در هشتاد و دومین شماره ماهنامه فرهنگی-تاریخی «شاهد یاران» آمده است:

10 روایت‌ ناب از شخصیت، مجاهدت و اقدامات شهید سرتیپ محمدولی قرنی

شنبه, ۰۶ ارديبهشت ۱۴۰۴ ساعت ۱۶:۰۷
روایت‌هایی ناب از شخصیت، مجاهدت و اقدامات شهید سرتیپ محمدولی قرنی در ماه‌های نخست پس از پیروزی انقلاب اسلامی، توسط همرزمان و همراهانش در هشتاد و دومین شماره ماهنامه فرهنگی-تاریخی «شاهد یاران» منتشر شده است. این روایت‌ها از نقش بی‌بدیل او در بازسازی ارتش، آرام‌سازی کردستان و مقابله با توطئه‌های دشمن پرده برمی‌دارد که در ادامه آمده است.

10 روایت‌ ناب از شخصیت، مجاهدت و اقدامات شهید سرتیپ محمدولی قرنی

به گزارش خبرنگار نوید شاهد؛ شهید سرتیپ محمدولی قرنی، از نخستین فرماندهان انقلابی ارتش جمهوری اسلامی ایران، در روزهای پرالتهاب پس از پیروزی انقلاب نقش بسزایی در تثبیت امنیت کشور و بازسازی ارتش ایفا کرد. روایت‌های منتشر شده در هشتاد و دومین شماره ماهنامه فرهنگی-تاریخی «شاهد یاران»، پرده از ابعاد کمتر شنیده شده‌ای از شخصیت، منش، تدبیر و خدمات ارزنده این فرمانده فداکار برمی‌دارد. آنچه پیش‌رو دارید، خاطرات صمیمی همراهان و نزدیکان شهید قرنی است که هر کدام گوشه‌ای از رشادت‌ها، درایت و روح بزرگ او را به تصویر کشیده‌اند. 
 
خاطره‌ای از شهید قرنی هنگام ریاست ستاد
«خاطره‌ای که از شهید قرنی دارم مربوط به زمانی می‌شود که ایشان رئیس ستاد بود. یک روز با آقای قرنی کار داشتم و به اتاق‌شان رفتم؛ همان اتاقی که در حال حاضر امیر صالحی، فرمانده کل ارتش، آنجا کار می‌کنند. آن روز با آقای قرنی راجع به مسأله ارتش صحبت کردیم. ایشان به صورت شبانه‌روزی کار می‌کردند؛ هنوز قیافه‌اش در خاطرم هست، پیرمرد بود و کت‌وشلوار می‌پوشید. شرایط به گونه‌ای بود که نمی‌توانست لباس نظامی بپوشد. مرحوم ظهیرنژاد قبل از انقلاب در ارتش شاه بازنشسته شده بودند، می‌گفت: علت بازنشستگی‌ام این بود که به مبانی دینی معتقد بودم. امثال من نه تنها جای رشد نداشتند بلکه نمی‌گذاشتند همان ۳۰ سال معمول را هم خدمت بکنیم. ایشان می‌گفت: بعد از پیروزی انقلاب از دفتر شهید قرنی تماس گرفتند و گفتند رئیس ستاد، شهید قرنی، با شما کار دارد. از این تماس تعجب کردم، چون بعد از بازنشستگی دفتری در تهران داشتم و در یک شرکت خصوصی مشغول به کار بودم، اما چون دیدم دفتر سرلشکر قرنی اصرار دارند، سریعاً حرکت کردم و به آنجا رفتم. سرلشکر قرنی مرا در اتاقش پذیرفت و گفت: جناب ظهیرنژاد شما در لشکر ۶۴ ارومیه خدمت کرده‌اید و آن لشکر را می‌شناسید. در حال حاضر در آذربایجان غربی مشکلاتی پدید آمده و به نظر بحث شکل‌گیری کردستان آزاد مطرح بود. گفتند اگر کسی بتواند آذربایجان غربی و کردستان را نجات دهد، آن شخص شما هستید و من می‌خواهم شما را به فرماندهی آن لشکر منصوب کنم.
ایشان می‌گوید: بنده چند سالی است بازنشسته شده‌ام و اطلاعاتم راجع به لشکر ارومیه به‌روز نیست. ضمن اینکه شرکتی که در تهران دارم تعهداتی بردوشم هست، لطفاً عذر مرا بپذیرید. شهید قرنی می‌گوید: الان کشور ایران به شما احتیاج دارد. شما سرباز این مملکت هستید. مرحوم ظهیرنژاد هم می‌پذیرد و می‌گوید: چند روزی به من فرصت بدهید تا تعهدات کاری‌ام را انجام دهم و بعد خدمت برسم. ولی شهید قرنی می‌گوید: شرایط به گونه دیگر است؛ الان یک ساعت هم یک ساعت است، یک شب هم نمی‌توان تعلل کرد. آقای ظهیرنژاد می‌گوید: باشد فردا در اولین فرصت. شهید قرنی می‌گوید: نه، همین الان برو. و ایشان با اولین پرواز به ارومیه می‌روند و کارشان را آغاز می‌کنند.»
(راوی: حجت‌الاسلام غلامرضا صفایی (ص۱۲))

شهید مطهری و شهید قرنی، نمادهای انقلاب
شهید مطهری به عنوان یک مرزبان عقیدتی و شهید قرنی هم به عنوان برجسته‌ترین نظامی‌ای که رویای شاه را آشفته کرده بود، شناخته می‌شدند. شهید قرنی فرد نظامی معتقدی بود؛ دوران طاغوت را دیده بود؛ شناخت سیاسی، اجتماعی و نظامی خوبی داشت؛ مورد اعتماد حضرت امام (ره) و خیلی از بزرگان بود. پس دشمن شهید مطهری و شهید قرنی را به عنوان دو نماد و سمبل می‌شناخت که یکی سمبل مرزبان سرزمینی و دیگری سمبل عقیدتی انقلاب بود. ظرف یکی‌دو هفته هر دو را به شهادت رساند.
(راوی: حجت‌الاسلام غلامرضا صفایی (ص۱۱))

زخمی شدن شهید قرنی و شهادتش
بیمارستان مهر بودم که متوجه شدم تیمسار قرنی را غرق در خون به بیمارستان آورده‌اند. یک تیر به زیر جناق و گلوله دیگری هم به ران پای ایشان اصابت کرده بود. برای بیرون آوردن گلوله زیر جناق، تیمسار قرنی را به سرعت به اتاق عمل بردیم؛ اما متأسفانه تیر به شریان اصلی و آئورت ایشان برخورد کرده و گروه خون ایشان هم از نوع منفی و نایاب بود. بدتر از همه اینکه وقتی افراد گروه فرقان تیمسار قرنی را در خانه‌اش که حدود میدان ولیعصر (عج) و روبروی هتل کوثر فعلی قرار داشت ترور کرده بودند، زمان زیادی گذشته بود.
شهید قرنی یک نظامی خوش‌فکر و خوش‌ذات بود که به وطنش عشق می‌ورزید و فردی کاملاً انقلابی بود، هرچند که اگر ایشان انقلابی هم نمی‌بود، همان عشق به وطن باعث می‌شد تا در برابر دشمن بایستد. ایشان اولین شهید ترور در بین سران نظام به حساب می‌آمدند.
(راوی: دکتر هادی منافی (ص۲۲))

قاطعیت شهید قرنی در مقابله با گروهک‌های ضدانقلاب
سرگرد عباس علیجانی از لشکر تعیین می‌شود و به مقر کومله و دمکرات می‌رود و به رؤسای این گروهک‌ها پیغام شهید قرنی را ابلاغ می‌کند که اگر فرمانده لشکر را آزاد نکنید و محاصره را نشکنید، مقرتان را بمباران می‌کنیم و ساعت چهار صبح با هواپیما دیوار صوتی سنندج را می‌شکنیم.
فردای آن روز، هواپیمای ما از پایگاه چهارم هوایی همدان دیوار صوتی را شکست و ضدانقلاب حساب کار دستش آمد. تحریک شهید قرنی کارساز شد، به طوری که تا عصر آن روز، هر دو سرگرد گروگان گرفته شده را آزاد کردند. شهید قرنی با صلابتی که به خرج داد به همه فهماند که به کنه مطلب پی برده و می‌داند با چه کسانی روبروست. چون خود بنده بعد از آن اتفاقات همچنان پنج سال دیگر در کردستان بودم و از نزدیک تمام ماجرای کردستان را مشاهده می‌کردم و روزبه‌روز بیشتر به درایت و صلابت او پی می‌بردم.
(راوی: امیر سرتیپ بازنشسته سیاوش جوادیان (ص۴۲))

هدف گروهک فرقان از ترور شهید قرنی
چرا گروه فرقان یک آدم ۶۰-۷۰ ساله و خانه‌نشین را به شهادت می‌رساند؟ هدف گروه فرقان و دیگر گروه‌های مخالف، انحلال ارتش بود و شهید قرنی از انحلال ارتش و سقوط کردستان پیشگیری کرده بود. در زمان او ارتش به سرعت بازسازی شده بود و به شکل یک سپر آهنین برای حراست از انقلاب درآمده بود. گروه‌های ضدانقلاب می‌خواستند زهرچشم بگیرند و بگویند انتقام کردستان را گرفتیم.
شهید قرنی حداقل دو خدمت بزرگ به جمهوری اسلامی کرد؛ اولین کار ایشان جلوگیری از فروپاشی ارتش و دومی نجات کردستان بود. به عقیده من، جان ایشان بیشتر فدای ماندگاری کردستان شد. واقعاً مشکلاتی که آن روز ارتش و شهید قرنی با آن مواجه بودند بسیار زیاد بود و تیمسار همه را با سعه‌صدر تحمل می‌کرد و برای حل و فصل آنها تا جایی که می‌توانست از روحانیت کمک می‌گرفت.
(راوی: سرهنگ سید محمدعلی شریف‌النسب (ص۵۹))

کناره‌گیری شهید قرنی؛ تلاشی برای حفظ تمامیت ارضی ایران

علت کناره‌گیری شهید قرنی در آن شرایط حساس، این بود که شاه گفته بود: «من اگر بروم، ایران تجزیه می‌شود.» و شاید هدف آمریکا و انگلیس بعد از انقلاب همین بود که حرف شاه را عملی کنند؛ ولی آقای قرنی نمی‌خواست این ادعای شاه عملی شود.
او می‌خواست از اینکه بخشی از مملکت ما، هرچند کم و کوچک، به دست دشمن و ضدانقلاب بیفتد، جلوگیری کند. البته این اقدام در جهت خط حضرت امام (ره) بود، ولی دولت موقت خیلی به این کار راضی نبود. بنابراین، وقتی شهید قرنی دید نمی‌تواند با این دولت کار کند، خودش را کنار کشید. (راوی: سرهنگ بازنشسته محمدمهدی کتیبه، ص ۶۲)

واکنش شهید قرنی به پذیرش استعفایش توسط دولت موقت

بازرگان به شهید قرنی گفته بود: «من استعفای شما را قبول کرده‌ام.» شهید جواب می‌دهد: «من تقاضای استعفایم را به شما نداده‌ام، بلکه به حضرت امام (ره) استعفا را تقدیم کرده‌ام، چون با حکم ایشان به ارتش آمده‌ام.»
بازرگان می‌گوید: «و اگر به شما بگوییم که حضرت امام (ره) استعفای شما را پذیرفته، چه می‌فرمایید؟»
شهید قرنی می‌گوید: «حرفی ندارم.»
بعد کارش را نیمه‌کاره رها کرد و به آژانس زنگ زد و گفت: «یک ماشین بفرست تا مرا ببرد.»
همکاران ایشان می‌گویند: «ماشین‌تان هست، آقای قرنی.»
شهید قرنی پاسخ می‌دهد: «نه، من دیگر مسئولیتی ندارم، فقط با آژانس به خانه برمی‌گردم.»

(راوی: احمد نوروزی فرسنگی، صفحه ۶۷)

پاکسازی میدان‌های مین اطراف اوین به دستور شهید قرنی

قبل از انقلاب، سرگردی در زندان اوین مشغول به کار بود که شغل اصلی‌اش مین‌گذاری بود. وی در جاهای زیادی خدمت کرده و چهار انگشتش را از دست داده بود؛ دست چپ او چهار انگشت نداشت.
این سرگرد، با پیش‌بینی خودش، اطراف زندان اوین را مین‌گذاری کرده بود تا هنگام سقوط رژیم، وقتی مبارزان انقلابی وارد زندان می‌شوند، انفجارهایی رخ دهد و به شهادت آن‌ها منجر شود.
وقتی او را گرفتند و به دفتر تیمسار بردند، شهید قرنی دستور داد فعلاً رهایش کنند. بعد رو کرد به او و گفت: «از تو می‌خواهم هر مینی را که در اطراف زندان کار گذاشته‌ای، جمع کنی و بیاوری.»
او هم یک هفته وقت گرفت تا با نیروهای کمکی همه‌جا را پاکسازی کند. بعد برگشت و گفت: «همه مین‌ها را جمع کردم، اما بچه‌ام بیمار است و باید عمل شود. حالا به من ویزا بدهید تا بتوانم بچه‌ام را به خارج ببرم و عملش کنم.»
شهید قرنی گفت: «اول فلان دکتر باید او را ببیند. اگر تأیید کرد، چشم.»
خلاصه، دکترها تأیید کردند که این بچه باید خارج از ایران عمل شود. ولی تیمسار قرنی به آن سرگرد گفت: «به خودت اجازه نمی‌دهم بروی. هنوز کارت را تمام نکرده‌ای.»
او گفت: «به جان بچه‌ام قسم که کار را تمام کرده‌ام.»
شهید گفت: «نه، کارت تمام نشده؛ چون همه نقاط زندان اوین پاک نشده. اگر راست می‌گویی، دستت را روی قرآن مجید بگذار و بگو همه‌جا پاک شده. من هم به این قرآن قول می‌دهم که زن و بچه‌ات را برای عمل به خارج از کشور بفرستم.»
او هم این صداقت را در شهید قرنی دید و گفت: «روی چین‌های دیوار هنوز پاک نشده است.»
بعد همه‌جا را پاکسازی کرد و تیمسار قرنی به وعده خود عمل نمود. (راوی: محسن شجاعی، راننده و محافظ، صفحه ۷۷)

ایمان شهید قرنی به تقدیر الهی و اعتماد به مشیت خداوند

همیشه، هر وقت در امر حفاظت از جان ایشان که وظیفه‌ام بود سخت‌گیری می‌کردم، به من می‌گفت: «چرا شما باید سپر بلا شوید؟ قسمت من مشخص است. چیزی را که برای من تعیین شده باشد، هیچ‌کس نمی‌تواند تغییر دهد.»
می‌گفت: «پسرجان! خدا دو جا به آدم می‌خندد؛ یکی وقتی می‌خواهد کسی را بالا ببرد و اطرافیانش نمی‌گذارند، ولی او آن شخص را بالا می‌برد و اطرافیان شخص هم کاره‌ای نیستند؛ یکی هم وقتی می‌خواهد کسی را زمین بزند و می‌زند. برای خدا فرقی ندارد اطرافیانش چقدر تلاش کنند که آن شخص زمین نخورد.
اگر خدا بخواهد کسی را بالا ببرد، دنیا هم در مقابل آن فرد جمع شوند، خدا او را بالا می‌برد؛ اگر هم بخواهد او را به زمین بکوبد، به زمین می‌کوبد.
پس تو فقط به خدا اعتقاد داشته باش، آن وقت همه چیز تمام است.»

(راوی: محسن شجاعی، راننده و محافظ شهید، صفحه ۸۱) 

چرا شهید قرنی به عنوان «سپهبد» شناخته شد؟

چرا آقای قرنی معروف به سپهبد قرنی بود؟ این عنوان را بعد از شهادت به ایشان داده شد؛ چون پیش از آن، در زمان ستم‌شاهی با درجه سرلشکری از ارتش اخراج و به عنوان ارتشبد زندانی شده بود.
البته رژیم پهلوی بعدها خیلی تلاش کرد تا با شهید قرنی مصالحه کند و ایشان را قانع کند، اما او زیر بار نرفت و مشکلات بسیار زیادی را تحمل کرد. شهید قرنی همکاری مجدد با رژیم پهلوی را نپذیرفت و به مخالفت خود با رژیم ادامه داد، با وجود اینکه شرایط بسیار سختی را نیز متحمل شد.
شهید قرنی به شدت به دنبال حفظ انقلاب و کشور بود. به همین دلیل هم در مسئله کردستان، نزدیک‌ترین نگاه را به نگاه و تفکر حضرت امام (ره) داشت.
بعدها هم جاویدالاثر حاج احمد متوسلیان، حرف‌های شهید قرنی را تأیید و به درستی ارزیابی کرد. آقای متوسلیان وقتی که مشکلات کردستان را تجزیه و تحلیل می‌کنند، دقیقاً به همان تحلیل و نتیجه‌ای می‌رسند که شهید قرنی از ابتدا بیان کرده بود. (راوی. دکتر یعقوب توکلی. صفحه ۹۱)

 

انتهای پیام/ 

برچسب ها
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده