«سید» با هوشمندی تمام قواعد جنگ را رعایت کرد
ریشه بحران اخیر را در کجا میبینید؟
پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی که به پایان نظام دو قطبی در جهان و پایان جنگ سرد و زوال «خطر کمونیسم» منجر شد. به تعبیر آمریکا، یک نوع «خلا سلطه» در سطح جهان پدیدار گشت. غرب و در راس آنایالات متحده آمریکا که برای جلوگیری از بهره برداری دیگران ازاین خلا و گسترش سلطه خود در جهان با تأکید بر پایه ریزی «نظم نوین جهانی» بهایجاد یک «دشمن فرضی» و یا یک «دشمن ضعیف» نیاز داشت تا از پیدایش قطب جدید مزاحم و رقیب جلوگیری کند. در همان ابتدا خطر «دشمن سبز» به معنای اسلام را مطرح کرد که با واکنش شدید جهان اسلام مواجه شد و جهان به قدرت عظیم مسلمانان پی بردند.
نو محافظه کاران و مسیحیان صهیونیست به منظور کاستن از میزان واکنش مسلمانان به توطئههای آنان، خطر «تروریسم اسلامی» را جایگزین مقوله خطر «دشمن سبز» کرد، اما رویدادهای ۱۱ سپتامبر (صرفنظر از شرایط و چگونگی پیدایش آن) بهانه بسیار مناسبی برای آمریکا پدید آورد تا نظام سلطه خود را بر جهان بگستراند و خلأ قدرت را به ویژه در منطقه حساس خاورمیانه پر کند. آمریکا با هدف جایگزین ساختن طرحی نو به جای معاهده پیشین «سایکس بیکو» و بهره برداری از غنائم فروپاشی بلوک شرق، طرح خاورمیانه بزرگ را مطرح کرد. در حقیقت معاهده «سایکس بیکو» پس از پیروزی فرانسه و انگلیس در جنگ جهانی اول و به منظور تجزیه و تصرف کشورهای اسلامیبه امضاء رسید که در آن زمان آمریکاییها از آن بی بهره بودند.
ویژگیهای رویارویی اخیر حزب الله با اسرائیل کدامند و اساساً وجود کدام عناصراین نبرد را از دیگر جنگها جدا میکند؟
پیش از پاسخ بهاین پرسش اشاره به چند نکته ضروری به نظر میرسد: نکته اول اهمیت و ابعاداین جنگ و نیز شکست و میزان آسیبی را که به دشمن وارد شد، میتوان در سخنرانی «شیمون پرز» نخست وزیر پیشین و سیاستمدار کهنه کار و نظریه پرداز سابقه دار صهیونیست که در روزهای نخست و پایان جنگایراد نموده، ارزیابی کرد.
او در ابتدای جنگ میگوید:«این یک جنگ سرنوشت ساز و هستی و نیستی اسرائیل در گرو آن است.»این جمله پرز که هستی و سرنوشت اسرائیل در گرو آن است، بسیار گویا و پر معناست. سخن دوم پرز در هفته پایانی جنگ بوده است، زمانی که برنظامیان صهیونیست در شهر بنت جبیل و روستای مارون الراس یارون وعیترون در محور میانی جنوب لبنان تلفات سنگینی وارد میشود و دهها تن از آنان کشته میشوند. پرز میگوید:«جنگ پدیده ناگواری است» واین نشان دهنده عمق شکست دشمن و دردناک بودن آن برای اسرائیل است و در عین حال جریان پیروزمند میدان را مشخص میکند.
صهیونیستها از زمان تأسیس کیان غاصب در فلسطین و در جنگ با اعراب همواره عادت داشتهاند جان سربازان عرب را بگیرند. اما دراین جنگ برای نخستین بار به جای جان گرفتن، جان دادند. نکته دوم: ورود آشکار و مستقیم آمریکا در جنگ برضد حزب الله لبنان است. در تاریخ جنگهای اعراب و اسرائیل آمریکاییها برای نخستین بار به صهیونیستها فشار وارد آوردند که با همه امکانات، جنگ را آغاز کنند و ادامه دهند.این اتفاق برعکس جنگهای پیشین بوده است که همواره واشنگتن بازیچه جنگ افروزی تل آویو میشده است.
اگر در روز ۱۱ سپتامبر، که به تعبیر آمریکاییها آغاز مرحله جدیدی از تاریخ است! تعبیر جنگ صلیبی توسط بوش یک اشتباه لپی بود! و توجیه و توضیح به دنبال داشت! امروزه بوش با طرح واژه «اسلام فاشیست» و حمله به شیعیان به عنوان مردمیکه در سال ۱۳۵۷ سرنوشتایران را به دست گرفتند واین کشور را از چنگال آمریکا در آوردند و نیز با تهدید دولت و ملتایران (در آخرین سخنرانی ماه گذشته خود) دیگر نمیتواند ادعای اشتباه بودن گفتار خود را داشته باشد.
لبنان، قطهای از پازل...
حاکمان آمریکا به طور مستقیم و آشکار و با بهره گیری از همه ابزارهای خود به پیکار با جهان اسلام پرداختند. امپراتوری رسانهای عظیم خود را برای توهین به ارزشهای مقدس مسلمانان به ویژه پیامبر عظیم الشان اسلام (ص) بسیج، دستگاه مذهبی و رسمیمسیحیت و شخص پاپ را وارد معرکه کردند و با اعمال فشار و تهدید و ترساندن برخی از حکومتهای عربی، آنها را در اجرای توطئه هلال شیعی و وابسته جلوه دادن شیعیان عرب بهایران، همراه و همگام خود کردند.
نکته سوم: باید توجه کرد آنچه که در لبنان اتفاق افتاد، قطعهای از یک پازل بود. پازل در واقع طرح «خاورمیانه بزرگ» یا خاورمیانه جدیدی است که آمریکاییها در صدد اجرای آن در منطقه هستند. افغانستان، عراق،ایران و سوریه قطعات دیگراین پازل را تشکیل میدهند. «قدس» و مسئله فلسطین اشغالی، محور اصلیاین پازل و رکن اساسی خاورمیانه جدید است و پایان دادن به قضیه فلسطین و تحقق خاورمیانه جدید بدون برطرف کردن موانع اصلی آن ناممکن خواهد بود.
از نظر حاکمیت آمریکا، دولتهایایران، سوریه و حزب الله لبنان موانع اصلی بر سر راه برقراری سازش خفت بار و حل ناعادلانه مسئله فلسطين هستند و بدون برداشتناین موانع، چالشها همچنان باقی خواهند بود. آمریکاییها در سالهای گذشته در انتخاب یکی ازاین سه عنصر خیلی تردید نشان دادند. نامایران را بلافاصله در «محور شر» قرار دادند و پس از اشغال عراق، در صدد برداشتن گام بعدی برآمدند،ایران هدف بلند بعدی بود
تداوم نابسامانی و ناپایداری اوضاع عراق و آمادگی تهران برای مقابله با هرگونه تجاوز احتمالی، ابتکار عمل را از آنان گرفت. آنگاه آمریکا به سمت بحران سازی در سوریه گرایش پیدا کرد، اما نظام آن را بی جایگزین دید. نهایتا پس از سالها دو دلی، حزب الله و مقاومت اسلامیلبنان را به عنوان نخستین هدف برای برداشتناین مواقع انتخاب کرد.
حزب الله، بزرگترین حزب سازمان یافته جهان عرب و تاریخ اعراب
همانگونه که کاندولیزا رایس اعلام کرده بود، آمریکا و اسرائیل در صدد بودند حزب الله را در عرض یک هفته از سر راه خود بردارند، اما آنچه اتفاق افتاد، بر خلاف نظر آنان بود. به هر حال، بحث ما حزب الله و مقاومت اسلامیلبنان است. آنچه که حزب الله در ۳۳ روز جنگ به نمایش گذاشت، اثرات ژرف و پیامدهای بسیار عظیمیبر اوضاع جاری واینده منطقه خواهد داشت.
این اثرات قطعاً فرا منطقهای خواهد بود و رویکرداینده جنبشهای آزادیبخش اسلامیو مقاومتهای ملی و مردمیرا در سراسر جهان رقم خواهند زد.این پیروزی نیاز به بررسی و بازنگری جدی دارد. پرونده حزب الله و شاخه نظامیآن یعنی مقاومت اسلامیلبنان که به تعبیر صاحبنظران و مفسران عرب بزرگترین حزب سازمان یافته جهان عرب و تاریخ اعراب است نیاز به بازخوانی عمیق و کالبد شکافی جدی دارد.
در ارتباط با «مدیریت بحران» باید گفت که حزب الله و دبیر کل آن، آقای سید حسن نصرالله به زیباترین شکل ممکن،این بحران را اداره کردند و تحلیل آن مهمترین رکناین بررسی و بازنگری است.
مدیریت بحران سید حسن نصرالله دبیر کل حزب الله را چگونه ارزیابی میکنید؟
مدیریت بحران را باید در مقاطع مختلف و در حقیقت در سه مرحله تحلیل و بررسی کرد.
-مدیریت بحران در مرحله آغاز جنگ
- مدیریت بحران در حین جنگ
- مدیریت بحران پس از جنگ
مدیریت بحران قبل از آغاز جنگ
در حقیقت آمریکا و فرانسه با کارگردانی مشترک برای صدور قطعنامه ۱۵۵۹ شورای امنیت سازمان ملل متحد، چند هدف را دنبال میکردند.این اهداف عبارتند از اخراج سوریه از لبنان، خلع سلاح حزب الله و خلع سلاح گروههای فلسطینی مقیم در اردوگاههای آوارگان فلسطینی لبنان کهاین سه عامل در واقع تضمین امنیت اسرائیل است.
فرانسه پیش از صدوراین قطعنامه، خواهانایفای نقشی در تحولات لبنان و باز یافتن جایگاه پیشین خود در منطقه یعنی نقشی که به علت عدم همراهی با واشنگتن در اشغال عراق کاملا کمرنگ شده بود. توافق جرج بوش، رئیس جمهوری آمریکا و ژاک شیراک رئیس جمهوری فرانسه در مراسم سالگرد پایان جنگ اول جهانی در منطقه «نرماندی» در شمال فرانسه بر سر لبنان و سوریه شکل گرفت. ترور رفیق حریری، نخست وزیر پیشین لبنان که به رغم تلاش گروههای حقیقت یاب سازمان ملل متحد تاکنون سرنخی از شناخت عاملان آن پیدا نشده است. مانند زلزلهای بزرگ، منطقه را تکان داد و پس لرزههای آن همچنان در منطقه بحران سیاسی میآفریند.
خروج نیروهای نظامی و اطلاعاتی سوریه پس از ۲۹ سال نفوذ همه جانبه در لبنان، پیدایش گروههای ضد سوری و ضد مقاومت اسلامی و شکل گیری و ساماندهی مجدد آنان با حمایت آمریکا و فرانسه، برگزاری تظاهرات خیابانی ناراضیان، برانگیخته شدن احساسات ملی گرایی. از مهم ترین پس لرزههای این زلزله سیاسی است که برگزاری انتخابات پارلمانی بدون دخالت سوریه را به ارمغان آورد، و دولت «عمر کرامی» طرفدار سوریه را سرنگون ساخت پس از ترور حریری شرایط سیاسی و نظامی و امنیتی در لبنان به مدت چند ماه به گونهای پیش رفت که بیشتر صاحب نظران و تحلیلگران گمان کردند زمان پایان حکومتهای ملی گرا به سر آمده و یکی دیگر از انقلابهای مخملی به سبک جمهوریهای استقلال یافته شوروی سابق در لبنان نیز در شرف وقوع است.
تشکیل اداره بحران
در چنین فضای بحرانی و خفقان آوری که فشار سنگین قدرتهای خارجی از قبیل آمریکا و فرانسه روزافزون بود «اداره بحران» توسط حزب الله و با مدیریت شایسته، کارآمد و شگفت آور دبیرکل آن سید حسن نصرالله آغاز شد. «سید» با اقدامات ذیل، زیباترین شیوههای مدیریتی را در اداره بحران دو سال گذشته لبنان به نمایش گذاشت:
اولاً: ترور رفیق حریری را محکوم و آن را اقدامیمشکوک اعلام کرد و همه را از پیشداوری و متهم ساختن یکدیگر بر حذر داشت. «سید» با ابراز همدردی با خانواده حریری، به آشکار نمودن روابط حزب الله با حریری و ملاقاتهای خود با او پرداخت و با موج احساسات برانگیخته شده و هدایت شده طرفداران حریری همراه شد.
ثانياً: مردم را به تظاهرات گسترده دعوت نمود. او با راه اندازی تظاهرات میلیونی در بیروت و تجمعهای چند صد هزار نفری و زنجیرهای در چند منطقه لبنان، فضای روانی کشور را تعدیل کرد. «سید» با تشکر و قدردانی از نقش پیشین سوریه و جمهوری اسلامیایران در لبنان و مساعدت مردم، طرفداران سوریه را از انزوای بزرگ خارج ساخت.
ثالثاً: سید حسن نصرالله با هدایت سازماندهی، همکاری با نیروها و شخصیتهای موج سوار آن روز یعنی سعد حریری فرزند نخست وزیر مقتول ولید جنبلاط، رئیس حزب سوسیالیست و نیز برقراری ائتلاف با ژنرال میشل عون فرمانده مسیحی پیشین ارتش لبنان و نیز با نبیه بری رئیس پارلمان نقش بزرگ و حیاتی و مدیریت هوشمندانه خود را در برگزاری انتخابات پارلمانی به نمایش گذاشت و در یک حرکت بی سابقه صف مارونیها را به چند «شقه» تقسیم کرد و بزرگترین جلوههای وحدت شیعیان را در تاریخ لبنان به نمایش گذاشت.
ایجاد پیوند بین شیعی و مسیحی
ایجاد محور قدرتمند شیعی مارونی از خلال همپیمانی استراتژیک میان حزب الله و جریان ملی آزاد و امضای پیمان مشترک در کلیسای مار مخايل واقع در حد فاصل مناطق مسلمان و مسیحی نشین بین سید حسن نصرالله و میشل عون و مخالفت عون با خلع سلاح حزب الله از مهم ترین گامهای اساسی و فوق العاده دبیر کل حزب الله بوده است. این هم پیمانی برکناری امیل لحود از ریاست جمهوری را که نیاز به تصویب دو سوم آرای نمایندگان پارلمان داشت منتفی کرد و سنگر بسیار مهم و حساس ریاست جمهوری طرفدار مقاومت اسلامیو سوریه را از سقوط حتمی نجات داد.
رابعاً: ورود چند وزیر عضو حزب الله و چند وزیر هوادار حزب به کابینه لبنان برای نخستین بار معادله جدیدی را در ساختار سیاسیاین کشور آفرید واین بار حزب الله از درون دولت و حاکمیت رسمیبا شیوههای گوناگون به خنثی کردن توطئههای گروههای تشکیل دهنده ائتلاف «۱۴فوریه» پرداخت و در حمایت از مقاومت و سلاح مقاومت دولت را واداشت که موضع گیریها و بیانیههای هیئت وزیران را به عنوان مواضع راهبردی دولت در استراتژی امنیتی و دفاعی لبنان قلمداد کند.
خامسا: با ابتکار و راه اندازی گردهمایی گفتمان ملی برای آشتی ملی و شرکت مستقیم «سید» دراین گفتوگوها وی علاوه برایجاد روابط عاطفی با شرکت کنندگان به خاطر داشتن جایگاه ویژه و شکوهمند و برخورداری از قدرت بالای منطق گرایی و قدرت سخنوری، مسئولیت اداره گفتوگو با رهبران گروههای سیاسی کشور را بر عهده داشت.
دستی به سمت حزب الله بیاید، قطع میشود
در این نشستها درباره موضوعهای حساسی همچون آینده روابط با سوریه نتیجه تلاش تیمهای حقیقت یاب بین المللی برای شناسایی عاملان ترور رفیق حریری سرنوشت منطقه اشغالی کشتزارهای شبعا خلع سلاح فلسطینیها در لبنان ادامه ریاست جمهوری امیل لحود سلاح حزب الله و سرنوشت مقاومت اسلامی بحث و تبادل نظر به عمل آمد و در فضای آرام و توافقی ناباورانه تنش در روابط سران گروههای لبنان فروکش کرد. خلع سلاح مقاومت که مهم ترین خواست گروههای «۱۴ فوریه» و قدرتهای مداخله گر غربی بود، به عنوان یک مقوله لبنانی و بسیار مهم و با درایت و زیرکی نصرالله تا اطلاع ثانوی از دستور کار گفتمان کنار گذاشته شد.
سید حسن نصرالله ضمن خط قرمز قلمداد کردن موضوع سلاح حزب الله تهدید میکند دستهایی را که به سوی سلاح حزب الله در از شوند قطع خواهد کرد. به طور خلاصه، پس از گذشت حدود دو سال از ترور رفیق حریری و یک سال از خروج ارتش سوریه از لبنان حزب الله به قدرت و توان سیاسی فوق العادهای دست یافته که شاید در تاریخ شیعیان لبنان بیسابقه بوده باشد. حزب الله و دبیر کل آن به یک شخصیت کاریزماتیک محور وحدت ملی و نیروی قوی برای استقرار امنیت و عامل هویت بخش برای لبنانیها در آمده است. خصوصیات شخصی سید حسن نصرالله عبارتند از: داشتن برنامههای راهبردی، برخورداری از پایگاه وسیع مردمی، گذشته درخشان و نداشتن پیشینه در منازعات داخلی کشور، دشمن شناسی و تشخیص اهداف و برنامههای دشمن که از عوامل مهم و عناصر اصلی موفقیت حزب الله به شمار میروند.
چه رویدادهایی در لبنان مکمل یا به عبارت بهتر زمینه ساز پیروزی اخیر بودند؟
درخشش ستاره حزب الله و دبیر کل آن در فضای منطقه و جهان فروپاشی نسبی جبهه رقیب به رغم همه حمایتهای آمریکا و فرانسه رفت و آمدهای سران جناحهای «۱۴فوریه» به آمریکا و گفت وگو با خانم رایس و ناتوانی در اجرای وعدههای داده شده در واقع به مفهوم شکست طرح شش ماهه آمریکاست که قصد براندازی مقاومت و اعمال حاکمیت مطلق ائتلاف گروههای «۱۴فوریه» بر لبنان و صرف نظر از اجرای توطئه بعدی در سوریه وایران را داشت. در همین حال سه اتفاق مهم دیگر در سطح داخلی و یک اتفاق مهم دیگر در خارج از لبنان رخ داد که آمریکاییها را کلافه و ناچار به طرح جنگ تمام عیار برای ریشه کنی حزب الله و مقاومت و تکرار حادثه اخراج فلسطینیها از لبنان در سال ۱۹۸۲ کرد.
در خارج از لبنان پیروزی حماس در انتخابات پارلمانی و تشکیل دولت اسلامگرای فلسطینی و پیامدها و تأثیر آن بر جنبشهای اسلامیمنطقه آمریکاییها را غافلگیر کرد اما اتفاقاتی که در داخل لبنان روی دادند عبارت بودند از:
(۱) دستگیری طراحان ترور سید حسن نصر الله توسط حزب الله
(۲) رهگیری و متلاشی ساختن بزرگترین باند جاسوسی اسرائیل در منطقه و در لبنان بازهم توسط حزب الله
(۳) به اسارت گرفتن دو نظامیاسرائیلی توسط نیروهای حزب الله و کشتن چند تن دیگر بدین ترتیب و عدههای مکرر دبیر کل حزب الله مبنی بر اسارت نظامیان اسرائیلی جهت مبادله آنان با اسیران لبنانی و عرب در زندانهای فلسطین اشغالی تحقق پذیرفت.
بنابراین به نظر شما ریشه جنگ لبنان صرفاً به اسارت گرفته شدن دو سرباز اسرائیلی توسط حزب الله نیست؟
آری... دقیقاً همین طور است. من معتقدم ریشه داستان در جای دیگری شامل همان عواملی است که به آنها اشاره شد؛ زیرا حزب الله پیش از این نیز به گروگانگیری دست زده بود. قاطعانه میگویم و این هم قابل اثبات است که جنگ اخیر یک جنگ آمریکایی علیه لبنان بود. صهیونیستها برای نخستین بار در تاریخ اشغالگری جنگی را به نمایندگی از دیگران آغاز کردند. این موضوع کاملا اثبات شده است، خود صهیونیستها، چه نظامیان چه سیاستمداران و چه روزنامه نگاران همه به آن اشاره کردند. خانم رایس در آغاز جنگ در بیروت چنین اعلام کرد:«این سرآغاز زایش خاورمیانه جدید است.» سفرهای مکرر رایس و معاون او بهاین چهارچوب قابل تحلیل و تفسیر هستند. آنها به صهیونیستها فشار وارد میکردند تا در این جنگ در برابر حزب الله ایستادگی کنند.
به همین دلیل بود که برخی از رژیمهای عربی به طور شتابزده، اقدام حزب الله را نسنجیده و یک نوع ماجراجویی قلمداد و آن را سرزنش کردند. این موضع برخی از رژیمهای عربی، چراغ سبز و عامل تشویق صهیونیستها برای ادامه جنگ علیه حزب الله بود. این موضعگیری را نباید ساده انگاشت و آن را یک موضعگیری آنی تلقی کرد. مقولههای هلال شیعی و نیز طرح موضوع وابستگی شیعیان عرب به جمهوری اسلامیتوسط برخی از رهبران عرب در این راستا قابل توجیه است. به هر حال گروگانگیری دو نظامی اسرائیلی اجرای توطئه آمریکا را سرعت بخشید و جنگ غافلگیرانه و برنامه ریزی شده را جلو انداخت.
به نظر شما عوامل اصلی جنگ کدامند؟
البته «سید» پاسخ این ابهام را داده است؛ اما من فکر نمیکنم که موضوع ۲ یا ۳ اسیر لبنانی، عامل اصلی به اسارت گرفتن دو نظامیاسرائیلی در جنوب لبنان بوده باشد. مسئله را مهم تر و گسترده تر از آن میدانم. درست است که «سید» چند بار به انجاماین عملیات در صورت عدم دخالت سازمانهای بین المللی و حقوق بشری برای آزادسازی اسیران لبنانی هشدار داده بود اما تصور من این است که دو دغدغه بزرگ و بسیار مهم برای دبیر کل حزب الله در آن شرایط مطرح بودهاند :
اولاً: تنگ تر شدن حلقه محاصره فلسطینیها پس از پیروزی حماس در انتخابات پارلمانی و افزایش فشارهای سیاسی اقتصادی و نظامیبر فلسطینیها و نگرانی از ایجاد یأس و نومیدی میان مبارزین و ملت فلسطین و به خصوص پس از اسیر کردن یک نظامی اسرائیلی در شمال شهر غزه، حزب الله به طور غیر مستقیم خواهان شکستن این حلقه محاصره و دمیدن روح تازه به کالبد فلسطینیهای محاصره شده بود.
ثانیا: نکته دوم که بسیار مهم است توطئه آمریکاییها برای دامن زدن به فتنه طائفی و فرقهای در لبنان و نیز جنگ ناخواسته مذهبی میان شیعیان و سنیهای عراق بوده است. سید حسن نصرالله به شدت از این توطئه هراس داشت و ابعاد مخاطره آمیز آن را برای جهان اسلام و آینده اسلام در جهان خوب میشناخت. او هرگونه موفقیت آمریکاییها در این جنگ را مساوی با بقای دشمن در این منطقه میدانست و شکست آن را برابر خروجشان از عراق ارزیابی میکرد. چهار روز قبل از آغاز جنگ خدمت ایشان بودم که با صراحت به این خطر اشاره کردند.
«سید» در نخستین سخنرانی خود بعد از به اسارت گرفتن دو نظامیاسرائیلی و نیز در سخنرانیهای بعدی با صراحت به عواقب خطرناک جنگ مذهبی در عراق اشاره کرد. من این دو عامل را از مهم ترین دلایل اقدام حزب الله به اجرای عملیات اسارت دو نظامیاسرائیلی میدانم.
اهداف دشمن ازاین عملیات گسترده چه بوده است؟
اهداف دشمن را باید به دو دسته تقسیم کرد: اهداف آشکار و اهداف پنهان. اهداف آشکار همواره در حال تغییر بودند. بدین معنی که متناسب با شکستهای نظامیدشمن و افزایش مقاومت و قدرت حزب الله اهداف اعلام شده اسرائیل به نوعی کمرنگ میشدند و به صورت نمودار به طرف پایین حرکت میکردند. مهم ترین اهداف آشکار عبارت بودند از: نابودی حزب الله و از بین بردن رهبران و یا دستگیری آنان . آزادی بدون قید و شرط دو نظامیاسرائیلی دستگیر شده، ایجاد یک نوار چند کیلومتری حائل در حوالی رود لیتانی از اهداف صریح و اعلام شده روز نخست جنگ بود.
کاندولیزا رایس در نشستی که با رهبران گروههای «۱۴فوریه» در سفارت آمریکا در بیروت داشت. به هدف نخست اشاره کرد و قول دستگیری رهبران حزب الله و بازداشت آنان را در عرض یک هفته داد. میتوان اهداف پنهان دشمن را به صورت ذیل برشمرد: ایجاد تفرقه طایفهای و مذهبی در جامعه ناهمگون لبنان. ایجاد هرج و مرج در لبنان از خلال ویرانی گسترده ساختار تاسیسات زیربنایی کشور. زیرا برقراری امنیت و سازندگی از دستاوردهای اصلی حزب الله برای لبنانیهاست واین دو عامل، علت اصلی حمایت لبنانیها از حزب بود. پس بایستی آنها را از بین برد.
پایان دادن به نفوذ حزب الله در دولت لبنان وایجاد یک نوع گسستگی میان دولت و مردم. شکستن عزم راسخ و اراده پولادینایران و سوریه و بالاخرهایجاد ناامیدی در صفوف فلسطینیها. بازیابی نقش و هیبت برباد رفته اسرائیل پس از شکست سال ۲۰۰۰ و عقب نشینی از سراسر جنوب لبنان و نیز عقب نشینی سال ۲۰۰۵ از نوار غزه و تأکید بر اسطوره شکست ناپذیری ارتش اسرائیل در برابر اعراب.
به مدیریت سید حسن نصرالله در پیش از جنگ اشاراتی داشتید مدیریت بحران وی در هنگام جنگ چگونه بوده است؟
فکر میکنم این مهم ترین بخش مدیریت بحران است. زیرا شرایط کاملا نظامی و نابرابر بود. چنین مدیریتی در چنین شرایطی بسیار دشوار و به دلایل زیر مهم است: مدیریت بحران در این شرایط از سوی حزب الله یک مدیریت کاملاً زیر زمینی است. در برابر دشمنی که هم زمین و هم دریا و هم هوا را کاملا در تصرف خود دارد و هر زمان که اراده کند با آزادی کامل در لبنان تاخت و تاز میکند. نیروهای حزب الله در کانالهای زیرزمینی و شیارهای کوهستانی و رهبران سیاسی و نظامیحزب الله از آنجا جنگ را اداره میکردند.
رعایت اصول بازی: دبیرکل و مجموعه رهبری حزب الله به خوبی و در سطح عالی و هوشمندی، تمام قواعد جنگ و اصول بازی را رعایت میکردند. هیچگاه تسلیم یاوه گوییها و فریبهای دشمن نمیشدند و به تعبیری دم به تله نمیدادند. جنگ را کاملا مرحلهای پیش میبردند. هوچیگری در کارشان نبود و بیش از امکانات خود شعار نمیدادند. همسان و همگام با تناسب امکانات دشمن پاسخ میدادند. مقوله زدن «تل آویو در صورت زدن بیروت» دشمن را زمینگیر کرده بود. استفاده از موشکهای دور برد و بدون هیچگونه سردرگمیو شتابزدگی، دشمن را غافلگیر کرده و او را در انتخاب هدف بعدی کاملا دو دل ساخته بود. حزب الله میدانست که دشمن در صورت شکست مطلق توانایی ویرانی کامل لبنان را دارد لذا آگاهانه و حساب شده گام بر میداشت تا هیچ گونه بهانهای به او ندهد.
رعایت اخلاق، وارستگی و صداقت. سید حسن نصرالله به عنوان فرمانده و نماد کل مقاومت در دشوارترین مراحل جنگ صداقت و اخلاق و وارستگی را رعایت کرد. راستگویی و صداقت او به گونهای بود که حتی اسرائیلیها او را تنها کانال اعتماد خود میدانستند؛ زیرا به آنچه که میگفت عمل میکرد. «سید» کم سخن میگفت و تنها او بود که سخن میگفت در حالی که همه مسئولان دشمن سخن میگفتند و اظهار نظر میکردند و تناقض و تضاد در سخنان و مواضعشان آشکار بود.
«سید» در طول جنگ چهار بار سخن گفت و توانست به زیبایی خط مشی جنگ ابعاد جنگ و استراتژی خود را با جهانیان در میان بگذارد و همه را پای شبکههای تلویزیونی ماهوارهای میخکوب کند. همه بالاجبار و به خاطر عقب نماندن از قافله برای شنیدن بخش مستقیم و ترجمه همزمان سخنان او میشتافتند. حتی در یک نوبت شبکههای تلویزیونی اسرائیل هم سخنان او را به طور زنده پخش کردند اما به خاطر تاثیرگذاری سخنان او بر افکار عمومیداخل اسرائیل در مراحل بعدی از پخش زنده سخنان نصر الله خودداری کردند. نکته قابل توجه این است که «سید» قدرت فوق العادهای در بهره برداری سیاسی از عملیات نظامیداشت آرامش و توانمندی بالای او در سخنوری و تحلیل مسائل در اوج جنگ برای همه شنوندگان شگفت انگیز بود.
این برتری ها را در ابعاد دیگر چگونه ارزیابی می کنید؟
مهم ترین بعد جنگ، عنصر غافلگیری است:
در بعد نظامی:
حزب الله برتری خود را معجزه وار به نمایش گذاشت: داشتن نیروهای ورزیده، کاردان و با کفایت و آشنا با تاکتیک های رزمی. مسلح به سلاحهای مدرن و سبک و توانایی شکار تانکهای دشمن که به سیستم جنگهای نظامی و آشوبهای شهری مجهز هستند. مجهز به سلاح ضد هوایی و موشک های زمین به دریا. قدرت و قابلیت نصب سکوهای موشکی و نقل مکان آن در دو دقیقه. ورزیدگی در جنگهای پارتیزانی و زیرزمینی. داشتن روحیه شهادت طلبی و به تعبیری تلفیق علم و ایمان. این عناصر از مهم ترین عوامل برتری رزمندگان مقاومت اسلامی بر دشمن صهیونیستی بود. رزمندگان حزب الله با آرامشی وصف ناپذیر و تعجب برانگیز پس از قرعه کشی و تعارفات معمول با یکدیگر، سربازان اسرائیلی را یکی پس از دیگری شکار میکردند.
در بعد اطلاعاتی:
در زمینه اطلاعات و ضد اطلاعات، مدیریت حزب الله تعجب همگان را در زمینههای زیر برانگیخت: حزب الله از روز اول جنگ توانست مراکز اطلاعاتی دشمن و تمرکز نظامیآنان را هدف قرار دهد. کلیه مراکز نظامی و غیر نظامیخود را ظرف نیم ساعت پس از به اسارت گرفتن دو سرباز اسرائیلی تخلیه کرد و از هرگونه آسیب انسانی به دور ماند. هیچ یک از کادرهای ردههای بالا و میانی و پایین حزب آسیب ندیدند. نفوذ ناپذیری حزب الله ستودنی است، به گونهای که دشمنان به هیچ وجه نتوانستند در صف یکپارچه حزب الله رخنه کنند. چنین چیزی در تاریخ احزاب سیاسی و جنبشهای مبارز عربی سابقه نداشته است؛ زیرا بسیاری از رهبران فلسطینی در سالهای گذشته توسط عوامل نفوذی دشمن و عوامل موساد در قالب همراهان و محافظان ترور شده اند. در دفتر کار و اتاق خواب بسیاری از رهبران فلسطینی دستگاههای استراق سمع و فرستنده و گیرنده نصب شده بود. دشمن صهیونیستی با هلیبردهای مکرر در مناطق گوناگون لبنان و به رغم برنامه ریزیهای گسترده و سرمایه گذاریهای عظیم نتوانست حتی یک عضو ساده حزب الله را برباید. برخی ازاین اقدامات تجاوزگرانه با به جا گذاشتن کشته و زخمی و از دست دادن امکانات نظامی رسواییهای بزرگ به دنبال داشت. این موارد را نمیتوان نادیده انگاشت و سرسری از آنها گذشت.
در بعد جنگ روانی:
در ابعاد جنگ روانی هم که بخش مهم آن رسانهای بود، به رغم امکانات بسیار ناچیز حزب الله برنده جنگ بود. دشمن با اعلام مستمر نابودی ۷۰٪ از سکوهای موشکی حزب الله انجام هلی بردهای پی در پی در شهرهای صور بعلبک، بودای و ادعای دستگیری رهبران حزب الله و انهدام مراکز و انبارهای اسلحه مقاومت اسلامیرا میکرد و با پخش میلیونها اعلامیه و بیانیه از طریق هوا زمین و دریا در صدد اعمال یک نوع جنگ روانی و شکستن روحیه رزمندگان مقاومت بود که با شکست فضاحت بار مواجه شد. هیچ یک از اهداف او برآورده نشدند و در نتیجه با رسوایی داخلی مواجه شد اسرائیلیها بعد از جنگ هم ناچار به توجیه شکستهای خود در جنگ روانی پرداختند و برای روحیه دادن به مردم و سربازان خود ادعای پیروزی کردند و گفتند که به اهداف سیاسی نائل آمده اند و با عملیاتشان علیه لبنان صرفاً اهداف زیر را دنبال کرده اند: شناسایی قدرت بازدارندگی حزب الله، سوزاندن برگ برندهایران و سوریه در لبنان برای انجام عملیات نظامیآینده، استقرار نیروهای سازمان ملل متحد ( يونيفيل) در مرزهای شمالی اسرائیل.
نقش سید حسن نصرالله درایجاد جبهه داخلی و وحدت آن چه بود؟
نکته بسیار مهم توانایی سید حسن نصرالله و حزب الله درایجاد وحدت ملی و حفظ یکپارچگی داخلی لبنان در طول بحران است. نمادهایاین وحدت ملی به زیباترین شکل تجلی یافتند و این محصول و نتیجه و برنامه ریزی دقیق و فرهنگ سازی حزب الله و ترویج فرهنگ مقاومت از سوی واحدهای مختلف حزب الله است. دفاع مردانه از همه طوایف و گرایشهای سیاسی از مقاومت اسلامی و ایستادگی جانانه در برابر دشمن پذیرایی بی نظیر مسیحیان از شیعیان آواره جنوب و اعلام وفاداری به «نصرالله» و «مقاومت» در برابر ده ها دوربین و خبرنگار صحنههای زیبا و غیر قابل تصوری را خلق کرد و افکار عمومی جهان را در برابر این حمایتها و مقاومت و اتحاد و یکپارچگی حیرت زده کرد. حضور هنرمندان شاعران و نخبگان و حتی هنرپیشگان غیر مسلمان در برنامههای مستقیم و زنده شبکههای ماهوارهای عربی و حمایت و اظهار ارادت نسبت به رزمندگان مقاومت و دبیر کل حزب الله. حماسههای دیگری را در این کشور آفرید که افکار عمومیجهان اسلام و جهان عرب را سخت به وجد آورد. چنین صحنههایی آنقدر زیبا بدیع حماسه ساز و فراوان بودند که نمیتوان آنها را در این گفت وگوی کوتاه برشمرد. قطعا چنین صحنههایی در تاریخ مبارزات ضد استعماری و ادبیات رهایی بخش و مقاومت جهان جاودانه خواهند ماند.
نمیتوان از سخنان خانم جولیا پطرس خواننده زن مسیحی و پرآوازه ملی لبنان که شهرت خاصی در جهان عرب دارد گذشت. او در مصاحبهای با یکی از شبکههای بزرگ ماهوارهای میگوید «از سید حسن نصر الله اجازه میخواهم قطرهای از دریای بیکران شرف او بردارم و به رهبران خاموش جهان عرب بدهم تا شاید به خود آیند» نمیتوان سخنان و فریادهای فرهیختگان جهان عرب را در مصاحبههای زنده با شبکههای ماهوارهای پربیننده نادیده گرفت که از سید حسن و مقاومت به عنوان شرف امت یاد کردند و پرخاشگرانه از سران کشورهایشان خواهان توقف سرقت ثروتها و ترک سمتهایشان شدند. سخنان آن شهروند شهر عرب نشین «الناصره» در داخل اراضی اشغالی سال ۱۹۴۸ فلسطین را که با اصابت موشکهای حزب الله دو تن از فرزندانش را از دست داده بود، نمیتوان نادیده گرفت. او آنقدر پر احساس و پر عاطفه سخن گفت که افکار عمومیجهان عرب را تکان داد. او در مصاحبه با شبکه الجزیره ضمن اظهار ارادت به سید حسن نصر الله، خواهان ادامه مبارزه حزب الله برای سرافرازی مسلمانان شد. و اصابت موشک به خانه اش و قتل دو فرزندش را عملی غیر عمدی و تقدیر الهی دانست. صحنه مصاحبه غم انگیز و در عین حال حماسی یک زن مسیحی که بر ویرانههای بیروتایستاده بود، فراموش ناشدنی است. او با فریاد رسا گفت که پل بی عزت و بزرگراه بی شرافت نمیخواهد و از حزب الله به عنوان حزبی که برای مردم لبنان عزت و سربلندی و شرف به ارمغان آورد یاد کرد. این صحنهها را هرگز نمیتوان از یاد برد. آوارگان لبنانی و قربانیان جنگ و بازماندگان شهدای بمبارانهای وحشیانه شهرهای گوناگون لبنان توسط نظامیان صهیونیست یک صدا داشتند و یک خواسته را آرزو میکردند و آن سلامتی «سید» و عزت روز افزون مقاومت بود. به هر حال چنین صحنههای همبستگی و جلوههای وحدت ملی محصول تلاش خستگی ناپذیر سالها فرهنگ سازی و ظرافت کاریهای حزب الله و مقاومت است.
این پیروزی چه تاثیری بر جهان اسلام داشته است؟
این پیروزی تأثیر بزرگ و شگرفی بر جهان اسلام و عرب داشته است. امروز هیچ کس نمیتواند منکر این تأثیر گذاری باشد. در این زمینه اجمالاً به پاره ای از این پیامدها اشاره میکنم:
اولاً: شکستهای پی در پی اعراب در پنج جنگ گذشته با اسرائیل یعنی جنگهای سالهای ۱۹۴۸/ ۱۹۶۷/۱۹۵۶/ ۱۹۷۳ و حمله سال ۱۹۸۲ به لبنان و اشغال این کشور اعراب و نسلهای متوالی را سرافکنده و ناامید کرده بود. دولتهای عربی در جنگ ۶ روزه ژوئن سال ۱۹۶۷ یکجا ،قدس کرانه باختری رود اردن بلندیهای جولان صحرای سینا را به دشمن واگذار کردند. این شکستهای سخت و تلخ و پی در پی چنان فضای ناامیدی را برای نسلهای عرب و مسلمان ایجاد کرد که هنوز آثار ناشی از آن دامان مسلمانان و جنبشهای اسلامی را رها نکرده است. این اوضاع از ارتش صهیونیستی، اسطورهای شکست ناپذیر ساخت که همواره به عنوان یک هیولا، اعراب را وحشت زده و آنان را در برابر تجاوزگری دشمن در زمینههای نظامی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی زمینگیر میکرد ولی پیروزی حزب الله و شکست اسرائیل در ششمین جنگ (جنگ ۳۳ روزه ژوئیه سال ۲۰۰۶) معادلات منطقه را برهم زد و اسطوره شکست ناپذیری دشمن را نیز متلاشی کرد و به کالبد امت اسلام و نسلهای آینده امید بخشید که پیامدهای آن را به زودی شاهد خواهیم بود.
تظاهرات گسترده مسلمانان در سرتاسر کشورهای اسلامی در حمایت از حزب الله و سید حسن نصر الله بی سابقه بوده است. تظاهرکنندگان با برگزیدن مقاومت به عنوان تنها راه رهایی بخش ملتهای تحت ستم و مستضعف در برابر دشمنان زیباترین و شکوهمندترین صحنهها را در حمایت از مقاومت لبنان و فلسطین به نمایش گذاشتند. این حضور گسترده را میتوان به مثابه همه پرسی بزرگ و بی سابقهای در جهان اسلام دانست که با پیروزی مقاومت و شکست حکومتهای طرفدار غرب پایان یافته است. برگزیدن نامهای حسن نصرالله قانا و دیگر سمبلهای مقاومت اسلامی بر متولدین ماههای ژوئیه و آگوست ماههای جنگ و مقاومت در جهان اسلام یک حرکت بی سابقه و معنی دار است.
فراگیر شدن شعار «همه ماجراجو هستیم» در واکنش به موضع گیری رژیمهای عرب گویای فاصله روز افزون میان دولتها و ملتهای مسلمان در جهان عرب بوده است. نباید فراموش کرد ملتهای جهان عرب، اعلام کردند که تنها سید حسن نصرالله را رهبر بلا منازعی میدانند که میتواند فضای نبود رهبری راستین را در جهان عرب پر کند. جهان عرب پس از فوت جمال عبد الناصر رئیس جمهوری پیشین مصر از نداشتن رهبری متعهد و مبارز رنج میبرد. اکنون بدون هیچ اغراقی حزب الله و رهبر آن به عنوان محبوب ترین حزب در جهان اسلام گزینش شده است. چنین انتخابی به دور از هرگونه مرز، مذهبی، ملی و ناسیونالیستی بوده است. این انتخاب با اجماع اسلامگرایان ملی گرایان و ناسیونالیستهای جهان عرب صورت گرفته است و این در تاریخ این ملتها بی سابقه بوده است.
ثانیاً: سید حسن نصرالله با شایستگی و تعهد توطئه دامن زدن به تفرقه میان شیعیان و تسنن و ایجاد درگیری مذهبی و طایفهای را که خطری جدی برای جهان اسلام به شمار میرفت خنثی کرد. او با همه وجود به عمق این خطر و پیامدهای آن آگاه بود و به بهترین وجه و زیباترین شکل آن را خنثی کرد و جلوههای زیبا و بی نظیر وحدت و همدلی را در تاریخ معاصر به نمایش گذاشت. حمایت بی سابقه برادران اهل سنت به ویژه رهبران جنبشهای رهایی بخش و حرکتهای اسلامیو شخص آقای محمد مهدی عاکف رهبر اخوان المسلمین مصر، نویسندگان و فرهیختگان از یک شخصیت روحانی شیعه و پذیرش او به عنوان رهبر سیاسی و فرمانده نظامیجهان اسلام در تاریخ معاصر بی سابقه است. این حمایتهای همگانی به گونهای ادامه یافت که حتی گروههای تکفیری و افراطی مانند «القاعده» را که در سالهای اخیر بنیانگذار جنگهای طایفهای بوده اند، ناچار ساخت قدم به میدان بگذارند و با تغییر گفتمان در صدد موج سواری و تعدیل مواضع خود در برابر افکار عمومی مسلمانان برآیند.
ساخت موضع گیریهای غیر مترقبه و بی سابقه تلویزیونی ایمن الظواهری نفر دوم القاعده و اعلام حمایت از مقاومت و تأکید بر همبستگی مسلمانان در این زمینه شگفت انگیز بود. واکنش و برخورد تند علمای متعهد جهان اسلام و روشنفکران و دیگر فرهیختگان با فتاوی برخی از افراطیون اهل سنت عربستان سعودی مبنی بر غیر شرعی بودن حمایت از حزب الله و مقاومت در میان مسلمانان بازتاب گستردهای داشت و علمای درباری را به طور بی سابقهای به انزوا کشاند و آنها را به تغییر مواضع خود مجبور به پایین کشیدن عدهای از وعاظ السلاطین در مصر و دیگر کشورهای اسلامی به خاطر مواضع واگرایانه آنها با شیعیان و مقاومت به هنگام ایراد خطبههای جمعه عمق این همبستگی را نشان داد. در تاریخ اسلام چنین صحنههایی که حاکی از حمایت فراگیر اهل سنت از تشیع باشد، کمتر دیده شده است. دعوت علما، فرهیختگان، نخبگان، سیاستمداران اهل سنت از عموم مسلمانان برای حمایت همه جانبه از مقاومت اسلامی در زمینههای گوناگون و همبستگی با آنان حتی با تباکی جلوههایی از نفوذ اندیشه تشیع و فرهنگ اهل بیت (ع) بین مسلمانان جهان بوده است.
ثالثاً: اعلام رسمیمرگ روند سازش در خاورمیانه توسط عمرو موسی دبیرکل اتحادیه عرب در برابر ملت های جهان نشانه پایان خط سازش و تأکیدی دیگر بر درستی انتخاب راه مقاومت ضد صهیونیستی حزب الله و به مثابه شلیک تیر خلاصی است بر آنچه که نظامهای عرب آن را سازش و عادی سازی روابط با اسرائیل تلقی میکردند.
مدیریت بحران پس از جنگ توسط سید حسن نصرالله را چگونه ارزیابی میکنید؟
پس از پایان جنگ و پیروز شدن حزب الله دراین معرکه بزرگ و افزایش نفوذ سیاسی نظامی و فرهنگی حزب الله در صحنههای گوناگون جوامع اسلامی و عربی و به موازات آن شکست مفتضحانه دشمن صهیونیستی، سبب شد گروههای سیاسی لبنانی بازنده با حمایت قدرتهای منطقهای و بین المللی در صدد رویارویی وایجاد چالشهای بزرگ در راه حزب و مقاومت درآیند و حزب الله را مورد تهاجم گسترده تبلیغاتی قرار دادند. محورهای تبلیغاتی مخالفان عبارتند از: شکست و وانمود کردن پیروزی بزرگ حزب الله و یا کم ارزش جلوه دادن پیروزیهای مقاومت اسلامی. گسترده توصیف کردن خسارتهای مادی ناشی از بمباران لبنان با افزایش رقم قربانیان و محرومان. تلاش همه جانبه برای تغییر شرح وظایف نیروهای پاسدار صلح سازمان ملل متحد (یونیفل) مستقر در جنوب لبنان به نیروهای چند ملیتی برخلاف مفاد قطعنامه ۱۷۰۱ شورای امنیت و اعطای نقش کاملاً امنیتی به این نیروها. کنترل امنیتی حزب الله و تحرکات نیروهای مقاومت اسلامیو نصب دوربینهای ماهوارهای در بیروت و به ویژه در مناطق حومه جنوبی و محل استقرار شیعیان.
انزوای فیزیکی دبیرکل حزب الله و دیگر رهبران بلند پایه حزب به منظورایجاد فاصله بین رهبریت و مردم و نیز القای شکست. حزب الله دراین مرحله با مدیریت بسیار توانمند در صدد مقابله با این فشارها و توطئهها برآمده است: سازندگی و ضرورت خروج از بحران جنگ از اولویت های حزب الله است، دراین زمینه با مدیریت بی نظیر وضعیت آوارگان شهرهای مختلف و نیز سروسامان دادن به آنان و اسکان دهها هزار آواره و بازسازی و با ساختن مجدد ویرانیها از مسائل اساسی حزب بود پیروزی و نیز نشان دادن حمایتهای مردمی از مقاومت و رزمندگان.
نگهداشتن مردم در صحنه و بازگویی خاطرات شیرین این پیروزی و نیز نشان دادن حمایت های مردمی از مقاومت و رزمندگان آن با برپایی جشن بزرگ پیروزی و ظهور علنی دبیر کل آن.
ادامه هم پیمانی و همبستگی با دیگر گروههای لبنانی از جمله مسیحیان و با میشل عون ظلال ارسلان و سلیمان فرنجیه به منظور ایجاد جبههای متحد برای زمینه سازی ریاست جمهوری آینده.
رویارویی با تهاجم تبلیغاتی گسترده گروههای «۱4 فوریه» با طرح ضرورت تشکیل دولت وحدت ملی و اولتیماتوم برای کشاندن مردم به صحنه از ابزارهای بسیار مؤثر حزب و دبیر کل آن بوده است که با اعطای مهلت زمانی مشخص برخواستههای خود اصرار ورزید و مجدداً جلسات گفتمان و با پیشنهاد نبیه بری هم پیمان جدی حزب الله و با شرکت سایر گروه های لبنانی آغاز شد.
دستاورد راهبردی این پیروزی دراینده منطقه و جهان اسلام اینده چیست؟
پیشتر به این پرسش به طور غیر مستقیم پاسخ داده شد، اما بر چند نکته تأکید میکنم:
وحدت شیعه وسنی به عنوان یکی از چالشهای بزرگ جهان اسلام به طور قطع محوری ترین خواست امروز مسلمانان وحدت است. در نتیجه پیروزی حزب الله شرایط برای تحکیم وحدت اسلامی بیش از پیش مساعد و همگرایی بیش از گذشته تقویت شده است. ظرفیت بسیار بزرگی است که نباید اجازه داد مجدداً به تهدید تبدیل شود به اختلافات مذهبی در عراق که محصول اشغالگری و فتنه انگیزی نیروهای چند ملیتی است نباید اجازه داد مجدداً منطقه را تهدید کند. وحدت ثمره تلاشها و مبارزات امام خمینی (ره) و ثمره انقلاب اسلامیاست که متأسفانه اتحاد نامقدس استکبار تکفیریها و وعاظ السلاطین آن را به شدت مورد تهدید قرار داده است.
محوریت قدس شریف: قدس و فلسطین اشغالی میتواند محور وحدت جهان اسلام و ستون خیمه مسلمانان باشد. هرگونه تهدیدی برای قدس و عقب نشینی فلسطینیها، امنیت ملی تمامیکشورهای اسلامیو عربی را تهدید میکند با محور قرار دادن قدس توسط ملتهای مسلمان میتوان همبستگی اسلامیو همگرایی منطقهای را دو چندان کرد.
رسانهها و شبکههای ماهوارهای، تأثیر شگرفی بر افکار عمومیجهان به ویژه مسلمانان و اعراب دارند. شاید نیمیاز پیروزیها و موفقیتهای به صحنه کشاندن مسلمانان جهان نتیجه همراهی بخش کوچکی از شبکههای تلویزیونی ماهوارهای عربی با مقاومت بوده است. در صورت نبود دو سه رسانه عرب زبان همراه در جنگ ۳۳ روزه اخیر ممکن بود این جنگ به فاجعهای بزرگ تبدیل شود. پیش از آنکه ماشین جنگی پنتاگون بغداد را ساقط کند. شبکه بین المللی C.N.N نظام حزب بعث را از هم گسست و نظام حاکم بر عراق را ساقط کرد خلا بزرگی که در نبود رسانههای خارجی و به ویژه انگلیسی زبان وجود دارد بایستی برطرف شود.
باید هوشیاری و آگاهی بالا را به طور جدی حفظ کرد. بخشی از اهداف تهاجم گسترده اخیر اسرائیل علیه لبنانیها، انتقام از پیروزیهای حزب الله و عقب راندن دشمن در سال ۲۰۰۰ بود. دشمن قسم خورده از هم اکنون در صدد برنامه ریزی برای جبران شکست تاریخی اخیر برآمده است سرنوشت صهیونیستها در گرو جنگ اینده آنان است زیرا ابعاد پیروزی حزب الله و پیامدهای بعدی آن برای اینده اسرائیل وحشتناک است بنابراین نباید چنین فرصتی را به رایگان به دشمن هدیه کرد.
نکته آخر این که پیروزی حزب الله یک نوع پیروزی برای مدت ما و پشتوانهای برای امنیت ملی کشورمان است. ضروری است مسائل لبنان و چنین جریاناتی را قربانی اختلاف نظرها و چالشهای داخل کشور تکنیک و همه جریانات و گرایشات سیاسی داخل نسبت بهاین پیروزی احساس سربلندی و غرور کنند و از مقاومت اسلامیلبنان حمایت جدی به عمل بیاورند. بازنگری در روشهای تبلیغاتی و اطلاع رسانی ما در مورد رویدادهای اخیر لبنان و رویدادهای اینده منطقه یک ضرورت اجتناب ناپذیر است. بسیاری از روش های تبلیغی و حمایتی ما متاسفانه ضد تبلیغ بوده است. بازخوانی روشهای تبلیغی گذشته مان یک امر حیاتی برای برنامه ریزیاینده است.
منبع: ماهنامه فرهنگی تاریخی شاهد یاران/ شماره 11/ مهرماه 1385
انتهای پیام/