نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات داد
فرمانده نیروی هوافضای سپاه در یادداشتی به مناسبت سالروز شهادت سپهبد شهید علی صیاد شیرازی برای نخستین بار جزئیاتی را از عملیات انتقام شهادت این شهید بزرگوار که توسط سپاه پاسداران انقلاب اسلامی انجام شد، بیان کرد.
کد خبر: ۴۷۷۷۲۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۲۳

خاطراتی از شهیدمحمدکاظم شهروی
همسر شهید "محمد کاظم شهروی" چنین نقل می کند:«بچه ها را اینطوری توجیه می کردم که بابا رفته پیش خدا. آن موقع بچه ها کوچک بودند و خیلی از مسائل را نمی فهمیدند.پدربزرگ و مادربزرگشان که رفتند مکه، بچه ها خیلی خوشحالی می کردند.می گفتند:بابابزرگ و مادرجون رفتند پیش خدا، برگردن بابا رو هم باخودشون میارن. وقتی از مکه برگشتند...» نوید شاهد سمنان شما را به مطالعه ادامه این خاطره دعوت می کند.
کد خبر: ۴۷۷۷۱۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۲۴

"ابولقاسم رستمی" پدر شهید هاشم و عموی شهید مسعود رستمی:
شهیدان هاشم و مسعود رستمی به عنوان شهدای دانش آموز استان همدان الگوی دانش آموزان در رشادت، شهامت و اخلاص هستند.
کد خبر: ۴۷۷۷۱۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۰۴

به مسئول اعزام گفتم: اخوی ما دارد میاد سراغ شما که اجازه بدی برود جبهه، شناسنامه‌اش را بخواه و چون به سن قانونی نرسیده، جلوشو بگیر و نزار برود... آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات شهید «قاسم شکیب‌زاده» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۴۷۷۷۰۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۲۳

خاطره ای از شهید "کمال ظل انوار"؛
یکی از همرزمان شهید "کمال ظل انوار" در خاطره ای می گوید: آخرین شب جمعه قبل از عملیات کربلای 5 بود. در منطقه، زیر چادر دعای کمیل برپا کرده بودیم، بچه ها با اشک و سینه زنی آقا صاحب الزمان(عج) را صدا می زدند. اواسط دعا بود که...
کد خبر: ۴۷۷۶۸۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۲۳

خاطره ای از شهید "سید محمد کدخدا"؛
مادر شهید "سید محمد کدخدا" در خاطره ای می گوید: همیشه قبل از اعزام در گوشش آیت الکرسی می خواندم که سالم برگردد. آن بار مرا برد گلزار شهدا، گفت: ببین مامان، همه دوستام دارن شهید می شن، اما من خمپاره هم کنارم زمین بخوره، به خاطر دعای شما یه ترکش هم نمی خورم!
کد خبر: ۴۷۷۶۷۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۲۴

شهيد "حبيب روزیطلب"  در دفتر خاطراتش می نویسد: ...حالت های عجیب از حضور دائمیش و جلای قلبش را نمی گویم، تواضع عجیبی را که پیدا کرده بود نمی گویم. کلمه ای را که با همه وجودش به کار می برد می گویم. او می گفت: قلبم کنده شده است و دیگر میل به ماندن ندارم!...
کد خبر: ۴۷۷۶۷۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۲۳

خاطره خودنوشت شهید عسکر زمانی «11»
شهید «عسکر زمانی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: « اگه فردا تا قبل از ساعت 10 نورآباد برسم با برادرم مشهدی نجف که فردا می‌خواهد مادرم را ببرد یاسوج تا پایش را عمل کند با اون‌ها می‌روم یاسوج و دانشگاه ثبت‌نام خود را انجام می‌دهم و...» متن خاطره یازدهم این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۷۷۶۷۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۲۵

خاطره خودنوشت شهید عسکر زمانی «10»
شهید «عسکر زمانی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «الآن که دارم نوک خودکار را به حرکت درمی‌آورم حالم بهتر از چند روز قبل هست و دلیلی که من توانستم حال خودم را بهتر جلوه دهم این بود که...» متن خاطره دهم این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۷۷۶۷۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۲۳

خاطره خودنوشت شهید عسکر زمانی «9»
شهید «عسکر زمانی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «از خدا بخاطر اينكه من را وارد چنين مكاني كرد كمال تشكر را دارم و از او مي خواهم كه كمك كند تا شكر چنين نعمتي را در حد توان خود به جا آورم و از او درخواست دارم تا...» متن خاطره نهم این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۷۷۶۷۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۲۳

خاطره خودنوشت شهید عسکر زمانی «8»
شهید «عسکر زمانی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «بد نيست از دفترچه مثبت و منفي شهيدي هم يادكنيم و به خودمون در مورد يك كار مثبت و منفي بدهيم. مثلا نگاه به نامحرم كار بدي هست...» متن خاطره هشتم این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۷۷۶۷۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۲۳

مادر شهید "سعید قدس" نقل می کند: «وقتی از پسرم سوال کردم چرا انقدر به جبهه می روی او جواب داد؛ مادر جان یک بسیجی رسالتش این است که همیشه در میدان های جنگ حضور داشته باشد تا به شهادت برسد.»
کد خبر: ۴۷۷۶۵۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۲۳

خاطراتی پیرامون شهید «علی ژاله»؛
معمولاً در همان شب اول كه علی را مي‌ديديم، پاي خاطراتش مي‌نشستيم و تا پاسي از شب برايمان از جبهه و رزمندگان مي‌گفت، با اين وجود او را زياد نمي‌ديديم. دائم الجبهه بود و كمتر در آبادي پيدايش مي‌شد.
کد خبر: ۴۷۷۶۳۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۲۱

از آقای بهتویی پرسیدند که: چرا ازدواج نمی‌کنی و به دوران مجردی خاتمه نمی‌دهی؟ ایشان در جواب با خنده و خوشرویی فرمودند مگر داماد موقت... آنچه می‌خوانید 3 خاطره خواندنی از همرزم سردار شهید«رجبعلی بهتویی» است که همزمان با نیمه شعبان، سالروز ولادت باسعادت امام زمان(عج) تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۴۷۷۶۲۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۲۱

خاطراتی پیرامون شهید «احمد سلیمانی»؛
نه جرأت می کنند احمد آقا را بیدار کنند و نه جرأت می کنند مار را بکشند. تا این مار خوابش را که می کند می آید پایین و جلوی چشمان از حدقه درآمده اینها می خزد و می رود بیرون!» احمد آقا هم که حالا بیدار شده بود وقتی حال و روزم را دید خندید. گفتم: «تو نیز دیدی.» گفت: «از چه ترسم؟ حافظ جان من کسی است که مرگ و زندگی مار هم به دست اوست!»
کد خبر: ۴۷۷۶۰۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۲۰

صیاد دل‌ها/ در خاطرات شهید صیادشیرازی مطرح شد؛
شهید صیاد شیرازی در بیان خاطره‌ای به واکنش تامل‌برانگیز حضرت امام خمینی (ره) به توسل کردن به اهل بیت (ع) برای رفع موانع در عملیات طریق‌القدس پرداخته است.
کد خبر: ۴۷۷۵۸۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۲۰

سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی در بخشی از خاطراتش ماجرای ترس شهید محمدحسین یوسف‌الهی از خداوند که باعث شد شهر مهران حفظ شود را بیان می‌کند.
کد خبر: ۴۷۷۵۸۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۲۰

شهید "ابوالفضل زادخیر رحمت" اهل خطه شمال کشور است. هفدهم فروردین 42 در بابل به دنیا آمد. در رشته اقتصاد دیپلم گرفت. وی در نوزدهم فروردین 61 در خرمشهر به شهادت رسید. نوید شاهد سمنان در سالروز شهادت، مجموعه خاطراتی از این شهید والامقام را برای علاقمندان منتشر کرده است که "سر ده روز بر می گردم" یکی از این خاطرات است. توجه شما را به مطالعه این خاطرات جلب می کنیم.
کد خبر: ۴۷۷۵۴۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۲۱

کتاب «روایت عشق»خاطرات مرتبط با شهدای استان ایلام با کوشش علی روشنی زاده و نظارت معاونت فرهنگی بنیاد شهید و امور ایثارگران استان ایلام گردآوری شده و توسط انتشارات پرسمان به چاپ رسیده است.
کد خبر: ۴۷۷۵۴۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۲۱

همرزم شهید "رحیم بلوچی" نقل می کند: «با رحیم سرباز بودیم. در لشگر 58 خدمت می کردیم. داشتند ما را از جنوب به غرب می بردند. رحیم به من گفت:حمید! من جنوب شهید می شم. با خودم فکر کردم که رحیم داره حرف های بی ربط می زنه. مدتی در غرب بودیم. بعد ما را به جنوب منطقه شرهانی آوردند. همدیگر را دیدیم. گفت:یادته بهت چی گفتم؟ آخرشه....» نوید شاهد سمنان توجه شما را به مطالعه ادامه این خاطره جلب می کند.
کد خبر: ۴۷۷۵۴۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۲۱