حادثه مدرسه فیضیه توطئهای برای صدمه زدن به امام بود
نوید شاهد: ایام عید بود و زائران بسیاری به قم میآمد. ما هم طبق معمول، این ایام را در منزل امام به سر میبردیم. آن روزی که حادثه فیضیه اتفاق افتاد، چند نفر به منزل امام آمدند و به ایشان گفتند: «آیتالله گلپایگانی در مدرسه فیضیه روضه گرفتهاند و مجلس مهمی است، آقایان مراجع میآیند، شما هم بیایید.» امام که دیدِ بازی به مسائل داشتند و در واقع، گاهی برخی مسائل نیز به ایشان الهام میشد، پاسخ منفی دادند و به مدرسه فیضیه نرفتند. شاید اگر امام هم به آنجا رفته بود، مسائل دیگری پیش میآمد. شاید اصلا هدف امام بود و میخواستند در آنجا به نام دهقانها ایشان را بکشند.
چون آن روز خیلیها را کتک زده بودند. مثلا آقای علمی که آن موقع رئیس کتابخانه مدرسه فیضیه بود را با چوب کتک مفصلی زده بودند. شخصی میگفت او را میزدند و میگفتند: «بگو جاوید شاه. آن بیچاره هم میپرید و میگفت «جاوید شاه» تا چوبش نزنند.» پدر همسرم را، که پیرمرد سالخوردهای بود و خدا رحمتش کند، به اندازهای با چوب زده بودند که وقتی به خانه آمد، تمام بدنش سیاه شده بود و تا چند روز در خانه بستری بود.
آن روزها به کسی رحم نمیکردند. طلبهها را از بالا به پایین انداخته و چند نفر به شهادت رسیده بودند. در چنین شرایطی، بعید نبود که به امام صدمهای برسد. ما به طور اتفاقی، در منزل امام ماندیم و در مجلس فیضیه شرکت نکردیم تا اینکه بعد از حادثه، متوجه شدیم که به طلاب حمله کرده و آنها را مورد ضرب و شتم قرار دادهاند. در این میان امام از این حادثه بهرهبرداری زیادی کردند.