مادر شهید «حمیدرضا میلانی» نقل میکند: «گفت: مامان! نکنه بعد از شهادتم ناشکری کنی. به خدا قسم اگه بعد از بیست سال دیگه از دنیا بری تا تو رو جلو نندازم، وارد بهشت نمیشم. بعد از شهادتش عدهای خوابش را دیدند که وارد بهشت نمیشد و میگفت: منتظر مادرم هستم.»
کد خبر: ۵۷۵۵۷۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۰۴
«یاسر را خوابانده بود روی زمین. یادداشتی برایم گذاشته بود «من رفتم ده روزه. دوهزار تومان هم برای شما گذاشتم. ده روز برمیگردم. ایشان رفتند و برگشتشان ده سال طول کشید. دقیق ده سال ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات سید آزادگان، شهید «حجتالاسلاموالمسلمین سیدعلیاکبر ابوترابیفرد» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۷۵۵۴۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۱
«پیش من آمد و گفت چی کنیم اینکه نیرو را به منطقه نمیبرد. من یکدفعه راهی به فکرم رسید. به دوستم گفتم که برو به راننده بگو این دوست من که میبینی موجیه بعضی وقتا قاطی میکنه مراقب خودت باش کار دست خودت ندهی ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات رزمندگان قزوین است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۷۵۵۴۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۱
خاطرات شفاهی والدین شهدا
مادر شهید «حسن فرهادی افشار» میگوید: «چند روزی را مرخصی گرفته بود، رو به من کرد و گفت؛ مادر، ده روز دیگه خدمتم تمام میشود و بعد از آن با هم به کرمان میرویم. گفت بعد خدمت به جبهه نمیروم ولی رفت و شهید شد.»
کد خبر: ۵۷۵۵۲۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۱
خواهر شهید «علیاصغر ذاکریمهر» نقل میکند: «مثل نگین انگشتر همه دور آن جمع شدیم. به زحمت زیپ ساک باز شد. چهار روسری به یک طرح و رنگ و دو روسری با رنگهای متفاوت. معلوم بود برای ما چهار خواهر و مادر سوغات آورده و وصیتنامهای که بیصبرانه آن را باز کردیم.»
کد خبر: ۵۷۵۵۲۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۱
خاطرات شفاهی والدین شهدا،
«آسمان، آبیتر» مجموعه کلیپهای مصاحبه با والدین شهدا، آزادگان و جانبازان دفاع مقدس استان یزد است. این برنامه در استودیو بنیاد شهید و امور ایثارگران با همکاری صدا و سیمای مرکز استان ضبط و پس از تدوین از شبکه استانی یزد پخش میشود. این قسمت از «آسمان، آبیتر» با مادر بزرگوار شهید «اصغر موفق» به مصاحبه پرداخته است. نوید شاهد شما را به دیدن این مصاحبه دعوت میکند.
کد خبر: ۵۷۵۵۰۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۱
«ناگهان عباس را دیدم. او معلولی را که از هر دو پا عاجز بود و توان حرکت نداشت، بر دوش گرفته و برای اینکه شناخته نشود، پارچهای نازک بر سر کشیده بود ...» ادامه این خاطره از همرزم شهید سرلشکر خلبان «عباس بابایی» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۷۵۴۹۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۱
برگی از خاطرات شهید رئیسجمهور «رجایی»؛
«در جلسهای با آقای رجایی، خبرنگاران و عکاسان حضور داشتند و مرتب از ایشان عکس میگرفتند و فلاش میزدند. یکدفعه آقای رجایی دستش را بلند کرد و گفت دست نگه دارید هر فلاش شما مثل تیری به قلب من میخورد! ...» ادامه این خاطره از شهید رئیسجمهور «محمدعلی رجایی» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۷۵۴۶۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۰
«در جلسهها خوراکی، میوه و ... میدادند. مسیب نمیخورد. میگفت تا وقتی همه نیروهای من از این پذیرایی استفاده نکنند من هم نمیخورم ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات شهید «مصیب مرادیکشمرزی» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۷۵۴۵۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۰
برگی از خاطرات شهید «بهتویی»؛
«سردار بهتویی همیشه گوش به فرمان مافوقش بود و برای انجام وظیفه زمان خاصی را نمیشناخت ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات همرزم شهید «رجبعلی بهتویی» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۷۵۴۴۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۰
دوست شهید «عباس محوبیدختی» نقل میکند: «هر موقع شهیدی میآوردند، او برای دیدنشان میرفت. کفن را کنار میزد، خودش را روی تابوت خم میکرد و صورت شهدا را میبوسید. ما هم به تبع او این کار را میکردیم.»
کد خبر: ۵۷۵۴۲۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۰
قسمت دوم خاطرات شهید «ابوالقاسم جابرزاده»
فرزند شهید «ابوالقاسم جابرزاده» نقل میکند: «پدر بارها از طرف منافقان تهدید شده بود. آنها چندین بار به منزلمان تلفن زدند و میگفتند: اگر دست از امام و انقلاب برنداری، تو را خواهیم کشت اما پدر مصممتر از قبل به فعالیتهای انقلابیاش میپرداخت.»
کد خبر: ۵۷۵۳۶۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۰
قسمت نخست خاطرات شهید «ابوالقاسم جابرزاده»
همسر شهید «ابوالقاسم جابرزاده» نقل میکند: «زمان جنگ، تعدادی از مردم مناطق جنگزده، شهر و خانههایشان را ترک کرده و آواره شهرهای امن کشور شده بودند. قاسم که همیشه در کار خیر پیشتاز بود، کارتهایی را درست کرد و به جنگ زدهها داد و گفت: هرکدام از آنها آمدند، برایشان نیمبها حساب کنید.»
کد خبر: ۵۷۵۳۳۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۱۸
برگی از خاطرات؛
«یکی از ویژگیهایی که شهید میوهچین در اجرای آموزش نظامی داشت، این بود که در خطرها، خودش از همه جلوتر بود و آموزش بهگونهای بود که با حضور مستقیم خود او انجام میشد ...» ادامه این خاطره از شهید «علی میوهچین» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۷۵۳۰۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۱۸
«در حالی که حسابی وحشت کرده و ترسیده بودم با خودم نقشه میکشیدم که چگونه از کوه به پایین بروم. در همین فکرها بودم که پسر جوانی در مقابلم ظاهر شد و گفت عمه جان مرا نشناختی؟ من محمد هستم ...» ادامه این خاطره از زبان عمه شهید «محمد انصاریان» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۷۵۲۹۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۱۸
برگرفته از نامههای دانشآموزان به شهدا؛
«هیچ چیزی به جز یاد خدا دلها را آرامش نمیدهد پس به من بیاموز که، چون تو باشم و همچون پروانهها برای وصال معبودم، بسوزم و تا لحظهای که با آرامش نرسیدم، آرام نگیرم ...» ادامه این نامه را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۷۵۲۸۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۱۷
معاون فرهنگی بنیاد شهید و امور ایثارگران خراسان شمالی از معرفی برگزیدگان مسابقه کتابخوانی «سافر» خبر داد.
کد خبر: ۵۷۵۲۷۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۱۷
«آسمان، آبیتر» مجموعه کلیپهای مصاحبه با والدین شهدا، آزادگان و جانبازان دفاع مقدس استان یزد است. این برنامه در استودیو بنیاد شهید و امور ایثارگران با همکاری صدا و سیمای مرکز استان ضبط و پس از تدوین از شبکه استانی یزد پخش میشود. این قسمت از «آسمان، آبیتر» با والدین بزرگوار شهید «کاظم سلطانبی» به مصاحبه پرداخته است. نوید شاهد شما را به دیدن این مصاحبه دعوت میکند.
کد خبر: ۵۷۵۲۷۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۱۷
نوید شاهد آذربایجان شرقی به مناسبت ۱۷ شهریور سالروز شهادت شهید «احد زارع فرید»، آلبوم خاطرات این شهید گرانقدر را برای علاقهمندان منتشر میکند.
کد خبر: ۵۷۵۲۵۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۱۷
خاطرات شهیدان «علیرضا و محمدرضا غلامی»
قبل از شهادت علیرضا خواب دیدم که درخت نخلی در حیات داریم و آن درخت خیلی زیاد طاره کرده که از دیدنشان تعجب کردم رفتم بچه ها را صدا زدم و گفتم: بیایید ببینید که درختمان چقدر طاره کرده...»در ادامه خبر خاطرات شهیدان غلامی به روایت مادرشان را بخوانید.
کد خبر: ۵۷۵۲۴۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۱۷