شهید «حسن باقری» در کلام شهید «حمید معینیان»
به گزارش نوید شاهد، شهید معینیان پس از پیروزی انقلاب اسلامی به سپاه پیوست. در ابتدای جنگ در سوسنگرد بود و بعد، به پایگاه منتظران شهادت (گلف) رفت و تحت امر شهید باقری فعالیت خود را در واحد اطلاعات عملیات آغاز کرد. چندی بعد، جانشین حسن باقری و سپس مسئول واحد اطلاعات جنوب شد. مصاحبه با شهید معینیان در سال 1362 به مناسبت نخستین سالگرد شهادت حسن باقری انجام شده بود. روایاتی را که از او نقل شده، بر اساس متن پیاده شده نوار همین مصاحبه که برگرفته از کتاب «روایت زندگی حسن باقری» به کوشش «سعید علامیان» است، با ویرایشی اندک میخوانید:
در شروع جنگ، من با برادرمان «حسن باقری» در پایگاه منتظران شهادت یا همان (گلف) آشنا شدم. اوایل جنگ، محل خاصی برای ایجاد تشکیلات وجود نداشت، تا اینکه این پایگاه برای اسکان و اعزام نیرو انتخاب شد. اسم گلف یا پایگاه منتظران شهادت، تقریباً برای همه نیروهای رزمنده، به ویژه نیروهایی که در ابتدای جنگ فعال بودند، نام آشنایی است. در آنجا تشکیلات اولیهای به نام «ستاد عملیات جنوب» درست شد که مسئول آن برادرمان شهید «داود کریمی» بود و عدهای از نیروهای مؤمن در آن کار میکردند.
ما آنجا با برادرمان «حسن باقری» در قسمتی به نام اطلاعات عملیات شروع به کار کردیم، در حالی که برای من مشخص نبود که کار اطلاعاتعملیات چیست. بعدها شنیدم چیزی است شبیه رکن دو ارتش و کار آن جمع آوری اطلاعات و اخبار و رکن مهمی در جنگ است. ما تا آن موقع حتی نمیدانستیم رکن 2 چیست.
نمیدانستیم جنگ چند روز طول میکشد. حتی بعضیها فکر میکردند عراق فقط درگیری مرزی به راه انداخته و جنگ، خیلی سریع تمام میشود. اما از همان ابتدا که با برادر حسن آشنا شدیم، احساس میکردیم ایشان دست به یک سری برنامههای درازمدت میزند و تفکراتی در ذهن دارد و آنها را دنبال میکند. مطمئنا برای حسن آقا اینطور نبود که فکر کند جنگ همین امروز تمام میشود و دیگر نیازی به درست کردن تشکیلات نیست، بلکه به دنبال این بود که با یک برنامهریزی درازمدت، بتواند مشکلی از دوش جنگ بردارد. ما از همان ابتدا این مطلب را در او متوجه شدیم. این، در زمانی بود که سپاه، اصلا اطلاعی از تشکیلات نظامی نداشت. چون هنوز عمری نکرده و فرصت این کار برایش پیدا نشده بود.
شاید آن موقع، به فکر بچههای سپاه نیامده بود که یک تشکیلات نظامی داشته باشند. کارهای سپاه مختص به یکسری کارهای پراکنده بود. پیشنهاد تشکیل «اتاق نقشه» و چیزی شبیه به «اتاق جنگ» را برادر حسن باقری داد. برای اجرای این پیشنهاد، اتاقی تعیین و کلیة نقشههای منطقة جنوب در آ نجا قرار داده شد. بعدها جلسات مسئولین عملیات در ساعت 8 صبحِ روزهای دوشنبه در آن اتاق برگزار میشد. در آ نجا درباره مسائل بحث میشد، به طوری که قسمت اطلاعات عملیات برای همه جا افتاد. اگر در یک جلسهای برادر حسن باقری شرکت نمیکرد، آن جلسه ناقص میماند، چرا که محور اصلی بحثها بر پایه همین اطلاعات و گزارشهایی بود که از دشمن میرسید و الحمدالله فرماندهان عملیات، در همان ابتدا به این مسئله توجه میکردند.
کار ما نوشتن گزارشهایی بود که از جبهههای مختلف میرسید. از مجموعه آنها یک بولتن خبری تهیه میکردیم و به فرماندهان ارتش، سپاه و فرماندهی عملیات میدادیم. من آشنایی و تجربه قبلی در مورد این کار نداشتم و نمیدانستم چه کار باید بکنم و چه باید بنویسم او مرا راهنمایی میکرد. نوشتن گزارش در زمان جنگ در ارتش، یک کار روزانه و جزء وظایف رکن دو است. برای من این سؤال مطرح بود که برادرمان حسن باقری از کجا میداند که گزارشها را چطور باید نوشت ، در حالی که نه دوره دیده بود و نه سابقهای در ارتش داشت.
هر چه بود از ابتکارات خودش بود. این کار تا الان به طور مرتب ادامه و رشد داشته و در سطح گزارشهایی است که ارتش با 20 یا 30 سالت جربه تهیه میکند. بعضاً به گفته خود برادران ارتشی، گزارشهای نوبهایِ سپاه به مراتب از ارتش پربارتر و بهتر بوده و عمده این ابتکارها از برادرمان حسن باقری بود. او با ابتکار خودش، در هر محور سه الی چهار گروه شناسایی درست کرد. آنها در جبههها تقسیم شدند. عدهای، از جبهه دارخوین شناسایی به عمل میآوردند. تعدادی، جبهههای اهواز و عدهای هم جبههای دزفول را شناسایی میکردند. مجموعه این شناساییها، روزانه، به اطلاعات عملیات ستاد جنوب داده میشد.
بعدها انسجام بیشتری به شناساییها بخشیدیم. به این صورت که برای هر یک از شهرهای درگیر با جنگ، یک مسئول انتخاب کردیم. این کار ابتدا از دزفول شروع شد. بعد بستان، سوسنگرد، پس از آن سوسنگرد، حمیدیه، بعد از آن دارخوین، آبادان و بعد هم خرمشهر.بعدها، برادرانی از اطلاعات عملیات این شهرها بیرون آمدند که هر کدام، سرمایهای بسیار ارزنده برای جنگ بودند. تعدادی از آ نها شهید شدند که خدا رحمتشان کند، عدهای مجروح شدهاند و تعداد بسیار کمی از آنها هستند که سعادتی نصیب ایشان نشده است؛ یکی از آنها خود ما هستیم.
منبع: شاهد یاران