آرزوی شهادت او را در نوجوانی راهیِ جبهه کرد
به گزارش نوید شاهد، شهید«سیفاله شعبانی» فرزند«اسداله»، 10 اسفندماه 1346 در روستای دبردان عليا يکی از روستاهای شهر قرهآغاج دیده به جهان گشود.
دوران ابتدايی را در روستا گذراند، سپس همراه خانواده به قرهآغاج نقل مکان کردند و بقيه دوران تحصيل را در قرهآغاج ادامه داد، در کنار پدر نیز مشغول کار بود.
شهيد شعبانی بسیار آرام، متين و صبور بود و به همه احترام میگذاشت. از همان دوران نوجوانی به عبادت علاقه داشت و برای نماز و روزه اهميت زيادی قائل بود. به پدر، مادر و فاميل احترام میگذاشت و آنها را بسيار دوست داشت. زمانی که جنگ تحميلی رژیم بعث عليه ايران آغاز شد، چهارده ساله بود و در آن زمان اصرار زیادی برای دفاع از ميهن داشت.
شهید آرزوهايش را هميشه مینوشت و در يکی از اين نوشتههايش قيد کرده بود که چقدر دوست دارد به جبهه برود، با دشمن متجاوز مبارزه کند و به شهادت برسد که همين علاقه باعث شد که در سن پانزده سالگی بدون اطلاع خانواده به منطقه آموزشی عجبشير رهسپار شده و بعد از گذراندن مراحل آموزشی به جبهه اعزام شد. بعد از مطلع شدن خانواده، پدر شهید به دنبال ایشان رفت و شهید را به خانه برگرداند، تا اين که به سن شانزده سالگی رسید و داوطلبانه به خدمت مقدس سربازی رفت و پس از گذراندن مراحل آموزشی به منطقه خرمآباد منتقل شد و برای از بين بردن هواپيماهای دشمن متجاوز مشغول خدمت شد.
شهيد سيفاله شعبانی، امام خمينی(ره) بنيانگذار کبير انقلاب اسلامی ايران و رهبر همه مسلمانان جهان را بسيار دوست داشت و در نمازها و عبادتهایش برای امام(ره) دعا میکرد و عمري طولانی از خدا میخواست.
این شهید والامقام در خدمت مقدس سربازی مشغول خدمت و دفاع از ميهن بود و در همین راه پس از رشادتهای بسیار، 23 شهریورماه 1364 در يکی از حملههای هواپيمای دشمن متجاوز در منطقه پل بابا حسينِ خرم آباد به آرزوی دیرینش رسید و به درجه رفيع شهادت نائل آمد.
«روحش شاد و راهش پر رهرو باد»