ناگفته های خانواده شهید منا «آیت الله محمدرضا مؤیدی قمی»
اجازه بدهید اولین سؤال را از همسر شهید بپرسیم، از نحوه آشنایی با ایشان و خاطرات آن دوران برای ما بفرمایید.
همسر شهید (طاهره فقیهی): نیمه شعبان سال 1343 ازدواج کردیم. در همان سال ایشان را به دلیل فعالیت های مبارزاتی علیه رژیم شاه دستگیر و تبعید کردند. بعد از اینکه ایشان از تبعید برگشت، مراسم عروسی ما برگزار شد .همان سال مأمورین ساواک نیمه شب به منزل ما حمله کردند و ایشان را دستگیر کردند و به زندان بردند. من در آن زمان باردار بودم و فرزند اولم بر اثر فشاری که در پی حمله ساواک به من وارد شد، فوت کرد. در آن دستگیری دوم حاج آقا را به تهران بردند و 4 ماه در زندان انفرادی نگهداری کردند و در این مدت هیچ خبری از ایشان نداشتیم.
از ایشان چند فرزند به یادگار مانده است؟
حاصل زندگی ما 4 پسر و 2 دختر است که تمام فرزندان ایشان و دامادها دارای تحصیلات حوزوی هستند.
دلیل اصلی دستگیری های پی درپی ایشان چه بود؟
در آن دوران همراه داشتن هرگونه اطلاعیه و متنی درباره امام خمینی(ره) جرم محسوب می شد. منزل ایشان پایگاهی بود که کار نگهداری و توزیع اطلاعیه های امام(ره) در آن انجام می شد. در حمله به منزل ما تمام کتابخانه ایشان را زیر و رو کردند و در نهایت مقادیری اعلامیه، رساله امام (ره) وهمچنین کتابی از امام خمینی (ره)که برای حاج آقا مؤیدی حاشیه نویسی کرده بودند را کشف کردند. در آن زمان نخستین اعلامیه هایی که از امام (ره) صادر می شد، در شهر قم توسط شهید مؤیدی تکثیر و پخش می شد. به غیراز این، برگزاری مراسم دعآی توسل در قم کاری بود که برای نخستین بار توسط ایشان انجام شد. در آن زمان تجمعات برای حکومت شاه بسیار مهم بود و به خصوص با تجمعاتی که بار مذهبی و سیاسی داشت برخورد می شد. از سوی دیگر یکی از مهمترین راه های اطلاع رسانی در خصوص نهضت امام(ره) نیزهمین اجتماعات بودند و بهترین وسیله برای این کار مراسم دعا بود. مأمورین ساواک با پوشش مبدل در این مراسم حضور پیدا می کردند تا بفهمند شخص برگزارکننده مراسم کیست و با او برخورد کنند، اما شهید مؤیدی هر بار به نحوی از دست مأمورین فرار می کرد.
از آن مراسم و چگونگی فرار از دست مأمورین برای شما چیزی گفته بودند؟
بله، ایشان هر بار روشی را پی می گرفت تا شناسایی نشوند، به عنوان مثال یک بار عمامه خود را بر می داشتند، یکبار عمامه سفید خود را با عمامه سیاه جابجا می کردند، بعضاً لباس دیگری بر تن می کرد، یا وقتی مردم بر می خواستند ایشان نشسته از لابه لای جمعیت فرار می کرد. حتی ایشان برای اینکه به طورکلی شناسایی نشوند و سوابق قبلی ایشان برای ساواک مشخص نشود، نام خانوادگی خود را در شناسنامه تغییر دادند. فامیلی پدر و برادران ایشان «حاجی حسینی » بود و ایشان فامیلی خود را به مویدزاده یا مؤیدی تغییر دادند. یکی از روشهای جالب ایشان برای شعار دادن در مراسم دعا مطرح کردن آنها به زبان عربی و به صورت دعا بود و مأمورین ساواک متوجه آن نمی شدند، اما طلبه ها که به زبان عربی تسلط داشتن پیام را دریافت می کردند.
از زمان حضور ایشان در تهران بفرمایید.
از جمله اقدامات ایشان در تهران مربوط به روز 17 شهریور است که ساماندهی بخشی از مردم و تظاهرات توسط ایشان انجام شد. بخش دیگری از فعالیت های ایشان بعد از حضور در شهر تهران انجام شد و ایشان مسجد حسنی در خیابان نیروی هوایی را تبدیل به یکی از پایگاه های مهم مبارزه علیه رژیم شاه کردند و افرادی چون مرحوم فلسفی، کافی و غفاری را برای سخنرانی به آن مسجد دعوت می کردند . نکته مهم درباره این مسجد واقع شدن آن در منطقه نیروی هوایی است که بیشتر ساکنان آن از پرسنل ارتش و گارد شاهنشاهی بودند و فضای منطقه امنیتی و درباری بود، اما آیت الله مؤیدی توانست بسیاری از این افراد را جذب انقلاب کند.
نمونه خاصی از افرادی که توسط ایشان جذب جریان انقلاب شدند را به خاطر دارید؟
بله، یکی از تایپیست های ساواک به نام «اصغر رفیع پور » از طریق ایشان جذب انقلاب شد و بسیاری از اسناد مهم ساواک را به دست ایشان می رساند، چون بیشتر اطلاعیه ها و اسناد توسط او تایپ می شد وهمین مسئله باعث اطلاع یافتن آیت الله مؤیدی از برنامه های ساواک می شد.
خود شماهم در مسیر مبارزات ایشان همراه بودید؟
بله ماه مهر پنجشنبه بعدازظهر به بهشت زهرا می رفتیم و اعلامیه های امام خمینی (ره) را پخش می کردیم و بعدهم در شب از زیر در منازل باقی اعلامیه ها را پخش می کردیم.
دوران زندان ایشان چگونه گذشت؟
ایشان تا سال 1357 ، 6 مرتبه دستگیر شد و زندان های مختلفی مانند زندان قصر، اوین، کمیته مشترک و قزل قلعه را تجربه کرد.همین طور به دامغان و بیجار تبعید شدند. سرانجام روزی که شاه از کشور فرار کرد، ایشان به همراه جمعی دیگر از زندانیان آزاد شد.
ایشان در زندان با چه افرادی هم بند بودند؟
با مرحوم آیت الله طالقانی، شهید آیت الله شاه آبادی، مرحوم آیت الله منتظری و شهید آیت الله ربانی املشی هم بند بودند و با مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی نیزهم سلول بودند.
خاطره خاصی از دوران زندان ایشان دارید؟
حجت الاسلام محمدحسن مؤیدی (فرزند شهید): وقتی برای ملاقات ایشان به زندان می رفتیم، ملاقات از پشت شیشه با گوشی انجام می شد، اما بچه ها را برای دیدار حضوری پیش بستگان می بردند. یکی از این دفعات که می خواستیم پدر را ببینیم، در جیب من کاغذی پیدا کردند که موقع بازی با دوستان در مدرسه بر روی آن نوشته بودیم «شاه خر است » وهمین باعث شد کتکی از مأمور زندان بخورم.
دورانی که ایشان در زندان بودند شرایط زندگی به چه شکل بود؟
حجت الاسام محمدعلی مؤیدی(فرزند شهید): خوشبختانه مادر ما در زمان نبود پدر کار ایشان راهم انجام می دادند و نمی گذاشتند مشکلی احساس کنیم. ضمن اینکه شهید مستمراً در زندان نبود و زمان هایی هم در منزل بودند.همچنین عموی کوچک ما که از شهدای دفاع مقدس است نیز در زمان های زندانی بودن پدر در منزل ما بودند و به ما کمک می کردند.
کمی درباره این عموی شهید بفرمایید.
ایشان در ابتدای جنگ از نیروهای شهید چمران بودند و در سوسنگرد به اسارت درآمد و حتی از ایشان صوتی نیز در رادیو عراق پخش شد، اما بعدها رژیم بعثی منکر حضور ایشان در جمع اسرا شد و با اینکه شهادت ایشان برای ما مسجل است، اما هیچگاه پیکر ایشان به کشور بازنگشت و چند سال پیش پلاکی از ایشان به خانواده داده شد.
پس از پیروزی انقلاب آیت الله مؤیدی به چه فعالیت هایی پرداخت؟
حجت الاسلام محمدحسن مؤیدی: دقیقاً در مقطع انقلاب ایشان با جلب نظرفرمانده های نیروی هوایی به پادگان نیروی هوایی رفتند و سلاح هایی را ازآنجا خارج کردند و در اختیار انقلابیون قرار دادند. پس از پیروزی انقلاب و در همان روزهای نخست ایشان به عنوان امین الاموال از طرف امام (ره) به عنوان متولی 4 کاخ مهم شاه به انجام وظیفه پرداخت. شهید مؤیدی کمیته ویژه قصر فیروزه را تشکیل داد تا به حفظ و حراست این اموال که در واقع بیت المال بود بپردازد.
این فعالیت حفظ و حراست تا چه زمانی ادامه داشت؟
تا 1 سال و نیم این اموال در اختیار ایشان بود و بعدازآن اموال تحویل دادستانی شد. شهید مؤیدی پس ازآن از طرف امام خمینی (ره)به عنوان مسئول حوزه علمیه سیستان و بلوچستان انتخاب شدند و با هدف ایجاد وحدت بین شیعه و سنی به این استان رفتند.
تمام خانواده با ایشان به سیستان و بلوچستان رفتید؟
خیر تنها بنده با ایشان به این استان رفتم و این مأموریت2سال طول کشید.
درباره خاطرات ایشان از مأموریت سیستان و بلوچستان بفرمایید.
در شهر زاهدان حوزه علمیه کوچکی وجود داشت که ایشان حوزه علمیه فعلی را که کنار مصلای این شهر قرار دارد با مساحت 16هزار متر بنا کردند. ایشان به حوزه علمیه اهل تسنن هم سرکشی می کردند و آنجا را تحت پوشش داشتند. در صداوسیمای آنجا نیز به ارائه درس های معارف می پرداخت و در دانشگاه آنجا نیز به تدریس می پرداخت. آخرهفته ها نیز به تهران می آمدند و در دانشگاه شریف به تدریس می پرداختند.
پس از اتمام این مأموریت 2 ساله چه اتفاقاتی رخ داد؟
حدود سال 1362 ایشان به شهر قم بازگشتند و در آنجا به تدریس در حوزه علمیه پرداختند و به نوعی سنگر خود را عوض کردند و وارد عرصه علمی شدند. البته در آن زمان در شهر قم نیز از اعضای جامعه روحانیت مبارز و جامعه مدرسین حوزه علمیه بودند که نقش زیادی در مسائل و خط دهی های سیاسی داشت.
دوران حضور ایشان در حوزه علمیه قم به چه صورت بود؟
ایشان از رکن های مهم حوزه بودند، زیرا از شاگردان امام خمینی(ره) و مراجعی چون آیت الله العظمی بروجردی، آیت الله العظمی میلانی، آیت الله العظمی محقق داماد و آیت الله العظمی گلپایگانی بودند و این موضوع ایشان را از نظر علمی در موقعیت خاصی قرار داده بود. به همین دلیل ایشان همواره در زمره اساتید مطرح حوزه بودند. در دوران دفاع مقدس نیز ایشان بارها به جبهه ها رفتند و بیش از 9 ماه سابقه حضور در جبهه ها را دارند.
در خصوص آثار شهید آیت الله مؤیدی، کتاب ها و مقالات ایشان برای ما بفرمایید.
ایشان مقالات و کتاب های متعددی در رشته های گوناگون داشتند. در حوزه فقه استفتائات و رساله ایشان موجود است. در بحث تفسیر تألیفاتی به نام حبل المتین داشتند.همچنین کتابی در حوزه ولایت و حکومت داشتند که بر اساس سخنان نورانی امیرالمؤمنین (ع) نوشته شده بود که به صورت منشور حکومت اسلامی و به زبان روز نگارش شده است.همچنین بیاناتی از حضرت علی(ع) را در کتابی با عنوان «قبساتی از امیر کلام » جمع آوری کرده اند. کتاب «سی قدم به کوی دوست » نیز از دیگر آثار ایشان است.
در خصوص کلاس های درس ایشان نیز بفرمایید.
شهید مؤیدی در 3 رشته به تدریس می پرداختند. ایشان جزو معدود اساتیدی بودند که کلاس های روزانه تفسیر را برگزار می کردند. مواردی چون فقه و اصول هر روز در حوزه تدریس می شود، اما تا پیش از ایشان به این صورت نبود که تفسیر به صورت روزانه تدریس شود و ایشان از بنیان گذاران تدریس تفسیر روزانه بودند. ایشان مجمع عالی تفسیر حوزه های علمیه را ایجاد کردند و در حال حاضر بیش از 1000 استاد در این مجمع عضو هستند. ایشان همچنین بیش از 20 سال به تدریس خارج فقه می پرداخت و در واقع صاحب فتوا و نظر خاص درهر مسئله فقهی بودند. درس دیگر ایشان مباحث مربوط به اهل بیت(ع) به خصوص نهج البلاغه بود که این مورد هم تا پیش از ایشان تا حد زیادی مغفول مانده بود.
اتفاقا تصویر آیت الله مؤیدی در افکار عمومی با تفسیر قرآن پیوند خورده است.
بله، زیرا در فقه و اصول افراد بسیار فعالیت کرده اند، اما بحث تفسیر خصوصا به صورت درس در حوزه، موردی بود که توسط آیت الله مؤیدی در حوزه علمیه انسجام یافت. تفسیر قرآن سابقا جزو درس های فرعی حوزه بود که الزامی برای شرکت طلاب در آن وجود نداشت و معمولا در روزهای تعطیل برگزار می شد. ایشان آنقدر این موضوع را پیگیری کردند تا تفسیر قرآن به یکی از دروس اصلی حوزه تبدیل شد.
به موضوع شهادت آیت الله مؤیدی بپردازیم، ایشان شهریور سال 1394 به سفر حج رفتند، دراین باره بفرمایید.
ایشان علاقه بسیاری برای سفر حج داشتند. پیش از انقلاب به عنوان روحانی کاروان فعالیت می کردند و در آن زمان به این دلیل که سفر حج تشکل خاصی نداشت، ایشان بعضا مدیریت کاروان های اعزامی را نیز بر عهده داشتند.
آیت الله مؤیدی چند بار به سفر حج رفته بودند؟
ایشان 53 مرتبه به سفر حج رفته بود و بارها به حجاج دیگر تأکید می کردند که از خدا تقاضای یک سفر حج نداشته باشید و بنده خودم 40 سفر حج را از خدا خواسته ام و آخرین سفر ایشان هم که به شهادت منجر شد، در واقع چهلمین حج واجب ایشان بود. ایشان قبل از اعزام به حج سال 1394 فرمود که این سفر آخر من است.
وقتی ایشان گفت سفر آخر، شما چه فکری کردید؟
همسر شهید: قطعاً تصور نمی کردیم که ایشان دیگر باز نمی گردند. بچه ها به ایشان اصرار داشتند که دیگر به سفر حج نروند، زیرا سن ایشان بالا رفته بود و پای ایشان هم درد می کرد. حتی به ایشان گفتیم که شاید درست نباشد که شما به عنوان مرجع تقلید در جایگاه پاسخگویی به سؤالات روحانیون کاروان ها باشید و تأکید خانواده به نرفتن ایشان بود. ایشان چندین سال هم بود که برای حج تمتع نرفته بودند. به هرحال بنا بر استخاره شد و آیه ای که در استخاره آمده بود مضمونی داشت که در آن از دعوت به سوی بهشت از طرف خداوند صحبت شده بود.
حجت الاسلام محمدعلی مؤیدی: بسیاری از حالات ایشان در این اواخر تغییر کرده بود. در دعای ابوحمزه این عبارت آمده که «الَلهَُّمَّ حَببِّْ إلِيََّ لقَِاءَكَ » یعنی خداوندا لقاء و دیدار خود را برای من دوست داشتنی کن و ایشان این عبارت را در دعای قنوت خود می خواندند. دوستان نقل می کردند که در عرفات و منا نیز حالات و رفتار ایشان تغییر کرده بود و در شب آخر صدای هقهق گریه ایشان به گوش می رسید.
حجت الاسلام محمدحسن مؤیدی: در این سفر آخر دو اتفاق برای ایشان رخ داد که ذکر آن لازم است. ایشان یکبار در مکه دستگیر شدند و به نقل از حاج آقا مولایی دبیر نشریه افق حوزه که با ایشان همراه بود، ماجرا از این قرار بوده که جمعی از طلاب در حیاط مسجدالنبی به دنبال آیت الله مؤیدی حرکت می کردند و به تدریج شیعیان از کشورهای مختلف برای ابراز ارادت، دور ایشان جمع شدند و جمعیت بزرگی گرد آمد. سعودی ها هم شدیدا به تجمعات حساس هستند و وقتی از دوربین ها این صحنه را دیدند، سریع به محل آمدند و ایشان را دستگیر کردند. خلاصه ایشان چند ساعتی بازداشت بودند و با پیگیری های مسئولان ایران بالاخره آزاد شدند. موضوع دیگر نیز این بوده که شیعیان مدام از ایشان درخواست می کردند تا برایشان سخنرانی کند و ایشان هم طبق معمول بسیار تند صحبت می کردند و برای سخنرانی هر شب به یک هتل می رفتند. در یکی از این سخنرانی ها کاغذی به ایشان دادند که روی آن نوشته بود در بین جمعیت جاسوس هایی هستند و بعد هم خبر دادند که هرچه سریعتر سخنرانی باید تمام شود و خلاصه ایشان را از در دیگرهتل فراری دادند.
از نحوه شهادت ایشان اطلاعی دارید؟
حجت الاسلام محمدحسن مؤیدی: شاهدان برای ما نقل می کردند که افراد بسیاری صبح موقع عزیمت به سراغ ایشان آمدند و خواستند که با آن ها همراه شود، اما ایشان با توجه به تجربه طولانی در مورد حج می دانست که ابتدای روز مسیر بسیار شلوغ است و با آ نها همراه نمی شد. بالاخره چند نفر به ایشان خیلی اصرار می کنند و ایشان زودتر از زمانی که تصمیم داشت، عازم می شوند. حجت السلام والمسلمین سید ریاض حکیم فرزند آیت الله العظمی حکیم همراه ایشان بود و نقل می کرد که تا کوچه 204 باهم همراه بودند و در آنجا به دلیل فشردگی جمعیت به تدریج ازهم جدا شدند. در آنجا یکی از شهدای دیگر منا به نام آیت الله قلی پور گیلانی همچنان همراه ایشان بود و دست ایشان را گرفته بود وهر دوی این بزرگواران باهم به شهادت رسیدند. پیکر آیت الله مؤیدی 18 روز بعد از عید قربان پیدا شد، اما پیکر شهید قلی پور بااینکه همراه ایشان بود، بعد از 104 روز پیدا شد و به کشور بازگشت.
حجت الاسلام محمدعلی مؤیدی: مدتی که پیکر آیت الله مؤیدی هنوز کشف نشده بود، ایشان به خواب چندین نفر از ما آمدند و گفتند آیه 260 سوره بقره را بخوانید تا بدن من پیدا شود. ماهم این آیه را خواندیم و پیکر ایشان کشف شد. البته ارتباط ایشان با ما تنها مربوط به آن زمان نبود وهنوز هم هر وقت که نیاز به راهنمایی خاصی داشته باشیم، به خواب ما می آیند و ما را راهنمایی می کنند. از جمله نکات جالبی که چندین مرتبه در خواب ما را راهنمایی کرده اند، نحوه برگزاری مراسم روضه ای بود که خودشان متولی آن بودند و دغدغه آن را داشتند.
مزار شهید مؤیدی کجاست؟
در حجره 35 حرم حضرت معصومه (س) و در کناره مشیره و داماد مقام معظم رهبری دفن هستند.
مراسم ایشان چگونه برگزار شد؟
تقریباً تمام مراجع حضور داشتند یا نماینده خود را فرستاده بودند. از طرف رهبر معظم انقلاب هم رییس دفتر و آقازاده ایشان حضور داشتند.همچنین رییس مجلس شورای اسلامی، جمعی از وزرای کابینه، رییس دفتر بازرسی مقام معظم رهبری و رییس حوزه های علمیه کشور در مراسم حضور داشتند و نماز بر پیکر ایشان هم توسط آیت الله العظمی مکارم شیرازی خوانده شد.
در پایان نکته ای درباره ایشان باقی مانده است که بفرمایید؟
حجت الاسلام محمدعلی مؤیدی: ناگفته ها درباره زندگی ایشان بسیار زیاد است، زیرا زندگی ایشان زوایای مختلفی داشت. بعد اخلاقی، سیاسی، عرفانی، معنوی و علمی نیاز به بررسی های زیادی دارد.
منبع: ماهنامه شاهد ياران