز فاصله گرفت تا شاید صدا درست شود. ناگهان انفجار شدیدی تمام مسجد را به لرزه درآورد. برخی این انفجار را کار گروه فرقان و برخی سازمان مجاهدین خلق را عامل این انفجار میدانند.
در راه بیمارستان:
-یکی از محافظان آقای خامنهای: «هر طور بود راه را باز کردیم و خودم برگشتم پشت تریبون، ضبط صوت مثل یک دفتر ۴۰ برگ از وسط باز شده بود. با ماژیک قرمز هم روی جداره داخلی اش نوشته بودند: «اولین عیدی گروه فرقان به جمهوری اسلامی.» به هر ترتیبی بود آقا را سوار ماشین کردیم. یک بلیزر سفید. با سرعت از بین جمعیت کنده شدیم و راه افتادیم. توی راه یک لحظه آقا به هوش آمدند. نگاهی به چهره من کردند و از هوش رفتند. بعدها پرسیدم آن لحظه چه چیزی احساس کردین، گفتند: «دو چیز! یکی اینکه ماشین داشت پرواز میکرد و دیگر اینکه سرم روی پای کسی بود...»
در اولین درمانگاه سر راه دکتری نبض پیکر غرق خون آقای خامنهای را گرفت و گفت دیر شده و کار از کار گذشته است. پرستاری جلو آمد و گفت: « ببرینش بیمارستان بهارلو؛ پل جوادیه.» در بیمارستان بهارلو به اتاق عمل میبردندش؛ جراحت خیلی سنگین بود. سمت راست بدن پر از ترکش و قطعات ضبط صوت بود. حتی یکی از ترکشها زیر گلوی آقا جا خوش کرده بود. قسمتی از سینه ایشان کاملا سوخته بود! یکی دو تا از دندههایشان هم شکسته بود دست راست ایشان هم کاملا از کار افتاده و از شدت ضربه ورم کرده بود.
استخوانهای کتف و سینه آقا کاملاً دیده میشد. ۳۷ واحد خونی و فرآوردههای خونی به آقا زده بودند که خود این تعداد، واکنشهای انعقادی را مختل میکرد. دو سه بار نبض آقا افتاد و چند بار مجبور شدیم پانسمان را باز کنیم و دوباره رگها را مسدود کنیم...» پس از کارهای اولیه بنا شد به بیمارستان قلب منتقل شود. آقای خامنهای از مرگ نجات یافت. دکترها گفتند ۷۰ درصد خطر رفع شده. خونریزی زیاد شده. دست راست ایشان با قطع عصب از کار افتاده است. بعداً باید پیوند شود. عروق و اعصاب ناحیه راست سینه قطع شده و برای قطع خونریزی ایشان را به اتاق عمل بردند.
پیام امام خمینی:
-آقای خامنهای در بیمارستان بستری بود. امام گفته بود هر نیم ساعت یک بار علائم حیاتی آقای خامنهای را گزارش کنند. آقای خامنهای بیهوش بود که امام در پیامی نوشت: «اکنون دشمنان انقلاب با سوء قصد به شما که از سلالهی رسول اکرم و خاندان حسینبن علی هستید و جرمی جز خدمت به اسلام و کشور اسلامی ندارید و سربازی فداکار در جبهه جنگ و معلمی آموزنده در محراب و خطیبی توانا در جمعه و جماعات و راهنمایی دلسوز در صحنهی انقلاب میباشید، میزان تفکر سیاسی خود و طرفداری خلق و مخالفت با ستمگران را به ثبت رساندند. اینان با سوء قصد به شما عواطف میلیونها انسان متعهد را در سراسر کشور بلکه جهان جریحه دار نمودند. اینان آقدر از بینش سیاسی بینصیبند که بیدرنگ پس از سخنان شما در مجلس و نماز جمعه و پیشگاه ملت به این جنایات دست زدند و به کسی سوء قصد کردند که آوای دعوت او به صلاح و سداد در گوش مسلمین جهان طنینانداز است. اینان در این عمل غیر انسانی به جای برانگیختن رعب، عزم میلیونها مسلمان را مصممتر و صنوف آنان را فشردهتر نمودند.»