پنجشنبه, ۲۲ مهر ۱۴۰۰ ساعت ۱۲:۲۳
نوید شاهد - «آقای وزیر خیلی نامردی» بخشی خاطرات «ذکرالله کشاورز افشار» در وصف محسن رفیق دوست به نویسندگی مهری صادقی است. در ادامه این خاطره را  می‌خوانیم.

حضور قریب الوقوع وزیر سپاه در ظاهر رزمنده

به گزارش نوید شاهد، مدتی بود که خبر حضور قریب الوقوع محسن رفیق دوست (وزیر سپاه) در پادگان دزفول و سخنرانی وی برای لشگر به گوش می‌رسید.

تانکرهای آب توی پادگان بود و برای وضو از آن استفاده می‌کردیم. یک روز در کنار تانکرها با دوستان مشغول وضو گرفتن بودیم که ناگهان آقای «رفیق دوست» به همراه چند نفر از همراهان، با تواضع و فروتنی وارد شد و با سربازها و بسیجی ها گرم صحبت شدند.

قبلا وزیر سپاه را دیده بودم و می‌شناختم. با دیدن ایشان احساس خوشحالی و مباهات کردم که به جمع بسیجیان و رزمندگان آمده است.

درحین وضو گرفتن یکی از بچه های تبریز با صدای بلند گفت: «برادرها عجله کنید! الان وزیر سپاه میاد و از سخنرانی عقب می‌مانید.»رفیق دوست با نیشخند ادامه داد: «وزیر سپاه آمده که آمده، چنان میگی وزیر سپاه، انگار چه خبر شده! ولش کن بابا، به ما چه که آمده!»

برادر بسیجی با چشمان گردشده و بهت زده گفت: «معلومه تو چی می‌گی؟! انگار متوجه نیستی ها! طرف وزیر سپاهه، شوخی بردار نیست که!»

رفیق دوست با تبسم و شیطنت خاصی که در چشمانش موج می‌زد، ادامه داد: «خب که چه وزیر سپاهه.»

بسیجی چشم‌غره‌ای به رفیق دوست کرد و غرولند کنان وضوخانه را ترک کرد.

چند نفر از دوستان که رفیق دوست را می‌شناختیم، حسابی به آن شرین‌کاری وزیر خندیدیم.

بعد از نماز رفیق دوست سخنرانی گیرا و غرایی در مورد ایثار، شهادت و فداکاری رزمندگان کرد.

بعد از اتمام سخنرانی، آن بسیجی با شوق و ذوق از بین جمعیت خود را به رفیق دوست رساند. با دیدن ایشان با چشمان از حدقه بیرون زده به او زل زد و گفت: «آقای وزیر، خیلی نامردی!»

ما همگی دستپاچه شدیم که مبادا بخواهد به وزیرآسیبی بزند. آقای وزیر با چهره‌ای خندان، بر پیشانی او بوسه ای زد و غائله ختم به خیر شد.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده