زندگی شهید «محسن حاجیحسنی» با قرآن گره خورده بود
نوید شاهد: یکی از شهدای فاجعه منا که در دومین روز از مهرماه سال 1394 به وقوع پیوست، شهید «محسن حاجیحسنی» است. این شهید والامقام قاری قرآن بود و تاثیر آموزههای قرآن به وضوح در زندگیاش دیده میشد. شهید «محسن حاجیحسنی» دارای افتخارات ملی و بینالمللی بسیاری در زمینه قرائت قرآن بود و باعث اهتزاز پرچم کشورمان در مسابقات قرآنی متعددی شد. به مناسبت فرارسیدن ماه مبارک رمضان با «سعید حاجیحسنی» برادر شهید «محسن حاجیحسنی» قاری قرآن که در فاجعه منا آسمانی شد، گفتوگو کردهایم.
برادرم اهل کار خیر بود و به نیازمندان توجه ویژهای داشت
حاجیحسنی که 42 سال سن دارد؛ در گفتوگو با خبرنگار نوید شاهد با بیان اینکه محسن نمونه یک انسان کامل بود، خاطرنشان کرد: باور کنید بیغراق میگویم که برادرم تمام صفات اخلاقی پسندیده را در خودش داشت و هر کسی او را میشناخت شیفته اخلاق و رفتارش میشد. «محسن»، بسیار «متواضع»، «صبور»، «بخشنده»، «خیرخواه»، «خوشاخلاق» و «مقید به رعایت حلال و حرام خدا» بود. من 8 سال از محسن بزرگتر بودم اما همیشه او برای من الگو بود.
این برادر شهید در ادامه صحبتهایش خاطرهای درباره بخشنده بودن برادرش تعریف کرد و گفت: یکی از دوستان «محسن» تعریف میکرد که وقتی برای قرائت قرآن در مراسمی به «تانزانیا» رفته بودند، متوجه میشود که اهالی آن محله نیازمند هستند. در مسجد آن محله رسم بر این است که سبدی را برای جمع کردن پول بین حاضران میگردانند و در نهایت مبلغی که جمع میشود را به قاری قرآن میدهند. اما محسن آن مقدار پولی که جمع شده بود را قبول نکرد و خواست که به مردم نیازمند و محروم آن محله بدهند. البته شبیه این رفتار را از برادرم زیاد دیده بودم.
بیتفاوت از کنار کسی نمیگذشت
برادر شهید در ادامه صحبتهایش روایت کرد: بیاغراق میگویم که هیچوقت ناراحتی یا کدورتی میان ما پیش نیامد. اگر من به دلیلی دلگیر میشدم یا بداخلاقی میکردم او پیشقدم میشد و سرصحبت را باز میکرد تا باعث تغییر حال و هوای من شود. کم لطفی از من و مهربانی از محسن بود که من را شرمنده میکرد. شهید عادت نداشت از کنار کسی بیتفاوت بگذرد و در مقابل هر کس حتی غریبهها اگر کمکی از دستش برمیآمد دریغ نمیکرد.
وی افزود: شهید هنوز ازدواج نکرده بود اما با فرزندان دو برادرش رابطه خوب و صمیمانهای داشت. فرزندان من و برادرم علاقه بسیار زیادی به محسن داشتند. فرزندان من که همیشه میخواستند «عمو محسن» به خانه ما بیاید یا اینکه ما به دیدار او برویم. وقتی برای آخرین بار به خانه ما آمد، دخترم از کنار او تکان نمیخورد و پس از رفتنش فنجان قهوهاش که دست نخورده باقی مانده بود را سر کشید. 3 سال پس از شهادت برادرم خدا یک پسر به من داد که به یاد او نامش را «محسن» گذاشتیم و قصد دارم مانند «محسن» قرآنی بزرگ شود.
علاقه به قرآن از سه سالگی
برادر شهید حاجیحسنی درباره علاقهمندی برادرش به قرآن کریم گفت: از 3 سالگی متوجه استعداد او در قرائت قرآن شدیم و حتی نوار کاست صدای او که قطعهای از استاد «شحات انور» خوانده را هنوز دارم و هنگامی که این نوار کاست را برای پسر استاد «شحات انور» پخش کردیم، از این توانایی و شباهت صدا متعجب شده بود.
وی در ادامه صحبتهایش اضافه کرد: من هم بیش از 35 سال است که به قرائت قرآن مشغولم و فضای خانه ما آمیخته با آیههای این کتاب آسمانی است. یک روز بعد از نماز ظهر و عصر قصد داشتم با او «تجوید» را کار کنم. فقط 10 دقیقه وقت گذاشتم و برادرم به طور کامل روی «تجوید» مسلط شد. محسن سرعت فراوانی در یادگیری داشت. این روزها که محسن نیست با شنیدن صدای تلاوتهایش یاد خاطراتمان میافتم.
دو روز بیخبری و شک و تردید از وضعیت «محسن»
برادر شهید از اینکه چگونه متوجه شهادت محسن شدهاند، تعریف کرد: خوب به یاد دارم که پدرم با من تماس گرفت و فاجعه منا را خبر داد. من هم منقلب شدم اما به پدرم گفتم انشاالله که «محسن» در میان آنها نبوده باشد.
حاجیحسنی بغضی که در گلویش نشسته بود را فرو داد و در ادامه صحبتهایش گفت: پنجشنبه و جمعه به خانه پدرم رفتم تا پدر و مادرم در این شرایط سخت تنها نباشند. پنجشنبه و جمعه در بیخبری و شک و تردید گذشت تا اینکه شنبه صبح متوجه شدیم «محسن» هم از شهدای فاجعه مناست.
معرفی شهدا در کتابهای درسی و موضوع پایاننامه دانشجویان
حاجیحسنی با تاکید بر اهمیت معرفی شهدا به نسل جوان به صحبتهایش ادامه داد: شهدا از نظر رفتار و کردار بهترین الگو هستند و معرفی شهدا به نسل جوان ضروری است. آحاد شهدا قابل احترام هستند و باید همواره یاد و خاطرشان زنده بماند.
وی برای معرفی شهدا به نسل جوان پیشنهاداتی را ارائه داد و در این باره افزود: باید زندگینامه شهدا در کتابهای درسی گنجانده شود یا اینکه سرگذشت شهیدان در قالب جزوه و کتاب در اختیار دانش آموزان قرار بگیرد تا آنها با شهیدان آشنا شوند. همچنین برگزاری مسابقه با محوریت کتابی از زندگینامه شهدا میتواند به آشنایی با جوانان تشویق کند. نکته مهم دیگر این است که زندگینامه شهیدان میتواند موضوع پایاننامه دانشجویان در دانشگاهها باشد که در این زمینه اعضای هیئت علمی دانشگاهها و استادان نقش مهمی بر عهده دارند.
یاد نوروزهایی که با محسن بودم بخیر
برادر شهید درباره عید نوروز و خاطراتی که با «محسن» داشته است، نیز گفت: همیشه عید نوروز را با هم میگذراندیم. بهویژه این چند سال آخر که «محسن» زنده بود، عید نوروز با هم به کوه و جنگل میرفتیم. آنقدر خوش اخلاق و شوخ طبع بود که حسابی خوش میگذشت. حتی چند دقیقه کوتاه اگر در کنار «محسن» بودم آنقدر شوخ طبع بود که حسابی انرژی میگرفتم و حال و هوایم عوض میشد.
وی در پایان صحبتهایش اضافه کرد: «محسن» دستپخت خیلی خوبی داشت و یکی از دلخوشیهای عید نوروز برای من خوردن دستپخت او بود. در این روزها همیشه رسم بر این بود که محسن آشپزی کند و ما دستپخت او را بخوریم. «خورشت قیمه» و «جوجه کباب» هایی که محسن درست میکرد، حرف نداشت.
خبرنگار: رضا افراسیابی