بسیجیان پایگاه امیرآباد نو به مقام والای شهید مدافع حرم الیاس چگینی ادای احترام کردند.
کد خبر: ۵۵۸۰۴۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۰۵
قسمت نخست خاطرات شهید «عربعلی جشن»
همسر شهید «عربعلی جشن» نقل میکند: «گفت: نصف بچهها زخمی و شهید شدن و ما نتوانستیم حتی پیکرشون را به عقب بیاریم. با تعجب و حیرت نگاهش کردم و گفتم: خودتون چطور نجات پیدا کردین؟ در حالی که اشک توی چشمش حلقه زده بود گفت: خدایی بود. به حضرت ابوالفضل (ع) متوسل شدیم. خودمون هم نفهمیدیم چطور نجات پیدا کردیم.»
کد خبر: ۵۵۷۶۱۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۶/۱۲
مادر «شهید محمدکاظم اعزی پاشاکلائی» میگوید: در اهمیت و توجه به مسئله پوشش و حجاب اسلامی، هم خود عامل به این امر بود و هم دیگران را تشویق میکرد. او چون دیگر شهیدان حجاب را رنگینتر از خون خود میدانست.
کد خبر: ۵۵۷۵۶۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۶/۰۵
باجناق شهید میگوید: توکل خیلی زحمت کش بود و کارهای خدماتی جبههها را انجام میداد حتی در گرمای طاقت فرسای جنوب هم، تشنه خدمت به رزمندگان بود.
کد خبر: ۵۵۷۳۷۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۲۱
برادر شهید «عبدالعلی حیدری» میگوید: شهید میگفت؛ کسی که کار را برای رضای خدا انجام دهد و بداند اجرش را خدا میدهد. نباید ترسی از مرگ داشته باشد. چون مرگ در راه خدا یعنی شهادت که آرزوی هر انسان خداجوی و عاقل هست.
کد خبر: ۵۵۷۱۹۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۱۸
خواهر شهید «سیدقاسم حسینی بائی» میگوید: شهید یک روز به مادر گفت؛ میخواهم همراه پدر به کاشی کاری بروم شما بیا آن جا به آخوند محل امضا بده و مادر همراهش رفت و او زودتر رفت و آن جا سفارش کرد.
کد خبر: ۵۵۷۱۵۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۱۷
قسمت نخست خاطرات شهید «مجید قدس»
معلم شهید «مجید قدس» نقل میکند: «شنيدم مجروح شده و یک چشمش را از دست داده است. رفتم عیادتش. میخواستم بگویم ناراحت چشم از دست رفتهات نباش! خیلیها با یک چشم هم تو زندگی تونستن به موفقیتهای بزرگی برسن که مهلتم نداد و گفت: این که فقط یک چشمه، دعا کنین همه تنم فدای اسلام بشه.»
کد خبر: ۵۵۶۹۸۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۱۳
دوست و همرزم شهید «سیدعیسی اطهری بالادزائی» میگوید: وی روحیه عالی و شهادت طلبانهای داشت و در مداوای رزمندگان و مجروحین از هیچ تیر و بمبارانی هراسی نداشت نهایتاً بر اثر اصابت تیر مستقیم دشمن بعثی در حال کمک رسانی به مجروحین به درجه شهادت نائل آمد.
کد خبر: ۵۵۶۹۲۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۱۲
برادر شهید به نقل از یکی از همرزمان شهید میگوید: ما در حال حرکت بودیم که ناگهان متوجه شدیم تعدادی عراقی به سمت ما میآیند وقتی دیدیم که به سمت ما میآیند، خوابیدیم و بر سر و صورت و شکم و پاهای مان خاک پاشیدیم تا دیده نشویم.
کد خبر: ۵۵۶۸۳۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۱۰
همرزم شهید «فرض علی اصغری گرجی» میگوید: شهید اصغری به تنهایی به دل دشمن زد و جلو رفت و با گمراه کردن آنها به سمت خود، اسباب پیشروی را در آن موقعیت حساس آماده کرد. او با حمله خود به سمت دشمن موجب پیشروی نیروهای خودی از طرف دیگر شد.
کد خبر: ۵۵۶۷۷۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۰۹
مادر شهید «نصرت اله اکبری» میگوید: در حدود ۲۰ روز بود که شیر نمیخورد در آب صلوات فرستادم و آب را به خوردش دادم، بعد از ۲۰ روز کم کم تازه شروع به خوردن شیر کرد.
کد خبر: ۵۵۶۴۶۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۰۳
مادر شهید «اکبر اردشیر» میگوید: صبح که میرفتم اتاق شان را تمیز کنم میدیدم در یک ظرفی ته مانده شمع است. بعدها متوجه شدم او برای این که برق را روشن نکند و یا برادرانش خواب هستند اذیت نشوند شمع را روشن میکرد و نماز میخواند.
کد خبر: ۵۵۶۴۰۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۰۲
برادر شهید «محمدتقی امیری» میگوید: علاقه زیادی به شهادت داشت موقعی که به تشییع جنازه پیکر شهدای روستاهای اطراف میرفت و برمیگشت، میگفت: آدم باید این گونه به رحمت خدا برود، چون شهید ارزش بالایی دارد.
کد خبر: ۵۵۶۴۰۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۰۲
مادر شهید «مرتضی توکلی رینه» میگوید: مرتضی خیلی نجیب و سر به زیر بود و پایبند به مسائل دینی و به مساله محرم و نامحرم بسیار اهمیت میداد به طوری که در خانواده معروف شده بود که مرتضی به هیچ احد الناسی نگاه نمیکند.
کد خبر: ۵۵۶۴۰۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۰۲
برادر شهید «عبدالرضا آملی جلودار» میگوید: اسلحه (ام) که در اختیار ایشان بود تقریباً هم اندازه خودش بود که همسرم به خنده به ایشان گفت: داداش این چه اسلحهای است. این که باعث خستگی بیش از حد شما میشود که ایشان در جواب فرمودند در این حالت بیشتر اجر نصیب بنده میشود.
کد خبر: ۵۵۶۳۸۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۰۱
خاطره از شهید جهادگر؛
خاطره ای از شهید جهادگر «حسین درگویی» از زبانش برادرش به مناسبت هفته جهاد سازندگی منتشر میشود.
کد خبر: ۵۵۶۱۸۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۲۸
همرزم شهید «محمد نقاش» میگوید: به طرف ایشان رفتم گفتم بیا برویم اما در جواب گفت من نمیآیم من با تعجب گفتم: «همهی گردانها تسویه حساب نمودند شما کجا میخواهید بمانید؟ بیا برویم بعد از ماه رمضان برمیگردیم.» باز پاسخ منفی داد و گفت: قرار است از کسانی که میمانند یک گردان به نام گردان حمزه تشکیل دهند و من به آن جا میروم.
کد خبر: ۵۵۶۱۶۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۲۸
خواهر شهید عسگری میگوید: به دلیل سن کم ایشان نمیتوانست در جبهه حضور پیدا کند و با سعی و تلاش و سماجتهای فراوان توانست به نحوی برادران پایگاه را راضی کند تا اسم ایشان را برای حضور در جبهه بنویسند و بالاخره ثبت نام شد و پس از چندماه که در گهرباران ساری آموزش دید، اعزام شد.
کد خبر: ۵۵۶۰۶۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۲۵
برادر شهید بزرگی میگوید: بسیار به امام و ولایت معتقد بود، ولایت پذیریاش همین بس که فرمودند جبههها را خالی نکنید. او به عنوان بسیجی به جبهه رفت خیلیها به او گفتند لباس پاسداری بپوشد اما او قبول نکرد. میگفت: امام فرمودند بسیجی باشیم.
کد خبر: ۵۵۵۹۴۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۲۳
مادر شهید ابراهیمی میگوید: او را به حوزه علمیه مشهد فرستادیم تا هوای جبهه رفتن از سرش بیفتد اما دیدیم که او از همان حوزه به جبهه اعزام شد به ما میگفت: قبل از اینکه جبهه به ما محتاج باشد، ما به جبهه محتاج هستیم.
کد خبر: ۵۵۵۸۴۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۲۲