رمز انسانیت و آزادگی در زندگینامه شهدا نهفته است
«سعید آشوری» متولد 17 اردیبهشتماه 1344 فرزند چهارم خانواده، دانشجوی رشته عمران دانشگاه مشهد بود که یکم بهمنماه 1366 در عملیات بیتالمقدس2 در منطقه عملیاتی ماووت عراق به شهادت رسید. در ادامه گفتوگو خبرنگار نوید شاهد با «نرگس آشوری» پژهشگر این کتاب را میخوانید.
موضوع کتاب «در یاد تو خواهم ماند» چیست؟ آیا واقعی و مستند است؟
من در خانوادهای تقریبا شلوغ و مذهبی بهدنیا آمدم. در اطراف خودم فقط و فقط جنس مذکر دیده بودم و هرگز متوجه نشدم که من، تنها خواهر و دختر خانوادهام هستم. کمبودی حس نمیکردم. بالعکس از محبت بیاندازه و عجیب برادرانم به خود احساس غرور میکردم. فاصله سنی همه ما با هم دو سال بود. برادر کوچکتر از خودم که دوسال از من کوچکتر بود، سعید نام داشت. چون کوچکتر بود، حساسیتهایی روی او داشتم و مراقبش بودم. گاهی برایش بزرگی میکردم و اصرار داشتم از من حرفشنوی داشته باشد.
سعید تمام خاطرات کودکی، نوجوانی، جوانی و خلاصه تمام زندگی من شد. «در یاد تو خواهم ماند»، زندگی برادرم است که لحظهلحظه زندگی با او را بیاد دارم و فراموش نمیکنم؛ یعنی در واقع خودم نخواستم فراموش شود. مدام خاطراتی که از سعید داشتم در ذهنم مرور و گاهی برای دیگران تعریف میکردم، زیرا میترسیدم گذر زمان خاطراتم را غبارآلود کند و ذهن به تحلیلرفته من دیگر یاری ندهد تا او را بهیاد بیاورم.
تمام خاطرات این کتاب، واقعی و بهدور از اغراق بیان شده و سعی کردم بدون درنظر گرفتن مصلحت شخص یا اشخاصی، هرچه میدانستم و یا در مصاحبه با دوستانش دستگیرم شده بود، روی کاغذ بیاورم.
کار نوشتن کتاب «در یاد تو خواهم ماند» چه مدت طول کشید؟
زمانی که شروع به نوشتن کتاب کردم، فکر نمیکردم حدود 4 سال چاپ کتاب به طول بینجامد. البته من آشنایی چندانی به ادبیات و متنهای ادبی ندارم اما عشق به سعید و ماندگاری نام و یادش، انگیزه عجیبی در من ایجاد کرد. سه بار کتاب را از اول تا آخر نوشتم و هر بار ناشر با خواندن اولین صفحه میگفت مناسب نیست و کلیت کار باید تغییر کند. در نهایت بعد از 4 سال کتاب تأیید شد.
تمام مطالب کتاب حقیقت دارد و اشخاصی که نام آنها در کتاب آورده شده، در کمال صحت و سلامت هستند. در قسمتی از کتاب برای پیدا کردن همرزمان و دوستان سعید، با معراج شهدا تماس گرفتم. پس از تماسهای مکرر، شماره پلاک سعید را دریافت کردم و تمام تلاش خود را کردم تا مطالب درج شده در کتاب حقیقت محض باشد.
چه موانعی در تدوین و نگارش این اثر وجود داشت؟
در زمانی که مشغول نگارش این اثر بودم، ضمن مشغولیتهای کاری، بلافاصله بعد از رسیدن به منزل و رسیدگی به امور خانه، کار نوشتن را آغاز میکردم و هیچ زمان آزادی برایم نمانده بود.
علاوه بر این، با توجه به اینکه من در یکی از شهرستانهای استان تهران زندگی میکنم، دسترسی به انتشارات برای رفع مشکل و ایرادات نداشتم. پیدا کردن دوستان سعید نیز زمان زیادی از من گرفت و بارها از ادامه کار ناامید شدم به گونهای که اگر خواست خدا و کمکهای خود سعید که مطمئن هستم دوست داشت کتاب چاپ شود، هرگز موفق نمیشدم.
خاطرات این رزمنده دفاع مقدس شامل چه بازه زمانی از زندگی ایشان است؟
من این کتاب را از کودکی سعید شروع کردم، حتی زمانی که سه سال داشت، بیاد میآورم. از بازیهای کودکانه، از گذشت و مهربانیهای کودکانه و عجیبش در سن کودکی تا لحظه شهادت، دلاوری و مردانگیش نوشتم.
خیلی از مطالب نیز حذف شد. بسیاری از خاطرات دوستان سعید تکراری بود، همه متفقالقول بودند که سعید خیلی مرد باغیرت، دلاور، شجاع و شوخطبع بوده است و قطعا نمیشد مطالب تکرار شود. دوستان سعید نهایت سعی و تلاش خود در راه کمک به من و چاپ کتاب را داشتند، البته دوستانی هم بودند که نخواستند اسمی از آنها در کتاب برده شود و من حسرت میخورم که موفق نشدم آن خاطرات را داشته باشم.
مخاطب این کتاب، با چه ویژگیهای بارزی نسبت به آثار مشابه مواجه خواهد شد؟
بعد از دوران دفاع مقدس و جنگ تحمیلی تا هماکنون، فرهنگ شهید و شهیدپروری و ایثار کمرنگ شده و تا حدودی فراموش شد. از نظر من تمام شهدا ویژگیهای خاص داشتند ازجمله رشادت و دلاوری که از خصوصیات بارز شهداست. وقتی پای صحبت خانواده شهدا، دوستان و آشنایان آنها مینشینیم، یکی از دیگری برتر و برجستهتر هستند. به جرأت میگویم نمیتوانیم بگوییم کدام شهید برتر بوده و خصوصیات والاتری داشته است.
واقعا تمام شهدا گلچین شده و انتخاب شدند. هیچکدام از آنها زمینی نبودند. ولی سعید خصوصیتی داشت که موجب تعجب تمام دوستانش بود. سعید بهصورت ظاهری خیلی نشان نمیداد که چقدر به موضوعات دینی پایبند است. مناجات نیمهشب سعید که گاها بهطور اتفاقی دوستانش شاهد بودند، از خصوصیات بارز سعید بود و من با افتخار و سربلندی آنها را در کتاب آوردهام. آرزو میکنم دنیای امروز ما بتواند جوانانی چون سعید را در خودش پرورش دهد.
مهمترین درسی که میتوانیم از زندگینامه این رزمنده و دیگر رزمندگان دوران دفاع مقدس در جامعه امروز و مشکلاتی که در حال حاضر با آن مواجه هستیم بگیریم، چیست؟
مشکل بزرگ و مهمی که امروزه جامعه با آن مواجه است، بالا رفتن سطح توقع جوانان است. سعید هرگز برای خواستههای مالی و مشکلات اقتصادی از کسی تقاضای کمک نکرد. ولخرج نبود و همیشه روز مبادا و تنگی را مد نظر داشت. از نظر سعید انجام هیچ کاری غیرممکن نبود. برای رسیدن به هدف و راهی که انتخاب میکرد از هیچ کوششی دریغ نمیکرد. خستگیناپذیر بود و آرزوهای بیپایان داشت.
مدام سطح آرزوهایش بالاتر میرفت و هر روز موفقتر از دیروز بود. برای رسیدن به خواستههایش از دیگران انتظاری نداشت، بلکه رسیدن به آنها با تلاش خودش برایش لذتبخشتر بود. کاری که جوانان امروز هرگز انجام نمیدهند و سطح توقعاتشان هم بالاست.
نظر شما درباره اهمیت پرداختن به زندگی و خاطرات شهدا و رزمندگان دفاع مقدس چیست؟
از زندگی شهدا خیلی حرفها زده شده است. از سیره شهدا، ایثارگران و از درسی که از خودشان برای آیندگان به جا گذاشتند، بسیار خوانده و شنیدهایم. مهم بهکارگیری رفتارها و منش آنها در زندگیمان است. اگر دقت کرده باشیم از دوران صدر اسلام تاکنون، زندگینامه و سرگذشت کسانی را مطالعه کردهایم که بهنوعی نجات بشریت، نجات انسانیت و آزاده بودن را به ما آموختهاند و ما با مطالعه و آشنایی با نوع زندگی و مرگ آنها درسها گرفتهایم.
فرض کنیم در هیچ دوران و زمان این رشادتها و ازخودگذشتگیها نبود. انسانها مثل برده مطیع و فرمانبردار بودند. آیا این شیوه زندگی میتوانست انسانهای آزاده را راضی کند؟ همیشه کسانی بودند که ظلم کردند و کسانی بودند که با ظلم مبارزه کردند. عدهای هم سکوت کردند و مورد ظلم قرار گرفتند. آیا این زندگی برای آنها مطلوب و معنادار بوده؟ قرآن کریم شهدا را مرده نمینامد و میفرماید: «گمان مبرید کسانی که در راه خدا کشته شدهاند مردهاند، بلکه زنده و در نزد خدا روزی میخورند». چه مقامی از این والاتر؟ شهید با ریختن اولین قطره خونش در راه خدا پاک و پاکیزه و مطهر میشود. پرداختن به زندگی شهدا یعنی درس آزادگی و مردانگی را دیکته کردن؛ یعنی رهایی از ظلم؛ یعنی برده نبودن و ایستادن در مقابل تمام قدرتهای زمینی و فقط سر تعظیم در پیشگاه خدا فرود آوردن است.
فکر میکنید در این مدت ، چه ظرفیتهایی در زمینه دفاع مقدس مورد غفلت قرار گرفته است؟
ما در مدت هشت سال جنگ تحمیلی، جوانان زیادی را از دست دادیم. جوانانی که ایران نظیر بعضی از آنها را ندید و نخواهد دید. مثل شهید بابایی، شهید همت، شهید زینالدین، شهید باکری و شهید باقری و خیلی از شهدایی که بهترین، پاکترین و شایستهترین جوانان ما بودند.
اگر غفلتی از سوی جوانان دیده میشود در اصل کوتاهی از سوی مسئولانی بوده که در این حوزه کمکاری کردند. شاید اگر تهیهکنندگان و کارگردانان ما که در ساخت فیلمهای عاشقانه و احساسی اینقدر مهارت دارند، کمی هم در این عرصه فعالیت جدی داشتند، اکنون جوانان ما باانگیزهتر به این موضوع نگاه میکردند.
در زمینه خاطرهنگاری و خاطرهنویسی ـ چه مربوط به دوران دفاع مقدس و چه دیگر دورههای انقلاب اسلامی ـ بهنظر میرسد که هنوز هم با وجود درخششهای قابلتوجه، نیاز به آموزشهای جدی وجود دارد. بهعنوان یک نویسنده، راهکار شما در این زمینه چیست؟
در این زمینه باید خودم را مثال بزنم، شاید تعریف از خود باشد اما من خیلی تلاش کردم و ناامید نشدم. وقتی به انتشارات 27 بعثت مراجعه کردم، ناشر گفت که من اولین خواهری هستم که تصمیم دارم خاطرات برادرم را بنویسم و تاکنون مورد مشابهی نبوده است.
بعدها شنیدم خواهرانی بودند که آرزو داشتن خاطرات برادرشان بهچاپ برسد، اما یا توانایی جمعآوری خاطرات و اطلاعات را نداشتند و یا نیرو و شخصی که کمکشان کند، نبوده است. خدا را شکر میکنم که در این راه با کسانی آشنا شدم که با جان و دل کمکم کردند و از هیچ راهنمایی و کوششی دریغ نکردند.
ای کاش نظیر چنین افرادی در مؤسسات و انتشارات مختلف حضور داشتند و باعث میشدند شهدایی که در نقاط دوردست و محروم کشور زندگی میکردند و مطالعه زندگی آنها میتوانست چراغی روشن در شب تاریک جوانان ما باشد به دنیای امروز معرفی شوند.