خواهر شهید نقل می کند: « برادرم بسیار متواضع و مهربان بود و همیشه در همه حال وفای به عهد داشت.»
کد خبر: ۴۹۰۱۹۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۷/۲۲
نوید شاهد - همسر شهید "موسی ایری" نقل می کند؛ همسرم به تربت فرزندانمان بسیار کوشا بود و همیشه به من سفارش می کرد همیشه آداب اسلامی مورد توجه خانواده باشد.»
کد خبر: ۴۹۰۱۸۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۷/۲۲
نوید شاهد - «شهید بابایی از همدان به تهران میرود و زیر تقاضای وام آقای اغنامیان مینویسد: در مورد وام آقای اغنامیان سریعا اقدام شود و بعد میگوید از قول من از ایشان عذرخواهی کنید و بگویید ببخشید که زودتر نتوانستم تقاضایش را برآورده کنم ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات خواندنی خلبان سرلشکر شهید "عباس بابایی" است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۴۹۰۱۷۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۷/۲۲
سیری در زندگی شهید "باقر احدزاده"؛
نوید شاهد - فرزند شهید "باقر احدزاده" از حال و هوای پدرش در دل شب اینگونه می گوید: نماز شب آسمانی شدن پدرم را آسان و وی را معراجی کرد، آنچنان در دل شب با خلوص نیت با معشوقش گفتگو می کرد، انگار سالهاست در انتظار او نشسته است.
کد خبر: ۴۹۰۱۶۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۷/۲۲
نوید شاهد - آزاده «محمد رضا گلشن» معتقد است مرحوم حجت الاسلام «علی اکبر ابوترابی» چمران دوم ایران است و در فیلم کوتاه زیر به مصداق هایی از این تعبیر اشاره می کند.
کد خبر: ۴۹۰۱۶۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۷/۲۲
پیرامون شهید "محمود اخلاقی"؛
نویدشاهد - وقتی خبر شهادت محمود را به مادر دادیم، اولین سؤالش این بود که کی شهید شد؟ وقتی گفتیم روز عاشورا، گفت: خدایا! ممنونم که نذرم را قبول کردی.
کد خبر: ۴۹۰۱۴۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۷/۲۱
نوید شاهد - "هوشنگ بزرگی" از رزمندگان و پیشکسوتان دوران دفاع مقدس در بخشی از خاطرات خود از جنگ تحمیلی می گوید:« نزدیک غروب در منطقه ی عملیاتی کربلای یک در مهران ابر سیاهی آسمان را پوشاند باران شدیدی بارید طوری که نمی توانستیم حتی برای یک لحظه از سنگر بیرون بیاییم...»
کد خبر: ۴۹۰۱۳۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۷/۲۱
شهید عسکری خطاب به مادرش می گوید؛
نوید شاهد - شهید "هدایت عسکری " از شهدای دانشجو و بسیجی استان هرمزگان در دوران دفاع مقدس است که در راه دفاع از خاک کشورمان جانش را در شلمچه تقدیم خدا کرد و به فیض شهادت نایل شد. وی خطاب به مادرش اینطور می گوید:می دانم که دعای مادر بدرقه راهم است، پس دعا کن که شهید شوم ،مرا ببخشید و حلال کنید.
کد خبر: ۴۹۰۱۰۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۷/۲۱
روایت دختر شهیدی که پدر خود را ندیده بود؛
نوید شاهد - فاطمه قلندری دختر شهید "مراد قلندری" از شهدای والامقام استان هرمزگان که از زمان تولد، پدر خود را ندیده بود درباره ایشان اینطور روایت می کند: همیشه توی ذهنم پدرم را مثل پدر بزرگ قوی و با استقامت تصور می کنم، از پدرم هیچ چیز به یاد ندارم ولی وقتی سرم را بر روی شانه های پدربزرگم می گذارم بوی پدرم را می شنوم.
کد خبر: ۴۹۰۱۰۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۷/۲۱
نوید شاهد - آنچه می بینید گزیده ای از مصاحبه با مادر شهید "عبدالحمید آذر" از شهدای استان هرمزگان است که خاطراتی از فرزندشان را بیان کرده است. نوید شاهد هرمزگان این کلیپ را برای علاقمندان حوزه ایثار و شهادت منتشر می کند.
کد خبر: ۴۹۰۰۷۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۷/۲۱
برگرفته از کتاب نگارستان؛
نوید شاهد - «هر روز کنار جزیره مینشستم و برای مرغابیها نان خشک و غذا میریختم. چند روزی بود که غذای درست و حسابی هم گیرمان نیامده بود ...» ادامه این خاطره از نویسنده و رزمنده دفاع مقدس "کامبیز فتحیلوشانی" را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۴۹۰۰۶۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۷/۲۱
نوید شاهد _ کتاب عروج سرخ برگرفته از زندگینامه و خاطرات سردار شهید «حسین محمودی» است. این کتاب به قلم آقایان براتعلی فرهمند راد و حیدر صابری امانآباد از نویسندگان حوزه ایثار و شهادت به رشته تحریر درآمده است و در سال 1398 توسط نشر مدافعان منتشر شده است.
کد خبر: ۴۹۰۰۵۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۷/۲۱
نوید شاهد - برادر شهید "قدرتالله بافتی" نقل میکند: «این آخرین وداع من با شماست. این دفعه که برم برنمیگردم. مراقب خودتون باشین. طاقت شنیدن حرفهایش را نداشتم. دلم نمیخواست به حرفهایش ادامه دهد. خم شد و برادر کوچکش را بوسید ...» نوید شاهد سمنان در سالروز ولادت، در دوبخش خاطراتی از این شهید گرانقدر را برای علاقهمندان منتشر میکند که توجه شما را به بخش دوم این خاطرات جلب میکنیم.
کد خبر: ۴۹۰۰۵۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۷/۲۱
خاطراتی پیرامون شهید "محمود انصاری":
نوید شاهد - چند روزی که قم بودم،هر صبح کارمان این بود که با محمود می رفتیم و محل برنامه را می پرسیدیم و در تظاهراتها و تجمع ها شرکت می کردیم. طی این مدت او شیوه ساخت کوکتل مولوتوف را به من آموخت.
کد خبر: ۴۹۰۰۵۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۷/۲۰
روایتی خواندنی از یک رزمنده کرمانشاهی در دوران دفاع مقدس؛
نوید شاهد - "الله مراد محمدی نور" از رزمندگان و پیشکسوتان دوران دفاع مقدس در بخشی از خاطرات خود از جنگ تحمیلی می گوید:« در عملیات " تنگ کورک" مطلع الفجر، تعداد زیادی شهید و مجروح شدند نیروهای خودی نتوانستند مقاومت کنند ما در محاصره ماندیم تا اینکه از طرف احمدلو که بعدها شهید شد چند نفر از نیروهای اطلاعات ارتش به کمک آمدند و مخفیانه ما را از معرکه نجات دادند.»
کد خبر: ۴۸۹۹۷۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۷/۲۰
نوید شاهد – شهید حسین خزائی پدرش را در خواب می بیند و بخاطر عیبت دو روزه اش به او متذکر می شود و در عالم خواب به او می گوید: امروز که لازم است تو در سنگر باشی چرا به خانه آمدی و به سپاه برنمیگردی؟
اصلا هیچ توجیهی قابل قبول نیست و فردا خیلی دیر است باید همین آلان برگردی پیش همرزمانت آنها منتظر تو هستند.
کد خبر: ۴۸۹۹۷۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۷/۲۰
روایتی کوتاه از یک رزمنده کرمانشاهی در دوران دفاع مقدس؛
نوید شاهد - "فرامرز رحیمی" از رزمندگان و پیشکسوتان دوران دفاع مقدس در بخشی از خاطرات خود از جنگ تحمیلی می گوید: «با رد شدن ماشین ها، گرد و خاک دو طرف مسیر را پر کرد طوری که چیزی مشاهده نمی شد. ناگهان فریاد یکی از بچه ها، ما را از حرکت بازداشت. زیر پایمان را نگاه کردیم تازه متوجه شدیم مدتی است که مهمان میدان مین هستیم...»
کد خبر: ۴۸۹۹۵۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۷/۲۰
نوید شاهد - برادر شهید "قدرتالله بافتی" نقل میکند: «پیرمرد و پیرزنی بودند از کارافتاده. من و قدرت به همراه پدر برای کشاورزی رفتهبودیم دامغان. صبح میرفتیم سر کار و غروب خسته و مانده برمیگشتیم. از راه که میرسیدیم، قدرت میرفت خانه آنها را تمیز میکرد و ...» نوید شاهد سمنان در سالروز ولادت، در دوبخش خاطراتی از این شهید گرانقدر را برای علاقهمندان منتشر میکند که توجه شما را به بخش نخست این خاطرات جلب میکنیم.
کد خبر: ۴۸۹۹۳۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۷/۲۰
درخواست یک شهید از مادرش؛
نوید شاهد - شهید "غلامرضا مسلمی" از شهدای بسیجی استان هرمزگان است که بیستم مهرماه 1349 در روستای پارت از توابع شهرستان کهنوج چشم به جهان گشود. به همین مناسبت، یک خاطره از زبان مادر این شهید والامقام برای علاقه مندان منتشر میگردد.
کد خبر: ۴۸۹۹۱۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۷/۲۱
نوید شاهد - مادر شهید "یزدان انگارنویس" میگوید: «کنارم نشست و گفت: مادر! میخوام برم جبهه. نگاهش کردم و گفتم: بری جبهه؟ ولی من این جا تنهام. گفت: چرا تنها؟ داداش و زن داداش هستن. گفتم: پسرم! این زمین و باغ مال توئه. همینجا مشغول کار شو! گفت: از مال دنیا هیچی نمیخوام.» نوید شاهد سمنان شما را به مطالعه خاطراتی از این شهید گرانقدر دعوت میکند.
کد خبر: ۴۸۹۹۱۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۷/۲۱