90درصد جانبازی و 13 عمل جراحی؛ ارمغان جنگ برای عاشقی که لباس سبز حسین(ع) بر تن دارد
هدف تیر دشمن قرار گرفت تا تریلی مهمات به دست دشمن نیفتد
به گزارش نوید شاهد، سرتیپ پاسدار «محمدرضا ثامنی» یکی از یادگاران دوران دفاع مقدس و جانباز ۹۰ درصد متولد روستای قلعه نو از روستاهای استان مرکزی است. او در عملیات والفجر مقدماتی در بخش تدارکات گردان خدمت میکرد و زمانی که بعد از عقبنشینی تاکتیکی متوجه جا ماندن تریلی مهمات میشود به همراه «صوفیان» معاون خود برای آوردن مهمات به منطقه بازمیگردد و علت این اقدام را هم چنین عنوان میکند: اگر همه این مهمات به دست دشمن بیفتد تمامش را بر سر بچههای خودمان میریزد.
جانبازان مظلومترین یادگاران دوران دفاع مقدس هستند
به پاس سالها صبوری جانباز "ثامني" و خانواده اش، مسئول عملیات قرارگاه تاکتیکی پنجم رمضان به دیدارشان رفت. کنار این جانباز سرافراز اسلام نشست، دستهایش را به گرمی فشرد و گفت: جانبازهای زیادی در این شهر هستند که هرکدام قصهای دارند اما عشقبازی با خدا در مسیری که باید با پای جان رفت، نقطه اشتراک همه آنهاست. همه آنهایی که امروز آرام و بیصدا در گوشه ای از شهر هنوز هم خاطرات جبهه را در ذهن مرور میکنند. جانبازان مظلومترین یادگاران دوران دفاع مقدس هستند. کسانی که نَفَس خود را دادند تا امروز ما با خیالی آسوده نفس بکشیم.
او در حالی که سعی میکرد با شوخطبعی فضا را تلطیف کند به صحبتهایش ادامه داد: جانباز، تجلیگر راستین ایثارگریها و از خود گذشتگیهای مردانی بیادعا است که امروز آنان را به نام جانباز میشناسیم. جانبازان در مکتب بزرگ جانباز دشت کربلا و سید و مولای خود درس ایثار و وفاداری خواندهاند و امروز نیز صبورانه دردهای به جای مانده از جاماندن از قافله شهدا را تحمل میکنند. همسر جانباز بودن نیز به واقع تجلیگر بزرگ بانوانی است که در مکتب حضرت زهرا (س) و دخت گرامیش حضرت زینب (س) درس ایستادگی و صبوری را آموختهاند. همسر جانباز بودن یعنی هم نَفَس شدن با خس خس سینهای که سنگینی بار دنیا را تاب ندارد یا پای شدن برای همسری که مرحله کمال را به سرعت طی میکند یا دست شدن به جای او، یعنی صبور و مقاوم بودن.
39 سال زندگی عاشقانه
«مریم سادات» همسر جانباز محمدرضا ثامنی برایمان از نحوه مجروحیت همسرش چنین گفت: برای آوردن تریلی مهمات بدون درنگ راهی منطقه میشود که مورد اصابت مستقیم گلوله توپ قرار میگیرد و «صوفیان» معاون تدارکات به کهکشان پرستاره شهادت پرواز میکند و سردار «محمدرضاثامنی» به قدری جراحت برداشته بود که به خیال آنکه او نیز شهید شده است، او را به معراج الشهدا میبرند. اینکه چه وقت و چگونه میفهمند که هنوز شهید نشده است را هیچوقت نفهمیدم و «محمدرضا» هم برایم تعریف نکرد.
همسر جانباز در ادامه تعریف کرد: وقتی خبر مجروحیتش را به من دادند به سرعت خود را به او رساندم؛ سرش پُر از ترکش بود و فکش آویزان شده بود. سرم را روی سینهاش گذاشتم، نفس میکشید اما ..... به هوش نبود. دکترها میگفتند: در کماست. باورم نمی شد گویی در چشم بر هم زدنی زندگیم در حال ویرانی بود. یعنی آن پیکر بی جان روی تخت مَرد من بود. مردی که بار گندم را یک نفری به دوش میگرفت. تمام پشت بامهای خانه را یک تنه پارو میکرد. آخر چطور میشد مَرد تنومند و سر دماغی مثل «محمدرضا» به آن حال و روز افتاده باشد. بیش از سیزده عمل به فواصل زمانی مختلف بر روی او انجام شد؛ عملهایی که تنها بر روی فک و صورتش بود چون از نظر ظاهری سمت راست صورتش کاملا تخریب شده بود. بچهها و مسافر کوچولوی در راه، تمام دلخوشی هایم بودند. زمانیکه از استخوان لگنش به فکش پیوند زده شد کمی بهتر شد اما هیچ وقت تعادل تکان دادن فک و صورتش را به دست نیاورد. باید غذا را آسیاب میکردم و به دهانش میریختم. بعد تمام دندانهایی که برایش کاشته بودند را مسواک میزدم، استحمام و رفع حاجت او هم که درد سرهای خاص خودش را داشت.
وی افزود: «محمدعلی»، «فاطمه»، «محمد» و مسافری در راه به اسم «زهرا» تنها دلخوشیهای من در آن روزها بودند. «سمیه» و «احمدرضا» هم پس از مجروحیت «محمدرضا» به دنیا آمدند، در حال حاضر ۵ فرزند دارم زیرا دختر آخرم «سمیه» را زمانی که ۱۰ سالش بود در یک سانحه رانندگی از دست دادم.
در پایان این دیدار سردار «کوهی» مسئول عملیات قرارگاه تاکتیکی پنجم رمضان به نمایندگی از سردار سرتیپ پاسدار «داود غیاثی راد» معاون فرهنگی رزمندگان غرب و شمال غرب کشور سند راهبردی رزمندگان در ستادکل نیروهای مسلح و وزارت دفاع خدمت این جانباز سرافراز لوح و هدیه مقام معظم رهبری را به این جانباز سرافراز تقدیم شد.
انتهای پیام /