حضور قریب الوقوع وزیر سپاه در ظاهر رزمنده
به گزارش نوید شاهد، مدتی بود که خبر حضور قریب الوقوع محسن رفیق دوست (وزیر سپاه) در پادگان دزفول و سخنرانی وی برای لشگر به گوش میرسید.
تانکرهای آب توی پادگان بود و برای وضو از آن استفاده میکردیم. یک روز در کنار تانکرها با دوستان مشغول وضو گرفتن بودیم که ناگهان آقای «رفیق دوست» به همراه چند نفر از همراهان، با تواضع و فروتنی وارد شد و با سربازها و بسیجی ها گرم صحبت شدند.
قبلا وزیر سپاه را دیده بودم و میشناختم. با دیدن ایشان احساس خوشحالی و مباهات کردم که به جمع بسیجیان و رزمندگان آمده است.
درحین وضو گرفتن یکی از بچه های تبریز با صدای بلند گفت: «برادرها عجله کنید! الان وزیر سپاه میاد و از سخنرانی عقب میمانید.»رفیق دوست با نیشخند ادامه داد: «وزیر سپاه آمده که آمده، چنان میگی وزیر سپاه، انگار چه خبر شده! ولش کن بابا، به ما چه که آمده!»
برادر بسیجی با چشمان گردشده و بهت زده گفت: «معلومه تو چی میگی؟! انگار متوجه نیستی ها! طرف وزیر سپاهه، شوخی بردار نیست که!»
رفیق دوست با تبسم و شیطنت خاصی که در چشمانش موج میزد، ادامه داد: «خب که چه وزیر سپاهه.»
بسیجی چشمغرهای به رفیق دوست کرد و غرولند کنان وضوخانه را ترک کرد.
چند نفر از دوستان که رفیق دوست را میشناختیم، حسابی به آن شرینکاری وزیر خندیدیم.
بعد از نماز رفیق دوست سخنرانی گیرا و غرایی در مورد ایثار، شهادت و فداکاری رزمندگان کرد.
بعد از اتمام سخنرانی، آن بسیجی با شوق و ذوق از بین جمعیت خود را به رفیق دوست رساند. با دیدن ایشان با چشمان از حدقه بیرون زده به او زل زد و گفت: «آقای وزیر، خیلی نامردی!»
ما همگی دستپاچه شدیم که مبادا بخواهد به وزیرآسیبی بزند. آقای وزیر با چهرهای خندان، بر پیشانی او بوسه ای زد و غائله ختم به خیر شد.