یادداشت های سفر(14)؛ انگيزه نداريم!!
چهارشنبه, ۲۰ مرداد ۱۳۹۵ ساعت ۱۰:۱۳
نوید شاهد: به همراه حاج آقاي فخرزاده با عجله خود را به ترمينال ساها مي رسانيم ،به محض ورود به ترمينال ،سلطاني را مي بينم با ليستي که در دست دارد حاضرين را کنترل مي کند .
به همراه حاج آقاي فخرزاده با عجله خود را به ترمينال ساها مي رسانيم ،به محض ورود به ترمينال ،سلطاني را مي بينم با ليستي که در دست دارد حاضرين را کنترل مي کند . در سالن انتظار توجه ام به حديثي جلب مي شود که بر روي تابلويي نوشته شده است :امام محمد باقر (ع) : " فردي که تنها تکيه گاهش پروردگار باشد به غنا و بي نيازي واقعي مي رسد و ديگران به او نيازمند خواهند بود "
تعدادي از سرداران سپاه در ترمينال فرودگاه به هيئت پيوسته اند وقتي سوار هواپيماي C . 130 مي شوم به آقاي آذربن سلام مي دهم ،او با سر جواب مي دهد و با دست جول دهانش را مي گيرد ،به اين مفهوم که از ابتداي کار ،حواسم جمع است و کلمه اي نخواهم گفت تا از قول من بنويسي (!)
قبل از پرواز ،صياد شيرازي با سردار قرباني براي هماهنگي بيشتر گفتگو مي کنند . فضاي هواپيما C . 130 برايم تازگي دارد ، بندهاي آويخته شده از در و پيکر هواپيما و صندليهاي برزنتي نظرم را به خود جلب ميکند ،دوستان مي گويند که امنيت اين هواپيما از ساير هواپيماها بيشتر است .
با برخاستن از زمين همراهان مشغول خواندن ادعيه و قرآن مي شوند . در فرصت مناسبي از تيمسار بالار ( مسئول گروه فني ) درباره کيفيت گروهش سئوال مي کنم و او مي گويد اين بار با امکانات بيشتر ـ دو دستگاه دوربين يوماتيک و V.H.S ـ به اين مأموريت آمده اند .
فشار هوا در داخل هواپيما زياد مي شود ،به دنبال آن صداهاي مختلفي نيز برميخيزد و چون همه صداها را مي شنويم ، پس ضريب امنيت هواپيما بيشتر است !
در فرودگاه اهواز تعدادي از مسئولين به استقبال آمده اند . سردار قرباني اصرار دارد که به قرارگاه جنوب سپاه برود و مي گويد : " تيمسار اجازه مي دهيد ،پيش سردار يزدان برويم و بعد از نماز خدمت برسيم " ، تيمسار جواب مي دهد : نه ، ما مشکل پيدا مي کنيم ،شما بايد دربست اين 48 ساعت را پيش ما باشيد ،به خاطر اين که برنامه ها را تنظيم کنيم و اگر راحت تريد برويد سوار آن ( اشاره به سواريهاي تويوتا ) ماشينهاي شويد " که سردار زاهدي به مزاح مي گويد : " نه ، نه ،انگيزه نداريم " !!
صياد ،قبل از ورود به پادگان زرگان از همه حاضران به خاطر قبول دعوتش براي شرکت در اين مأموريت ،تشکر مي کند : " تشکر براي اين که دعوت سربازي ، براي اين مأموريت 48 ساعته افتخاري را پذيرفته ايد ، براي اين که وقت هدر نرود و از انرژيمان کاملاً استفاده شود برنامه ها را با صفا و صميميت برادرانه مانند همان زمان جنگ پي مي گيريم . انشاالله . "
پادگان آب و جارو شده است و گروهي براي استقبال به صف ايستاده اند . سربازان دژبان نيز در محوطه پادگان در فواصل مختلف ، منظم ايستاده اند . پس از مراسم استقبال به برادران جهاد سازندگي ( علي آباديان و ميري ) ملحق مي شوم . برخي از همراهان به ويژه دوستان گروه فني ( فيلمبرداران و صدابرداران ) به خاطر کمبود جا در تعدادي از کانکس ها اسکان مي يابند . با نزديک شدن به وقت اذان مغرب براي رفتن به مسجد آماده مي شويم . تيمسار ميرستوده که به جاي تيمسار رياحي مسئول اجراي هيئت است ،در مسجد با صداي بسيار خوشي اذان مي گويد . بعد از نماز ،پرسنل وظيفه پادگان از مسجد خارج مي شوند و تنها همراهان هيئت باقي مي مانند و دايره وار مي نشينند ، صياد مي گويد که اين کار يادآوري صحنه هاي جنگ است و بايستي تمام برنامه ها با نماز تنظيم شود . وي سپس به کساني که در جلسه ديشب در مرکز پشتيباني آموزش شرکت داشتند اجازه مي دهد تا جلسه را ترک کنند . شيرازي در اين جلسه برخي قسمتهاي مطالب عنوان شده را جلسه شب گذشته را تکرار مي کند .
در ساختمان فرماندهي جلسه برنامه ريزي تشکيل شده است . سرهنگ روضه اي کالک و نقشه هاي لازم را به ديوار نصب کرده و توضيحاتي را در ذيل آنها با ماژيک نوشته است .
صياد از سردار قرباني مي خواهد که در کنار او بنشيند . حدود 36 نفر در اين اتاق جمع شده اند . در ابتداي جلسه ،تيمسار از آقاي ميرستورده مي خواهد که چند آيه آخر از سوره عنکبوت را قرائت کند : " فاذا رکبوا في الفلک دعوا الله مخلصين له الدين " و بعد صياد مي گويد : " کارمان را از جايي شروع مي کنيم ( با اين تصوير که ) همه عزيزان توجيه مقدماتي شده اند . برداشت از صحنه عمليات طريق القدس است . ابتدا از ديدگاه خودم مي گويم که عمليات طريق القدس چطور به انجام رسيد . مأموريتي در شمال غرب کشور داشتم ،خداوند توفيق داد تا با ترکيب مقدس سپاه و ارتش ، شهرهاي اشنويه و بوکان را آزاد کنيم
او مي گويد در وضعيتي وارد جبهه هاي جنوب شده است که در دل خود هم غم داشته است و هم رمز . غم از آن رو که بار سنگين فرماندهي بر دوشش قرار گرفته بود و رمز به خاطر اين که وقوف به قدرت وحدت داشته است . " و اين شد که بعد از 2 يا 3 روز به وحدت رسيديم و قرارگاهمان را با سپاه واحد کرديم . ما اين قرارگاه زرگان را براي عقبه و پشتيباني ، و سپاه گلف را انتخاب کرد . اين قرارگاه خيلي ساده بود . بعد از طراحي کربلاي 1 تا 7 ،رسيديم به شب عمليات . اين عمليات از نظر فاکتورهاي تخصصي گوياي اين بود که موفقيت آن مبهم است . ( به هر حال ) عمليات در شب 8 آذر شروع شد ممکن است بعضي جاها اسناد و مدارک اشکال داشته باشد ، عزيزان اشاره کنند ( تا ) اصلاح شود
شيرازي در پايان صحبت خود برخي از برادران را معرفي مي کند .
سردار سرتيپ پاسدار مرتضي قرباني فرمانده تيپ 25 کربلا از اصفهان در عمليات طريق القدس بود ،تيمسار بختياري عنصر عملياتي در قرارگاه کربلا و استاد دافوس ، که آن موقع ما موقتاً دافوس را منحل کرديم تا اساتيد آن بيايند در قرارگاه متمرکز شوند . سردار سرتيپ علي زاهدي ( که خودش مي گويند : " هم محمدرضا " ! ) الان فرمانده لشگر 16 قدس گيلان که آن موقع فرمانده گردان اباعبدالله بود . سردار سرتيپ دوم پاسدار حاج براتعلي اسحاقي اکنون در نيروي انتظامي هست ، آن موقع يکي از چهره هاي شاخص اطلاعات ما بود بخصوص تبحرشان در زبان عربي بود و اطلاعاتي را که ايشان به دست مي آورد از توليد به مصرف استفاده مي کرديم ، در آن موقع در قرارگاه کربلاي 2 در بدريه متمرکز بود . تيمسار بالار مسئول گروه فني هستند . تيمسار ايرائي مسئول تيپ 1 گردان 136 لشگر 77 ثامن الائمه بودند و "
تيمسار در معرفي افراد وقتي به ميرستوده مي رسد ، او را قراري و مکبر معرفي مي کند که به تازگي با درجه سرتيپ 2 بازنشسته شده است . سردار قرباني نيز با لهجه اصفهاني مي گويد : " آخر عاقبت همه ما همين است که بايد برويم مکبر شويم يا قاري " !
صياد نيز جواب مي گويد : " به هر حال بهتر از قبل از انقلاب است که مي رفتند واکسي مي شدند . "
در پايان جلسه نيز ،مناطق عملياتي تقسيم بندي و مسئوليتها مشخص مي شود . در اين سفر با دو جانباز که بر روي ويلچر يا همان مرکبهاي افتخار نشسته اند ،مواجه مي شوم ،برايم جالب است که سردار کريم نصر و سردار باباصفري با وضعيت جسماني که دارند ،به خاطر روحيه معنوي بالا هنوز هم آماده ايفاي نقش در راه نظام اسلامي هستند .
به اتاق جانشين فرماندهي قرارگاه سر مي کشم . تيمسار بختياري خيلي جدي در حال نگارش است . او مشغول تقسيم افراد به گروههاي سه گانه است .
گروه جنوب کرخه ( تيپ 2 ) :سردار مرتضي قرباني ( مسئول ) ، سرهنگ حيدريان ،سرهنگ دميرچلي سرهنگ همرنگ ، سردار باباصفري
گروه جنوب کرخه ( تيپ 2 ) : سردار فضلي ( مسئول ) ،برادر آرامش ،برادر نشاسته ، برادر حقيقي و برادر نجفي زاده .
گروه شمال کرخه : سرتيپ بهرامي ، سردار زاهدي ( مسئول ) ،تيمسار لهراسبي ، سردار نصر ، سردار عبيداوي ، مهندس حسن بيگي ( در صورت ملحق شدن به هيئت ) ،مهندس علي آباديان ، مهندس ميري .
پس از صرف شام ، هر يک از گروهها در اتاقي جلسه اي جداگانه دارند . صياد از اين فرصت استفاده کرده و به محل استراحت سردار نصر مي رود برنامه هاي فردا را برايش برمي شمارد . بعد به سراغ سردار باباصفري مي رود و او را نيز از برنامه هاي فردا آگاه مي سازند . تيمسار به جلسه قرارگاه باز مي گردد . سردار يزدان فرمانده قرارگاه جنوب سپاه ( در گلف ) نيز به گروه مي پيوندد در اين جلسه بر سر حادثه پل سابله ( يکي از قسمتهاي عمليات ) اختلاف نظر پيش مي آيد بايد تا فردا منتظر ماند. شايد در محل وقوع عمليات ،موضوع روشن شود .
بعد از اين جلسه برادران سپاه در اتاق سردار باباصفري جمع شده و پيرامون حادثه پل سابله با هم گفتگو مي کنند . سردار قرباني بر ه همراه حاج آقاي فخرزاده با عجله خود را به ترمينال ساها مي رسانيم ،به محض ورود به ترمينال ،سلطاني را مي بينم با ليستي که در دست دارد حاضرين را کنترل مي کند . در سالن انتظار توجه ام به حديثي جلب مي شود که بر روي تابلويي نوشته شده است :امام محمد باقر (ع) : " فردي که تنها تکيه گاهش پروردگار باشد به غنا و بي نيازي واقعي مي رسد و ديگران به او نيازمند خواهند بود "
تعدادي از سرداران سپاه در ترمينال فرودگاه به هيئت پيوسته اند وقتي سوار هواپيماي C . 130 مي شوم به آقاي آذربن سلام مي دهم ،او با سر جواب مي دهد و با دست جول دهانش را مي گيرد ،به اين مفهوم که از ابتداي کار ،حواسم جمع است و کلمه اي نخواهم گفت تا از قول من بنويسي (!)
قبل از پرواز ،صياد شيرازي با سردار قرباني براي هماهنگي بيشتر گفتگو مي کنند . فضاي هواپيما C . 130 برايم تازگي دارد ، بندهاي آويخته شده از در و پيکر هواپيما و صندليهاي برزنتي نظرم را به خود جلب ميکند ،دوستان مي گويند که امنيت اين هواپيما از ساير هواپيماها بيشتر است .
با برخاستن از زمين همراهان مشغول خواندن ادعيه و قرآن مي شوند . در فرصت مناسبي از تيمسار بالار ( مسئول گروه فني ) درباره کيفيت گروهش سئوال مي کنم و او مي گويد اين بار با امکانات بيشتر ـ دو دستگاه دوربين يوماتيک و V.H.S ـ به اين مأموريت آمده اند .
فشار هوا در داخل هواپيما زياد مي شود ،به دنبال آن صداهاي مختلفي نيز برميخيزد و چون همه صداها را مي شنويم ، پس ضريب امنيت هواپيما بيشتر است !
در فرودگاه اهواز تعدادي از مسئولين به استقبال آمده اند . سردار قرباني اصرار دارد که به قرارگاه جنوب سپاه برود و مي گويد : " تيمسار اجازه مي دهيد ،پيش سردار يزدان برويم و بعد از نماز خدمت برسيم " ، تيمسار جواب مي دهد : نه ، ما مشکل پيدا مي کنيم ،شما بايد دربست اين 48 ساعت را پيش ما باشيد ،به خاطر اين که برنامه ها را تنظيم کنيم و اگر راحت تريد برويد سوار آن ( اشاره به سواريهاي تويوتا ) ماشينهاي شويد " که سردار زاهدي به مزاح مي گويد : " نه ، نه ،انگيزه نداريم " !!
صياد ،قبل از ورود به پادگان زرگان از همه حاضران به خاطر قبول دعوتش براي شرکت در اين مأموريت ،تشکر مي کند : " تشکر براي اين که دعوت سربازي ، براي اين مأموريت 48 ساعته افتخاري را پذيرفته ايد ، براي اين که وقت هدر نرود و از انرژيمان کاملاً استفاده شود برنامه ها را با صفا و صميميت برادرانه مانند همان زمان جنگ پي مي گيريم . انشاالله . "
پادگان آب و جارو شده است و گروهي براي استقبال به صف ايستاده اند . سربازان دژبان نيز در محوطه پادگان در فواصل مختلف ، منظم ايستاده اند . پس از مراسم استقبال به برادران جهاد سازندگي ( علي آباديان و ميري ) ملحق مي شوم . برخي از همراهان به ويژه دوستان گروه فني ( فيلمبرداران و صدابرداران ) به خاطر کمبود جا در تعدادي از کانکس ها اسکان مي يابند . با نزديک شدن به وقت اذان مغرب براي رفتن به مسجد آماده مي شويم . تيمسار ميرستوده که به جاي تيمسار رياحي مسئول اجراي هيئت است ،در مسجد با صداي بسيار خوشي اذان مي گويد . بعد از نماز ،پرسنل وظيفه پادگان از مسجد خارج مي شوند و تنها همراهان هيئت باقي مي مانند و دايره وار مي نشينند ، صياد مي گويد که اين کار يادآوري صحنه هاي جنگ است و بايستي تمام برنامه ها با نماز تنظيم شود . وي سپس به کساني که در جلسه ديشب در مرکز پشتيباني آموزش شرکت داشتند اجازه مي دهد تا جلسه را ترک کنند . شيرازي در اين جلسه برخي قسمتهاي مطالب عنوان شده را جلسه شب گذشته را تکرار مي کند .
در ساختمان فرماندهي جلسه برنامه ريزي تشکيل شده است . سرهنگ روضه اي کالک و نقشه هاي لازم را به ديوار نصب کرده و توضيحاتي را در ذيل آنها با ماژيک نوشته است .
صياد از سردار قرباني مي خواهد که در کنار او بنشيند . حدود 36 نفر در اين اتاق جمع شده اند . در ابتداي جلسه ،تيمسار از آقاي ميرستورده مي خواهد که چند آيه آخر از سوره عنکبوت را قرائت کند : " فاذا رکبوا في الفلک دعوا الله مخلصين له الدين " و بعد صياد مي گويد : " کارمان را از جايي شروع مي کنيم ( با اين تصوير که ) همه عزيزان توجيه مقدماتي شده اند . برداشت از صحنه عمليات طريق القدس است . ابتدا از ديدگاه خودم مي گويم که عمليات طريق القدس چطور به انجام رسيد . مأموريتي در شمال غرب کشور داشتم ،خداوند توفيق داد تا با ترکيب مقدس سپاه و ارتش ، شهرهاي اشنويه و بوکان را آزاد کنيم
او مي گويد در وضعيتي وارد جبهه هاي جنوب شده است که در دل خود هم غم داشته است و هم رمز . غم از آن رو که بار سنگين فرماندهي بر دوشش قرار گرفته بود و رمز به خاطر اين که وقوف به قدرت وحدت داشته است . " و اين شد که بعد از 2 يا 3 روز به وحدت رسيديم و قرارگاهمان را با سپاه واحد کرديم . ما اين قرارگاه زرگان را براي عقبه و پشتيباني ، و سپاه گلف را انتخاب کرد . اين قرارگاه خيلي ساده بود . بعد از طراحي کربلاي 1 تا 7 ،رسيديم به شب عمليات . اين عمليات از نظر فاکتورهاي تخصصي گوياي اين بود که موفقيت آن مبهم است . ( به هر حال ) عمليات در شب 8 آذر شروع شد ممکن است بعضي جاها اسناد و مدارک اشکال داشته باشد ، عزيزان اشاره کنند ( تا ) اصلاح شود
شيرازي در پايان صحبت خود برخي از برادران را معرفي مي کند .
سردار سرتيپ پاسدار مرتضي قرباني فرمانده تيپ 25 کربلا از اصفهان در عمليات طريق القدس بود ،تيمسار بختياري عنصر عملياتي در قرارگاه کربلا و استاد دافوس ، که آن موقع ما موقتاً دافوس را منحل کرديم تا اساتيد آن بيايند در قرارگاه متمرکز شوند . سردار سرتيپ علي زاهدي ( که خودش مي گويند : " هم محمدرضا " ! ) الان فرمانده لشگر 16 قدس گيلان که آن موقع فرمانده گردان اباعبدالله بود . سردار سرتيپ دوم پاسدار حاج براتعلي اسحاقي اکنون در نيروي انتظامي هست ، آن موقع يکي از چهره هاي شاخص اطلاعات ما بود بخصوص تبحرشان در زبان عربي بود و اطلاعاتي را که ايشان به دست مي آورد از توليد به مصرف استفاده مي کرديم ، در آن موقع در قرارگاه کربلاي 2 در بدريه متمرکز بود . تيمسار بالار مسئول گروه فني هستند . تيمسار ايرائي مسئول تيپ 1 گردان 136 لشگر 77 ثامن الائمه بودند و "
تيمسار در معرفي افراد وقتي به ميرستوده مي رسد ، او را قراري و مکبر معرفي مي کند که به تازگي با درجه سرتيپ 2 بازنشسته شده است . سردار قرباني نيز با لهجه اصفهاني مي گويد : " آخر عاقبت همه ما همين است که بايد برويم مکبر شويم يا قاري " !
صياد نيز جواب مي گويد : " به هر حال بهتر از قبل از انقلاب است که مي رفتند واکسي مي شدند . "
در پايان جلسه نيز ،مناطق عملياتي تقسيم بندي و مسئوليتها مشخص مي شود . در اين سفر با دو جانباز که بر روي ويلچر يا همان مرکبهاي افتخار نشسته اند ،مواجه مي شوم ،برايم جالب است که سردار کريم نصر و سردار باباصفري با وضعيت جسماني که دارند ،به خاطر روحيه معنوي بالا هنوز هم آماده ايفاي نقش در راه نظام اسلامي هستند .
به اتاق جانشين فرماندهي قرارگاه سر مي کشم . تيمسار بختياري خيلي جدي در حال نگارش است . او مشغول تقسيم افراد به گروههاي سه گانه است .
گروه جنوب کرخه ( تيپ 2 ) :سردار مرتضي قرباني ( مسئول ) ، سرهنگ حيدريان ،سرهنگ دميرچلي سرهنگ همرنگ ، سردار باباصفري
گروه جنوب کرخه ( تيپ 2 ) : سردار فضلي ( مسئول ) ،برادر آرامش ،برادر نشاسته ، برادر حقيقي و برادر نجفي زاده .
گروه شمال کرخه : سرتيپ بهرامي ، سردار زاهدي ( مسئول ) ،تيمسار لهراسبي ، سردار نصر ، سردار عبيداوي ، مهندس حسن بيگي ( در صورت ملحق شدن به هيئت ) ،مهندس علي آباديان ، مهندس ميري .
پس از صرف شام ، هر يک از گروهها در اتاقي جلسه اي جداگانه دارند . صياد از اين فرصت استفاده کرده و به محل استراحت سردار نصر مي رود برنامه هاي فردا را برايش برمي شمارد . بعد به سراغ سردار باباصفري مي رود و او را نيز از برنامه هاي فردا آگاه مي سازند . تيمسار به جلسه قرارگاه باز مي گردد . سردار يزدان فرمانده قرارگاه جنوب سپاه ( در گلف ) نيز به گروه مي پيوندد در اين جلسه بر سر حادثه پل سابله ( يکي از قسمتهاي عمليات ) اختلاف نظر پيش مي آيد بايد تا فردا منتظر ماند. شايد در محل وقوع عمليات ،موضوع روشن شود .
بعد از اين جلسه برادران سپاه در اتاق سردار باباصفري جمع شده و پيرامون حادثه پل سابله با هم گفتگو مي کنند . سردار قرباني بر روي کاغذي ،خطوط و تقسيمات جغرافيايي عمليات را رسم کرده و توضيح مي دهد . بايد همچنان تا فردا صبح صبر کرد . کاغذي ،خطوط و تقسيمات جغرافيايي عمليات را رسم کرده و توضيح مي دهد . بايد همچنان تا فردا صبح صبر کرد .
نظر شما