خاطره گویی - صفحه 4

خاطره گویی

صوت/شهید جلیل رخشانی

نوید شاهد خراسان جنوبی خاطره‌گویی خانواده شهید "جلیل رخشانی" را منتشر می‌کند. علاقمندان می‌توانند به این محتوا گوش فرا دهند.

فیلم/ خاطره گویی خانواده شهید گرانقدر" جواد اسداللهی"

نوید شاهد خراسان جنوبی خاطره گویی از زندگی شهید "جواد اسداللهی" را منتشر می‌کند که در ادامه از علاقمندان به دیدن این فیلم دعوت می‌کنیم.

فیلم / شهید شده برای راه خدا!

مادر شهید "عبدالله ملکی" در مصاحبه‌ای به بیان لحظه اعلام خبر شهادت فرزند شهیدش می‌پردازد، که شما را به تماشای قسمتی از فیلم این مصاحبه دعوت می‌کنیم.

چطور شهدا دست حسن را گرفتند!

برادر شهید "حسن ذاکری برنطین" درباره علاقه وی به شهادت اینگونه نقل می کند: «تصمیم گرفت که برسر مزار شهید برود.وقتی بر سر مزار رفت،نشست و آنجا با شهید نجوا کرد، من دورا دور که او را نگاه می کردم می شنیدم که می گفت:من هم می خواهم پیش شما بیایم.» در ادامه خاطره ای که به مناسبت شهادت این شهید گرانقدر منتشر شده است را می خوانید.

عروسی که لباس رزم برتن تازه داماد کرد

مادر شهید مفقود الاثر "محمد تاجدینی" در مورد فرزندش می گوید: « بعد از عقد پسرم طاقت دوری جبهه را نداشت،برای همین از همسرش خواسته بود که یاری اش کند،همسر ایشان هم لباس رزم برتن تازه دامادش کرد و او کفن پوش به دیدار یار رفت! » ادامه این خاطره را در نوید شاهد هرمزگان دنبال کنید.

گزارش تصویری | مراسم خاطره‌گویی جانبازان دفاع مقدس شهر درچه

با هدف انتقال پیام و مفاهیم دفاع مقدس به نسل جوان، مراسم روایتگری و بیان خاطرات ایام هشت سال جنگ تحمیلی با دعوت از جانبازان، ایثارگران و آزادگان دفاع مقدس درچه در هیئت فاطمیه این شهر برگزار شد. تصاویر این مراسم نورانی را که به همت خبرنگار نوید شاهد اصفهان گرفته شده را در ادامه ببینید.

فیلم/ روایت خاطره از زبان جانبازان در اولین روز بازگشایی مدارس شاهد

جانباز استان زنجان با حضور در مدارس در نخستین روز از آغاز سال تحصیلی روایت‌های خود از روزهای جنگ و جبهه را بازگو کردند.
در آستانه سالروز ورود آزادگان برگزار شد:

ویژه برنامه خاطره گویی و گل افشانی در گلزار شهدای کرمان

در آستانه 26 مردادماه سالروز ورود آزادگان، ویژه برنامه خاطره گویی و گل افشانی با حضور آزادگان سرافراز و خانواده معظم شهدا، در گلزار شهدای کرمان برگزار شد.

خاطره گویی رزمنده دفاع مقدس در همایش سروهای سرخ

برخلاف تصور دشمن که فکر می کرد ایران در ضعیف‌ترین وضعیت سیاسی و نظامی قرار دارد، نیروهای سپاه پاسداران در عملیات مرصاد به پیش بینی غلط دشمن پاسخ کوبنده ای دادند.

همایش خاطره گویی سرو های سرخ در بجنورد

همایش خاطره‌گویی سروهای سرخ با محوریت عملیات مرصاد در شهرستان بجنورد مرکز استان خراسان شمالی برگزار شد. این مراسم با روایتگری «غلامعلی پارسا» یکی از رزمندگان دوران دفاع مقدس همراه بود.

هفدهمین «شب طنز انقلاب اسلامی» برگزار می شود

هفدهمین «شب طنز انقلاب اسلامی» روز سه شنبه در مجموعه فرهنگی شهدای انقلاب اسلامی تهران برگزار می شود.
رییس بنیاد شهرستان قزوین:

بهره‌گیری از ظرفیت‌ پیام‌آوران ایثار ضروری است

بهره‌گیری از ظرفیت‌های پیام‌آوران ایثار با هدف ترویج فرهنگ ایثار و شهادت در جامعه ضروری است.

برگزاری مراسم سالگرد شهادت شهید قدرت اله سنگی در گرمسار

نوید شاهد سمنان: مراسم سالگرد شهادت شهید قدرت اله سنگی همراه با خاطره گویی خانواده شهید و سخنرانی حجت الاسلام کمالی روز دوشنبه مورخ ۹۸/۴/۳ در گلزار شهدای گرمسار برگزار شد.
خاطراتی از شهید محمود عبداللهی

در خواب، نام فرزندم را به من گفتند...

من که در جبهه بودم یک شب خواب دیدم که خداوند فرزند دختری به من می دهد و من اسم او را فاطمه می گذارم برای همین قبل از اینکه فرزندم متولد شود اسم او را در خواب به من گفتند برای همین فاطمه را انتخاب کردم من هم از این اسمی که برای فرزندم گذاشت ، خرسند شدم و خدا را شکر کردم
خاطراتی از شهید هادی بنائیان

شربت شهادت

در موقع حركت قبل از اعزام از بستگان و فاميل خداحافظي مي كند و به ايشان مي گويند كه اين ديدار آخراست من مي روم تا براي شما شربت شهادت بياورم
خاطراتی از شهید سید جمال احمد پناهی

می دانست لحظات آسمانی شدن نزدیک است...

سید جمال بود بلند شد دست دادیم و احوالپرسی، می خندید و از شب سختی که گذرانده بود می گفت از آتش دشمن، از تلاش بچه ها، خیلی سرحال بود نمی دانم چقدر طول کشید خداحافظی کردم و از او دور شدم در حالی که برایم دست تکان می داد. ساعتی نگذشته بود که خبر دادند سید جمال شهید شده یکه خوردم و متاثر، آخر ما از یک محله و مسجد بودیم لحظات آخر را در ذهنم مرور می کردم خوشحالی سید جمال بی دلیل نبود او می دانست لحظات آسمانی شدن نزدیک شده است.
خاطرات

خاطره خود نوشت شهید ماشاالله مداح

افسوس که نمی توانم صحنۀ این جبهه را برای شما توصیف کنم درست است که شما همه جبهه بوده اید تمامی این مسائل را بهتر و واضح تر از من می دانید و لیکن این بار جبهه اوج دیگری دارد اینجا آنچنان صدای العفو با سوز و شوق عشق است که دیگر برادران را از جا بلند می کند و بسوی عشق یار و گفتن اللهم اغفر للمؤمنین می کشاند.
خاطراتی از شهید محمد علی تک

انجام تکلیف

چند روز پس از بازگشت، شهيد كه خود را مهياي سفر به جبهه مي كرد مجدداً نزد مادر رفته و مي گويد در مورد آن قضيه كه گفتم ازدواج من منظور خاصي نداشتم مگر اينكه تكليف را از گردن خود برداشته و به گردن شما بياندازم و با دين كامل از دنيا بروم. نمي دانيم در زيارت امام هشتم بر او چه گذشته بود كه اينگونه خود را مهياي سفر مي كرد آري محمدعلي سفر كرد سفري طولاني كه 13 سال گذشت تا آنگونه كه خود مي خواست مفقودالاثر شود و تنها استخوان هاي بدنش خبر پرواز او را براي ما بياورند
خاطراتی از شهید رضا کاتبی

وجدان بیدار

هنگامی که رضا به مرخصی آمده بود شب موقع خواب رسید و روی زمین خوابید. من به او گفتم مادرجان رضا چرا روی زمین خوابیدی، گفت: مادر دوستان من در جبهه روی خاک و سنگ می خوابند اگر من در اینجا روی تشک با راحتی بخوابم در پیش آنها شرمنده می‌شوم پس بهتر است این جا هم روی زمین بخوابم تا وقتی که به جبهه رفتم وجدانم ناراحت نباشد و آنجا هم بتوانم به راحتی بخوابم.
خاطراتی از شهید محسن احمدزاده

بیت المال

رفتم بیرون که نان بگیرم. نانوایی بسته بود. جلوی خانه به محسن برخوردم. با موتور از راه رسیدم. گفتم:مادرجان! نانوایی بسته است، می ری یک جای دیگه چند تا نون بگیری؟. گفت: آره، چرا نمی رم؟. در را باز کردم و موتور را داخل حیاط گذاشت.گفتم: مگه نمی خوای بری نون بگیری؟. گفت: چرا می رم اما پیاده».گفتم: چرا با موتور نمیری؟.گفت: «موتور بیت الماله».کیسه را از من گرفت و رفت.
طراحی و تولید: ایران سامانه