نوید شاهد سمنان - صفحه 30

نوید شاهد سمنان

در حفظ جامعه اسلامی کوشا باشید

به مناسبت سالگرد شهادت شهید «احمد کارائی» دست‌نوشته این شهید گران‌قدر برای علاقه‌مندان منتشر می‌شود. در گزیده‌ای از دست‌نوشته‌هایش در وصیت‌نامه‌اش می‌خوانیم: «این جامعه اسلامی و خداپسندانه را خوب حفظ نمایید که فردا مسئول خون شهیدان از صدر اسلام تا انقلاب ایران هستید.»

چشم ملت به بسیج دوخته شده است

به مناسبت سالگرد ولادت شهید «سید رضا کیا»، گزیده‌ای از وصیت‌نامه این شهید گران‌قدر در قالب پوستر برای علاقه‌مندان منتشر می‌شود.
کلیپ/

راوی دفاع مقدس: بسیج زینت انقلاب است

حاج حسن معینیان می‌گوید: «بسیج زینت انقلاب است.»

مراسم استقبال از شهدای گمنام خوشنام در سمنان برگزار می‌شود

هم‌زمان با سالروز تشکیل بسیج مستضعفین، مراسم استقبال از پیکر مطهر شش شهید گمنام خوشنام در شهرستان سمنان برگزار می‌شود.
گفتگو با جانباز بسیجی

شهدا معنای واقعی بسیجی هستند

اسماعیل سبحانی گفت: «یک بسیجی همیشه با اخلاص و بدون هیچ چشم‌داشتی به مردمش خدمت می‌کند و در صورت لزوم جانش را هم فدا می‌کند. بسیجی همیشه در کف میدان است و از خودش برای کشورش می‌گذرد. او برای نزدیک شدن به خدا جان و مالش را فدا می‌کند. وقتی به شهدایمان فکر می‌کنم می‌بینم که آنها در واقع بسیج و بسیجی را معنا کردند و از عزیزترین دارایی خود یعنی جانشان گذشتند.»

ویژه‌نامه شهید «عبدالحمید نصیری» منتشر شد

به مناسبت هفته بسیج، ویژه‌نامه شهید «عبدالحمید نصیری» شامل زندگی، خاطرات، دست‌نوشته، تاریخ شفاهی خانواده شهید و مصاحبه با مادر و برادر این شهید گران‌قدر برای علاقه‌مندان منتشر می‌شود.

کلیپ/ شهید و ولایت، کوثر معرفت خداوند هستند

وزیری گفت: «کلمات شهید و ولایت در واقع کوثر معرفت هستند. این دو کلمه چشمه زاینده و جوشانی‌اند که جامعه ما را به پیش می‌برند.»

پوستر/ به مناسبت روز قهرمان ملی منتشر می‌شود

نویدشاهد استان سمنان به مناسبت روز «قهرمان ملی» پوسترهای سپهبد شهید «حاج قاسم سلیمانی» را برای علاقه‌مندان منتشر می‌کند.

«مردان آسمانی»؛ کرامات و خاطرات شهدا/ جلد دوم

کتاب «مردان آسمانی»؛ به قلم حسن معینیان، درخصوص کرامات و خاطرات شهدا بوده که در سه جلد منتشر شده است.

از امام و خط خون‌بار حزب‌الله جدا نشوید

به مناسبت سالگرد شهادت شهید «تقی جعفری» دست‌نوشته این شهید گران‌قدر برای علاقه‌مندان منتشر می‌شود. در گزیده‌ای از دست‌نوشته‌هایش در وصیت‌نامه‌اش می‌خوانیم: «به شما سفارش می‌کنم از امام عزیز و خط خون‌بار حزب‌الله جدا نشوید.»

شهید «محمدرضا منشی‌زاده» به روایت تصویر

به مناسبت سالروز شهادت شهید «محمدرضا منشی‌زاده»، تصاویر این شهید گران‌قدر برای علاقه‌مندان منتشر می‌شود.

شهادت ما را از شهدا بخواهید

شهید «محمدرضا منشی‌زاده» در نامه‌ای به خانواده‌اش می‌نویسد: «همواره سر قبر شهدا بروید و از آن‌ها برای ما آرزوی شهادت نمایید تا شاید به خیل شهدا بپیوندیم.»

شهادتش برایمان افتخاری بزرگ است

مادر شهید «محمدرضا منشی‌زاده» نقل می‌کند: «رفتم سپاه تا خبری از محمدرضا بگیرم. اما نمی‌گفتند. گفتم: این‌ها راهشان را خودشان انتخاب کرده‌اند و اگر هم شهید باشند برای ما افتخار است. خلاصه پس از این حرف‌ها، خبر شهادتش را به من دادند.»

هرچه امام جامعه می‌گوید با دل و جان پذیرا باشید

شهید «محمدرضا منشی‌زاده» در وصیت‌نامه‌اش می‌نویسد: «تا آخرین درجات زندگی خود از رهبر، اسلام و قرآن دفاع کنید. هرچه رهبر می‌گوید با دل و جان انجام دهید و مبادا کاری کنید که دل رهبر به درد آید!»

یادی از شهید «احمد کارائی» در قاب تصویر/ قسمت اول

به مناسبت سالروز شهادت شهید «احمد کارائی»، تصاویر این شهید گران‌قدر برای علاقه‌مندان منتشر می‌شود.

در خط امام باشید که این افتخار ابدی است

شهید «عباسعلی کوچکی» در وصیت‌نامه‌اش می‌نویسد: «همیشه در خط امام باشید که این افتخار ابدی دارد. مساجد را پر کنید که همین مساجد بودند که پشت آمریکا را شکستند.»

شهید «عباسعلی کوچکی» در قاب تصویر

به مناسبت سالروز شهادت شهید «عباسعلی کوچکی»، تصاویر این شهید گران‌قدر برای علاقه‌مندان منتشر می‌شود.

شما مسئول خون شهیدان از صدر اسلام تا انقلاب ایران هستید

شهید «احمد کارائی» در وصیت‌نامه‌اش می‌نویسد: «این جامعه اسلامی و خداپسندانه را خوب حفظ نمایید، که فردا مسئول خون شهیدان از صدر اسلام تا انقلاب ایران هستید.»

می‌خواست از ما دِل بکند

پدر شهید «احمد کارائی» نقل می‌کند: «گفتم: می‌خوام بیام بدرقه. گفت: اگه می‌خوای بیای نباید ناراحتی کنی. نفهمیدم چرا. زودتر از همه رفت توی ماشین. شاید می‌خواست زودتر دل بکند. شاید هم اشک‌هایش را پنهان می‌کرد.»

دلم برای بابا می‌سوزه!

مادر شهید «علی‌اصغر دولابی» نقل می‌کند: «یک روز عرق ریزان درحالی که آن‌قدر دویده بود که تا بناگوشش سرخ شده بود، آمد خانه. نفس‌نفس زد و گفت: مامان! زود باش! باید برگردم؛ بچه‌ها منتظرن. لیوان آب را تا ته سر کشید و گفت: دلم برای بابا می‌سوزه؛ از صبح تا حالا کار کرده؛ حتماً خیلی گرسنه شده.»
تازه‌ها
طراحی و تولید: ایران سامانه