دکتر «عبدالحمید دیالمه»؛ افشاگر بصیر خط «نفاق» و «نفوذ»
به گزارش خبرنگار نوید شاهد، چهارم اردیبهشت ماه، روز میلاد جوانترین نماینده مجلس انقلاب و مدافع دلسوز و صادق و مخلص مکتب معرفت و جهاد روح الله (ره) است. شهید دکتر «عبدالحمید دیالمه» از شخصیتهای همچنان ناشناخته در تاریخ انقلاب ماست. کسی که یکتنه، پرچم مصاف با جبهه مشترک ضد انقلاب: منافقین، لیبرالیسم و ملی گرایی و دفاع از مرزهای اعتقادی و فرهنگی خط امام و یاران اصیل و حقیقی انقلاب را در مشهد و سپس در سنگر نمایندگی مجلس شورای اسلامی اول به عهده گرفت و در حیات کوتاه اما پربار و پرثمر خویش، الگویی شد از بصیرت، جهاد تبیین، عمق نگری و وسعت نظر و اشراف بر مبانی مکتب و مواجهه مستدل و منطقی با آراء مخالف و پیوند علم و دین بر بستری از شناخت جامعه و تاریخ و ضرورتها و مقتضیات دوران.
شاگرد مکتب «شهید مطهر»
سید عبدالحمید دیالمه (که در خانه او را وحید هم صدا میزدند) در 4 اردیبهشتماه 1333، در تهران متولد شد. پدرش دکتر حمید دیالمه (درگذشته در سال 1381) سرهنگ ارتش شاهنشاهی و رئیس بیمارستان 501 ارتش (بیمارستان امام رضای کنونی) بود و مدرک دکترای دندانپزشکی داشت. سرهنگ دیالمه فردی متدین و مومن بود و در میان مردم حسن شهرت داشت. نیکو دیالمه، خواهر شهید دیالمه میگوید: «خانواده ما یک خانواده مذهبی بود و شهید دیالمه در یک خانواده مذهبی متولد شد. شناختی که افراد جامعه نسبت به این خانواده مذهبی داشتند تا حدود زیادی به شخصیت پدرم باز میگردد... مادرم نقل میکند که پدر چه قبل از ولادت فرزندان و چه بعد از آن همیشه به این مسئله مقید بوده که هنگام اذان صبح از خواب بیدار شده و با صدای بلند اذان میگفته است. ما فرزندان هم عادت کرده بودیم که با صدای اذان صبح پدر از خواب بیدار میشدیم و نماز میخواندیم. ایشان مقید بود که در خانه با صدای بلند از آن بگوید و بعد از نماز با صوت قرآن بخواند به یاد ندارم که پدرم روزی بدون وضو از منزل بیرون رفته باشد.» او پس از گذراندن دوره دبستان، دروس متوسطه را در دبیرستان هدف فراگرفت. در دوران دبیرستان، سه سال از مکتب مدرسان حوزه علمیه قم استفاده کرد. عرفان، فلسفه و منطق را نزد استاد شهید «مرتضی مطهری» خواند و با نظرات دکتر شریعتی در زمینه های مختلف آشنا شد و با نقد منطقی نظریات وی، نقش مهمی را برای آگاهی نسل جوان بر عهده گرفت. دیالمه در مشهد با روحانیون مبارزی چون حجتالاسلام سید عبدالکریم هاشمینژاد و آیتالله سیدعلی خامنهای ارتباط مستمر فکری داشت.
تاسیس «مجمع احیاء تفکرات شیعی»
او به فراگیری علوم جدید در رشته پزشکی در دانشگاه مشهد ادامه داد. در سال ۱۳۵۲ در رشته داروسازی در دانشگاه فردوسی مشهد پذیرفته شد و برای ادامه تحصیل بدانجا رفت و تا زمان شهادت در ۷ تير ۱۳۶۰، كانون فعاليتهاي مبارزاتی او، شهر مشهد بود. از جمله فعاليتهای اين شهید در مشهد، تاسيس تشكيلاتی به نام «مجمع احیاء تفكرات شيعی» در سال ۱۳۵۷ بود. فعالیت اعتقادی و مبارزاتی خود را از دوران دانشگاه آغاز کرد. از جمله؛ در سال اول تحصیلی اقدام به تاسیس کتابخانه اسلامی در خوابگاه دانشگاه مشهد نمود و از طریق این کتابخانه افراد مؤمن را شناسایی کرد، تا بتواند آینده افکار اسلامی شیعی را که سال ها زحمت کشیده و با خون دل آموخته بود، به آنان منتقل کند. تشکیل جلسات سخنرانی تحت عنوان «صراط مستقیم» با هدف احیاء تفکرات شیعی از دیگر کارهای او بود که به وسیله آن طرفداران زیادی را به سمت خود جذب کرد و افکار انحرافی و التقاطی را خنثی کرد. شهید دیالمه به جهت نیت خالصانه و الهی در هر کار، همواره توفیق می یافت و تفکراتش از مرز دانشگاه می گذشت و در سطح شهر گسترش می یافت، به همین جهت و به بهانه شرکت در مبارزات مسلحانه، بارها توسط ساواک زندانی شد. او پس از تأسیس «مجمع احیاء تفکرات شیعی» به همراه یار نزدیکش، دکتر قاسم صادقی، مبارزات خود را علیه خط نفاق و تفکرات التقاطی و انحرافی و شبه مارکسیستی آنها سازماندهی کرد.
هر روشی را برای مبارزه با شاه قبول نداشت
شهید دیالمه گرچه تنوع مبارزاتی داشت اما هر روشی را نیز مقبول نمیدانست. به گفته یکی از نزدیکترین دوستانش: «هرچند بحثهایی که در دانشگاه مطرح میشد مبارزه با شاه بود، ولی دیالمه هر روشی را برای مبارزه با شاه قبول نداشت. میگفت در راه مبارزه با شاه نباید خلاف شرع برخورد کنیم. معتقد بود شما که با شاه مبارزه میکنید، میخواهید «مرگ بر شاه» بگویید آزاد هستید اما لزومی ندارد بزنید شیشههای دانشگاه را بشکنید و چهره زشت و منفوری از دانشجو به جامعه ارائه دهید... او تأکید میکرد که روش مبارزه ما با شاه خرابکاری نیست...»
منادی وحدت حوزه و دانشگاه، تبیین گر ماهیت اعتقادی ولایت مطلقه فقیه
شهید دیالمه پیش گام برگزاری جلسات دعای کمیل، به سبک مرسوم فعلی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی شد و با برگزاری جلسه های دعای کمیل، در مسجد دانشگاه، سعی فراوان در تزکیه جوانان و نوجوانان کرد. راهپیمائی باشکوه پانزده خرداد 1358 در مشهد، با هماهنگی و ابتکار این شهید بزرگوار برگزار شد. در این حرکت دانشجویان مسلمان دست در دست طلاب مدرسه علمیه «نواب» نهاده و در راهپیمایی شرکت کردند و شعارهای وحدت آفرینی چون «رهبری خمینی، اساس وحدت ماست» را سردادند این راهپیمایی گویای دقت و ظرافت شهید در ادامه راه انقلاب در میان دانشگاهیان و روحانیان بود. شهید دیالمه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی برای اولین بار با دعوت از اساتید حوزه و روحانیون محترم از جمله (شهید هاشمی نژاد، آیت الله مکارم شیرازی، آیت الله خزعلی و...) آنان را برای سخنرانی به دانشگاه کشانید و فاصله بین دو قشر دانشگاهی و روحانی را به حداقل رساند. او همچنین از تبیین کنندگان اصول و مبانی حاکمیت مبتنی بر تئوری ولایت مطلقه فقیه در زمانی بود که سیل هجمه ها و سوء برداشتها نسبت به این اصل مترقی و اصیل، توسط القائات و شایعات و اتهامات جریانهای منحرف و روشنفکرنمایان ضد دین و گسسته از انقلاب، در تزاید بود. دیالمه با همت و پشتکار به تشکیل کلاس های رسمی و جلسه های هفتگی، قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، روی آورد و در تربیت جوانان کوشید. او با تبیین موانع رشد فرهنگ اسلامی، افشای ترفندهای استکبار، معرفی کارگزاران آنان، شناساندن انحراف اعتقادی و استراتژیکی گروهها و اشخاص، تشریح خطوط شرک و کفر و التقاط و نفاق به معرفی فرهنگ ناب محمدی (ص) همت کرد. آشنایی نزدیک او با شهید بهشتی، رهبری معظم انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای و بسیاری دیگر از علمای بزرگوار و مشورت های او با اساتید حوزه های علمیه، کارآیی و دقت عملش را بسیار تقویت کرده بود. او در جلسات بحث آزاد خود، نظر مخالفان را چنان تحمل و در آن تأمل می کرد که فکر میکردند نظرشان را پذیرفته است، ولی پس از اتمام سخن شهید با جمله ای کوتاه آنان را قانع می کرد.
الگوی «بصیرت» و «بینش اصیل مکتبی» در رسالت روشنگری
دیالمه به سبب وسعت دید و عمق نگرش اعتقادی و اصالت بینش مکتبی خود، احاطه بسیاری بر جریان شناسی سیاسی و فکری داشت و ماهیت حقیقی گروههای چپ و الحادی یا شبه ملی را شناخته بود و رسالت خود را روشنگری اذهان و بویژه نسل جوان فعال در عرصه مبارزات سیاسی در خصوص این جریانها و تبیین مسیر حقیقی اسلام و تشیع و مبارزه سیاسی در انطباق با این اصول اعتقادی و در چارچوب معیارهای اصیل و راستین مکتبی تعریف کرده و همه همت خود را بر آن گمارده بود. رودررویی و مصاف او با منافقین و ملی گراها و خط لیبرالیسم و نفوذ نیز از همین نگرش مبنایی ریشه می گرفت.
جوانترین نماینده مجلس در خط مقدم افشای لیبرالیسم
فعالیت های شهید در شهر مشهد، محبوبیتی خاص به او بخشید و موجب شد تا چند تن از علمای طراز اول مشهد از جمله، آقا میرزا حسن علی مروارید، مرحوم میرزا مهدی نوقانی و مرحوم میرزا جوادآقا تهرانی، به هنگام انتخابات مجلس شورای اسلامی، از او خواستند از شهر مشهد کاندیدا شود. شهید دیالمه با رأی اکثریت مردم به مجلس شورای اسلامی راه یافت و بعنوان جوان ترین نماینده مجلس بر کرسی وکالت مردم مستقر شد. به این ترتیب از سن 26 سالگی، فعالیت های خود را در سنگر مجلس آغاز کرد. او یکی از اولین کسانی بود که با استدلال و شیوهای منطقی خطوط التقاطی از جمله بنی صدر که در مقابل خط امام صف کشیده بودند را افشاء کرد و خط لیبرالیسم را که تحت نام خط مصدق مطرح بود، بازشکافت.
400 ساعت سخنرانی؛ حاصل یک حیات کوتاه اما پربار فکری
او در مجلس شورای اسلامی، عضو «کمیسیون امور شوراها» بود و با این که به طور منظم در حوزه به تعلیم نپرداخته بود، ولی در بسیاری از موارد با افرادی که در سطح خارج حوزه بودند، به بحث می نشست. از این شهید حدود چهارصد ساعت نوار در مباحث مختلف به جا مانده است. او با تسلط چشمگیری که در مباحثه داشت، راه صحیح تبلیغ اعتقادات اسلامی و شیعی و مبارزه با تهاجمات بیگانه را به خوبی نمایاند و با همین سلاح نیز مدعیان دروغین «بحث آزاد» را رسوا ساخت. او در هنگام کاندیداتوری و تبلیغات انتخاباتی «ابوالحسن بنی صدر» که بعدها اولین رئیس جمهور نظام اسلامی شد، با اصرار زیاد در جلسه نطق انتخاباتی «بنی صدر» در مشهد، داوطلب بحث آزاد، در مورد موضوعات ولایت فقیه، حقوق زن در اسلام و اقتصاد اسلامی، با او شد، که البته این پیشنهاد هرگز عملی نشد. او معتقد بود و در همان زمان هم علنا در مواضع خود اعلام کرده بود که : «ریاست جمهوری بنی صدر برای جمهوری اسلامی فاجعه است!» و هرگز هم از این موضع و عقیده خود عدول نکرد.
این را فقط به شما مردم، هشدار میدهم!
سخنرانی های شهید دیالمه در مجلس، مهدیه و بعضی از مساجد تهران، بسیاری از خطوط انحرافی احزاب، گروه ها و روزنامه ها را افشا کرد. پیش بینی های شهید قبل و بعد از شهادتش عموما به واقعیت تبدیل شد. حتی در یکی از سخنرانی های خود، که احتمال دارد آخرین سخنرانی آن شهید باشد: (در سوگ شهید چمران) عوامل اصلی که بعدها سبب جناح بندی نیروهای انقلابی و یاران انقلاب و باعث تقویت عناصری گردید که امروزه علنا ولایت فقیه، قانون اساسی، شورای امنیت ملی، دولت و سایر نهادهای نظام را زیر سؤال میبرد، با دلایل و شواهد کافی معرفی کرد و گفت:«متأسفانه در جلوگیری از رشد و تقویت و روی کار آمدن سردمداران این طرز تفکر، به جز دادن یک رأی منفی، امروز کاری از من ساخته نیست و این را فقط به شما مردم هشدار می دهم.»
در 4 تیرماه 60، در یکی از واپسین سخنرانیهای خود، پیشبینی جالبی را درباره آینده سازمان منافقین داشت. او در سخنرانی به مناسبت شهادت دکتر مصطفی چمران گفت: «من از ابتدا هم گفته بودم، اینها [سازمان مجاهدین خلق] به نهایت خط میرسند به همین جایی که الان رسیدهاند. و حرکت بعدیشان فقط مسئله ترور خواهد بود.» او گفت: «چند جملهای دارم قبل از شروع صحبتم با برادران و خواهران جنبش و گروههای چپ. قصد نداشتم که این جمله را بگویم اما قبل از آنی که به اینجا بیایم تلفن کردند و گفتند که عمل خواهند کرد، آنچنان که قبلاً کردهاند. کلامم این چنین است که هم خود شما بشنوید و هم به بقیه سران بگویید. از چنین پیامی که شما دادید و این لیاقت (شهادت) را در خودم نمیدیدم، بسیار خرسندم. اما آیا هنوز برای شما بعد از وزنهها و ثقلهایی که تصور میکردید با نبود آنها، راهی برای شما باز میشود، مگر با از دست رفتن آنها راه تمام شد؟ مگر زمانی که شما در چهره گروههای مختلف، آنهایی که حیات و هستی حوزههای علمیه ما به آنها بستگی داشت، - به زعم خود – از سر راه برداشتید، درد شما درمان شد؟ و آیا هنوز برای شما روشن نشده است که هرچه شما بیشتر و بیشتر در این مسیر حرکت کنید، بر ننگتان افزوده میشود؟» دیالمه سران و اعضای سازمان منافقین را خطاب قرار داد و افزود: «تأسفم برای شماست که الان صدای مرا میشنوید و تأسف بیشترم برای سرانتان [است] که هنوز عبرت نگرفتهاند و هنوز بر این تصورند که این نوع اعمال میتواند آنها را به جامعه ظاهراً مطرح شده به وسیله آنها در قالب جامعه بیطبقه توحیدی که چیزی است بیمحتوا و پوچ برساند...»
همراه «بهشتی صفتان» سوی خدا رفت....
و سرانجام، منزلگاه آخر، شهادت... شهادتی در کنار شمع جمع این محفل عاشقان پاکباخته و مخلص راه خدمت، شهید مظلوم و سرو راست قامت انقلاب و سرحلقه یاران امام (ره) آیت الله دکتر بهشتی و صادقترین و دلسوزترین خادمان اسلام و ملت. روز یکشنبه هفتم تیرماه 1360 قرار بود جلسه مهمی با حضور اعضای حزب جمهوری اسلامی، برخی نمایندگان مجلس و وزرای دولت در محل حزب واقع در خیابان سرچشمه تهران برگزار شود. پیش از این، محمدرضا کلاهی مسئول انتظامات و تشریفات حزب، همه اعضاء را برای شرکت در این جلسه دعوت کرده بود. سه روز قبل، محمدجواد قدیری عضو کادر مرکزی سازمان منافقین به دوستان نزدیک خود با اطمینان قول داده بود: روز هفتم تیر کار یکسره خواهد شد. بعد از اذان مغرب، نماز جماعت مغرب و عشاء به امامت دکتر بهشتی در حیاط حزب برپا شد و سپس اعضاء وارد محل جلسه شدند. ساعت 8 شب پس از تلاوت آیاتی از قرآن کریم، دستور جلسه قرائت شد. قرار بود مسئله تورم و مسائل اقتصادی در جلسه طرح شود. با نظر آقای بهشتی، اوراقی به منظور نظرخواهی از حضار توزیع شد. در این اوراق مواردی از قبیل راههای مقابله با تورم، چگونگی روند تولید، چگونگی توزیع کالا، وجود یا عدم وجود سهمیهبندی کالا قید شده بود. در این میان به پیشنهاد اعضاء، قرار شد ابتدا مسئله ریاستجمهوری مورد بحث قرار گیرد که در آن برهه به علت عزل بنیصدر، موضوع روز بود. نظر به اهمیت مسئله، قرار شد ابتدا دکتر بهشتی صحبت کرده و سپس دیگران اظهار نظر نمایند.شهید دکتر بهشتی شروع به صحبت کرد. او از ضرورت مقابله با توطئه دشمن سخن گفت و هشدار داد: «نباید اجازه دهیم بار دیگر استعمارگران برایمان مهرهسازی کنند و سرنوشت مردم ما را به بازی بگیرند.»
شهید عبدالحمید دیالمه به مانند دیگر حضار، در حال گوش دادن به سخنان آقای بهشتی بود که ناگهان انفجار مهیبی، سقف و دیوارهای محل برگزاری جلسه را فروریخت. دو بمب بسیار قوی که در میز مقابل دکتر بهشتی کار گذاشته شده بود، همزمان با هم منفجر شد. طولی نکشید که هزاران نفر از مردم تهران در خیابانهای اطراف دفتر مرکزی حزب اجتماع کردند و نیروهای امدادی خود را به محل حادثه رساندند. بر اثر شدت انفجار، دیوار غربی محل جلسه به طور کامل تخریب شد و سقف فروریخت و کلیه حاضرین در جلسه زیر آوار ماندند. برخی از شدت انفجار و برخی بر اثر فشار آوار و ترکشهای بعد از انفجار جان خود را از دست دادند. مرحوم حجتالاسلام اسماعیل فردوسیپور – از بازماندگان حادثه 7 تیر - به یاد میآورد که دیالمه درست پشت سر او به فاصله یک ردیف صندلی نشسته بود و لحظاتی بعد از انفجار در حالی که زیر آوار مانده بود با صدایی ضعیف درخواست کمک میکرد. دیالمه مدتی قبل از شهادت به یکی از دوستان نزدیکش گفته بود: «منافقین قصد داشتند من را در مسیر خانه ترور کنند.»
انتهای گزارش/