کتاب «پروانهای که نخل شد» منتشر شد
به گزارش خبرنگار نوید شاهد، کتاب «پروانهای که نخل شد» به کوشش انتشارات «27 بعثت» روایتگر زندگی شهید «عباس شعف» فرمانده گردان «میثم تمار» لشکر 27 محمد رسول الله (ص) نوشته «زهرا آقازاده» منتشر شد.
در بخشی از کتاب «پروانهای که نخل شد» می خوانیم:
کار عباس هر روز همین بود. چشم که باز میکرد، پیراهن سیاهش را میپوشید و به سمت خانۀ پیچک میرفت. پنچشنبه روز اربعین حسینی، پیکر پیچک را از پزشکی قانونی تحویل گرفتند و با آمبولانس برای وداع به خانه آوردند. پیکر غلامعلی پیچک روی شانههای دوستانش تا مسجد محله رفت و از آنجا هم با آمبولانس تا بهشت زهرا. عباس روضۀ اربعین امسال را کنار مزار پیچک گوش داد. باد سردی میوزید و غبار خاک نمخورده را در هوا میچرخاند. جمعیت کیپ هم ایستاده بودند. صدای بلند یاحسین مردم با عطر گلاب در هم میپیچید. بچههای «گردان۹ » کمتر با هم حرف میزدند و فقط با چشمهای اشکی و قرمزشان درددل میکردند تا غصههایشان سبک شود. سیدمهدی با عباس تا خانه آمد. کمی دم در با هم حرف زدند و عباس هرچه تعارف کرد، سیدمهدی داخل نیامد.
عباس کمی کنار حوض وسط حیاط نشست. دستش را زیر آب برد. ماهیهای قرمز از دور موج کوچک دستش فرار کردند.
«مادر، بیا تو. سرده. میچایی.»
عباس بلند شد و از پلهها بالا رفت. مادر نشست کنار سماور و دستمال گلدار را روی قوری انداخت.
«بشین مادر خستگیات در بره.»
«داداش این چیه؟»
لیلا دست برد نزدیک چانه عباس. عباس صورتش را کنار کشید.
مادر و زری هم دوزانو نشستند کنارش.
«این چیه؟ داره ازش آب زرد میاد. کنار زخمت سوراخ شده.»
زری صورتش را جمع کرد و رویش را برگرداند.
«اینجای صورتت نمیسوزه عباس؟»
مادر با انگشت فاصلۀ سوراخ و عفونتها را نشان داد.
«یه کم درد میکرد با خودم گفتم خب مثل همیشهست.»
بعد انگشتش را گذاشت جایی که مادر نشانش داد. انگشتش در مایعی لزج فرو رفت. آخ خفیفی گفت.
«چیزی نیست یه بتادین بزنم خوب میشه.»
دستش را حائل زخم کرد که نگاه خواهرها بیشتر به سوراخ و عفونتها نیفتد و به اتاق کناری رفت. مادر یک کاسه چینی زیر شیر سماور گرفت و آب جوش ریخت. از کشوی زیر میز سماور یک بسته پنبه و بتادین بیرون آورد و دنبال عباس رفت. مادر، کاسۀ خونابه و عفونت را توی چاه وسط حیاط خالی کرد. زیر لب چیزی میگفت و با آستین لباسش، تری چشمهایش را میگرفت.
کتاب «پروانهای که نخل شد» نوشته «زهرا آقازاده»، زندگینامۀ شهید «عباس شعف»، فرمانده گردان «میثم تمار» لشکر ۲۷ محمدرسولالله(ص) را روایت میکند. این کتاب «سیودومین» کتاب از مجموعه «بیست و هفتیهاست» که توسط این انتشارات منتشر میشود.
پیکر این شهید در قطعه ۲۶ بهشت زهرا (س) تهران به خاک سپرده شده است.
انتشارات «27 بعثت» کتاب «پروانهای که نخل شد» را در قطع رقعی با شمارگان یکهزار نسخه و در ۲۴۸ صفحه منتشر کرده است.