داستان آن ده روز/روز دوم؛
شنبه, ۱۳ بهمن ۱۴۰۳ ساعت ۰۹:۴۳
امام، آمده است. مبشر عزت، منادی کرامت و منجی امید یک ملت و یک تاریخ، اینک در میان مردم است. آنکه عکسش و اعلامیه هایش، پنهانی دست به دست می شد، حالا خورشیدی است که برای عاشقانش، از قاب آن پنجره در حیاط مدرسه علوی تهران، دست تکان می دهد. حالا قلب تمام ایران، قلب تاریخ جهان و انسان، در خیابان ایران می طپد؛ در مدرسه علوی!...

و اینک قلب ایران در خیابان ایران می طپد....

به گزارش خبرنگار نوید شاهد، سیزدهم بهمن ۵۷ دومین روز از دهه فجر آزادی و پیروزی و اولین روز وصال دلدادگان با مراد و مقتدای عشق و امام انقلاب است. روزی که امام، پس از آن ورود پرشور و پرشکوه و استقبال تاریخی مردم از فرودگاه مهرآباد تا بهشت زهرا و پس از آن سخنرانی تاریخساز بر مزار شهیدان گلگون کفن راه مقدس خویش و تعیین مسیر آینده انقلاب، در مدرسه ای در مرکز شهر مستقر شد تا خود از نزدیک، سکان فرماندهی نهضت نور را در دست گیرد و زیارت طلعت جمال جانانه روح الله، دلباختگان مکتب جهاد و شهادت را جانی دیگر و توانی افزون‌تر دهد.

مدرسه علوی، خیابان ایران: اینجا پایتخت انقلاب است!

امام، پس از سخنرانی تاریخی خود که در آن، راه را برای مردم و انقلاب روشن کرد و گفت: من دولت، تعیین می کنم. من توی دهن این دولت می زنم. من به پشتیبانی این ملت، دولت تعیین می کنم. و شکل گیری عظیم ترین زنجیره انسانی تاریخ در استقبال از خود، با تدبیر و صلاحدید یاران خود و حلقه روحانیت مبارز انقلابی، ابتدا به مدرسه رفاه و سپس به مدرسه علوی، انتقال و استقرار یافت تا خود، انقلابی را که آغاز کرد، با همراهی ملتش به ثمر رساند. دبستان پسرانه علوی، از مدارس معتبر و مردمی در تهران است که محصول مشارکت موفق روحانیت و متدینین بازار در ایجاد یک نهاد علمی، آموزشی با زیربنای مذهبی به شمار می رود.

امام: جایی در جنوب شهر برای من پیدا کنید

به گفته یاران امام، ایشان از قبل شرط کرده بودند که جایی در جنوب شهر برای من آماده شود و حاضر نبودند به مناطق مرفه نشین و بالای شهر بروند. مدرسه رفاه و مدرسه علوی بدلیل قرار گرفتن در مرکزیت شهر و نزدیکی به مناطق مهم مثل مجلس و تعلق به بافت سنتی و قدیمی شهر، موقعیت مناسبی داشت.
چند دلیل برای این انتخابِ مناسب وجود داشت: اولاً مدرسه رفاه، در خیابان ایران و نزدیک میدان بهارستان قرار داشت که در قلب تهران و از بهترین محلات بود. ثانیاً این مکان در مالکیت شخص خاصی قرار نداشت و آن را جمعی از نیروهای متدین و آگاه و شخصیت هایی چون آیت الله دکتر بهشتی، آیت الله مطهری، آیت الله خامنه ای و آیت الله هاشمی رفسنجانی و تعدادی از نیروهای متدین و مبارز بازار، به صورت مؤسسه تعاون رفاه به وجود آورده بودند. ثالثاً فعالیت های این مرکز، فعالیت های تربیتی، اسلامی و بستری برای نهضت بزرگ اسلامی به رهبری امام بود. با توجه به این معیارها، گرچه مدرسه دخترانه رفاه، از امکانات بالایی، مانند مساحت قابل قبول حیاط و دیگر نیازها برخوردار نبود، از نظر شرایط دیگر، با نظرات رهبر انقلاب تطابق داشت و امام آن جا را برای استقرار خود انتخاب و به ما اعلام کردند.
محسن رفیق‌دوست، که روز۱۲ بهمن ۵۷، راننده اتوموبیل حامل امام بود، در خصوص این اقامت، عنوان می‌کند: «امام حدود ساعت ۱۰:۳۰ شب به مدرسه‌ رفاه تشریف آوردند و از فردا، هجوم مردم به مدرسه رفاه طوری نبود که بتوان در آن‌جا زمینه دیدار عمومی را ترتیب داد؛ بنابراین مدرسه‌ علوی را برای دیدارهای عمومی مردم برگزیدیم؛ بخصوص که مدرسه‌ علوی دو مجموعه بود و یک در ورودی از خیابان ایران داشت و یک در خروجی به طرف مدرسه‌ رفاه و به همین دلیل مردم به راحتی می‌توانستند از یک در وارد شوند و امام را زیارت کنند و از در خروجی خارج شوند تا دسته‌ دیگری بیایند. بنا به این شرایط، امام را در دفتر مدرسه‌ علوی مستقر کردیم. این دفتر سرسرایی داشت که امام به آنجا می‌آمد و به ابراز احساسات مردم پاسخ می‌گفت و اگر سخنرانی داشت، سخنرانی می‌کرد و دوباره به دفتر باز می‌گشت.»

خیال کردید فقط شما مردها شاه را از تخت، پایین کشیدید؟!

به روایت حاج ابوالفضل توکلی بینا :
از روزهای اول پس از پیروزی انقلاب دیدار مردم با حضرت امام شروع شد. صبحها تا نماز ظهر ملاقات با آقایان بود، بعدازظهرها، بعد از نماز و نهار حضرت امام یک استراحت کوتاه می کردند و از ساعت ۳ بعدازظهر به بعد خانم ها برای دیدن امام می آمدند. برخی خانم ها که جوان بودند در دیدار با امام در مدرسه علوی در شور و عشقی که به امام داشتند، در فشار و ازدحام جمعیت، بی هوش می شدند. یادم هست که شهید محلاتی آمد خدمت امام و عرض کرد که این خانم ها اکثراً جوان هستند و از شدت علاقه و ازدحام جمعیت بیهوش می شوند، حرام است که به دیدار شما بیایند؟ امام خنده ملیحی کردند و فرمودند: خیال می کنید شما مردها شاه را از تخت پائین کشیدید، خانم ها در این انقلاب، سهمشان از شما زیادتر است. لذا اجازه ندادند که دیدار خانم ها قطع شود.‏

امام! به خاک وطن، خوش آمدی...

گزارش روزنامه کیهان ۱۳ بهمن ۵۷ از اولین روز بازگشت امام به خانه خود و در میان مردمش پس از ۱۴ سال تبعید، تصویری است از عاشقانه ترین میعاد تاریخ:
روز گذشته (۱۳ بهمن) هزاران نفر از مردم پایتخت به دیدن امام خمینی در محل اقامت ایشان رفتند ... با اعلام برنامه [دیدار امام از طرف کمیته استقبال] از ساعت ۷ صبح دیروز، سیل جمعیت برای دیدن پیشوای شیعیان جهان به طرف مدرسه علوی شماره ۲ واقع در خیابان عین الدوله تهران سرازیر بود ... مردم از هر سوی تهران به طرف خیابان ایران در حرکت بودند. جمعیت از در شرقی محل اقامت امام وارد حیاط مدرسه علوی شماره ۲ که در حدود سه هزار متر مساحت دارد، می شدند. امام مقابل پنجره اتاق خود که درسمت غرب حیاط و همکف قرار داشت ظاهر شدند و جمعیت با دیدن امام فریاد می زدند: امام به خاک گلگون وطن خوش آمدی ... امام نیز با تکان دادن دست از مردم تشکر می کردند ...جمعیت گروه گروه پس از دیدن امام از در غربی مدرسه خارج می شدند. دهها خبرنگار و عکاس داخلی و خارجی بر روی بامهای اطراف جای گرفته بودند و از این صحنه های تاریخی عکس و فیلم تهیه می کردند ... با وجود اینکه قرار بود در ساعت دوازده مراسم پایان پذیرد [تا پس از آن بانوان بتوانند با امام ملاقات نمایند] اما تا ساعت ۲ بعد از ظهر در حیاط مدرسه جمعیت موج می زد. تا اینکه در این وقت مامورین انتظامی ناچار در مدرسه را بستند تا دختران و بانوان که در پشت در مدرسه صف کشیده بودند، بتوانند وارد مدرسه شوند...

مقر فرماندهی انقلاب: یک اتاق محقر، یک پشتی و یک پتو!

دکتر سید حسن عارفی پزشک فوق تخصص قلب و عروق و دانشگاه علوم پزشکی تهران و پزشک حضرت امام در سالهای حیات آن حضرت، در خاطرات خود از آن روزها می‌گوید: «حضرت امام در اتاقی که چند پله بالاتر از انتهای راهرویی بود اقامت داشتند. اتاق محقر (۵ / ۳ در ۵ / ۲ متر) مفروش بود به فرش‌های ارزان قیمت و بدون تجهیزات اضافی، در کنار آن پتویی چند لا شده و پشتی هایی که محل نشستن حضرت امام بود وجود داشت. محل سکونت و مقر فرماندهی حضرت امام به قدری ساده بود که انسان را در بدو ورود به خود جذب می‏ کرد. مردی که با دست‌های تهی از اسلحه، ولی مشت‌های گره کرده ‏اش کاخ‌های طاغوتیان را به لرزه درآورده بود در اتاقی فرمانروایی می‏ کرد که در آن حداقل امکانات زیستن وجود نداشت. ورود اطبا که به طور معمول از امکانات و ظواهر زندگی مدرن و سطح بالایی برخوردارند به این اتاق و روبرو شدن با چهره نورانی و ملکوتی و دوست داشتنی حضرت امام و مصاحبت با این مرد غیور و دلاور، باعث ایجاد همبستگی و اظهار همدردی و همفکری با ایشان بود و تحولی عمیق را در تاروپود وجودشان ایجاد می ‏کرد.»

اولین سخنرانی امام در میهن: هر ملتی خودش باید سرنوشتش را تعیین کند.

و اولین روز زیارت امام در وطن و اولین روز اقامت ایشان در مدرسه علوی، روز اولین سخنرانی رهبر بزرگ نهضت هم هست. حضور الهام بخش او فجرآفرین شده است و شور حماسه و روح امید را در مردم برانگیخته است. امام در این سخنرانی در دیدار با جمعی از همافران می گوید: اگر یک نفر از این همافرهای ما بوسیله آن جلادان از بین بروند، ما همه آنها را مقصر می شناسیم. ایشان همچنین با اشاره به اینکه سلطنت از اول، خلاف عقل بوده است، فرمودند هر ملتی باید خودش سرنوشت خود را تعیین کند. امام همچنین، دولت بختیار را غیر قانونی اعلام کرد و به او هشدار داد که کنار رود.

رژیم صهیونیستی: نگران آرامش و امنیت منطقه هستیم!

اما جالب‌تر از همه، موضع نخست وزیر رژیم اشغالگر صهیونیستی است که آشفته و نگران از حضور رهبر مقاومت ضد صهیونیستی و مقتدای همه مجاهدان راه قدس در خاک ایران، که این سرزمین را چشم و چراغ و سرحلقه مقاومت جهانی اسلام و الگوی همه مبارزان مسلمان ساخته است، سخنی می گوید که مضحکتر از آن در تصور نمی گنجد: ما نگران آرامش و امنیت و ثبات‌ منطقه هستیم. و راست می گوید! آرامش و امنیت اشغالگران به هم ریخته و آینده روشنی پیش روی خود نمی بینند. ایرانی که تا سال قبلش، جزیره ثبات آمریکا و دوست خوب و قابل اعتماد رژیم اسرائیل بود، حالا شده پایتخت مقاومت! و حالا چشم همه رزمندگان جهان اسلام به یک نقطه دوخته شده است: به خمینی!

زیارت قبول!

هزاران نفر از مردم، دسته دسته به زیارت امام‌ می روند. اگرچه ترس از اقدامات رژیم و تحرکات احتمالی ارتش و خیلی چیزهای دیگر هست اما فعلا خبر اول. فقط امام است و دیدار آن طلعت جانانه و جهان افروز و خیابان ایران، امروز تمام ایران شده است. قلب ایران در این خیابان و در آن مدرسه می طپد و خون شهامت و شور و زندگی را در هر قلبی جریان می بخشد. امام آمده تا جان ایران و جان جهان و جانان این مردم شود. خبری مهمتر از او نیست! آنهایی که منتظرند، به آنهایی که دادارند برمی گردند، می گویند: زیارت قبول!.... خیابان ایران و مدرسه علوی، حالا شده است کعبه عشق و قبله دل یک ملت. کسی که عکسش نماد مبارزه بود، حالا خودش در میان این مردم، وسط این شهر است و دستهایش مثل ابر، سایه بر سر تاریخ ما گسترده است.

انتهای گزارش/ 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده