نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات
خاطره خودنوشت شهید رستمی قسمت «17»
شهيد «هوشنگ رستمی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «باد سختی می‌وزيد و هوا سرد بود ولی اتفاق قابل ملاحظه‌ای نبود و ضمن سرکشی به نگهبان‌ها و اطمينان از بودن آن‌ها در سر پست، ماه را ديدم که از پشت کوه آرام به بيرون خزيد و مهتابی روی تپه‌ها را فرا گرفت من داخل سنگر شدم و...» قسمت هفدهم خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۸۶۱۸۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۱/۲۴

خاطره خودنوشت شهید رستمی قسمت «16»
شهيد «هوشنگ رستمی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «با ماشين غذا به سمت پايگاه به‌ راه افتادم در اين مدت که من نبودم اتفاقی برای پايگاه نيفتاده بود، فقط به علت باران شديد تعدادی از سنگرها را آب گرفته بود البته به صورت نشتی و در زير ديوارها از جمله سنگر خود من که آب داده بود، مقداری پلاستيک گير آورديم و محل نشت آب را بند آورديم. روز بعد ماشين بالا نمی‌آمد و از جيره جنگی استفاده کرديم...» قسمت شانزدهم خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۸۶۱۸۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۱/۲۳

خاطرات شفاهی جانبازان؛
جانباز و آزاده «شهریار قلندری» می‌گوید: تمام پنج سال و دو ماه اسارتم را داخل یک سلول بودم. من و تمام شهدا و ایثارگران تمام هم و غم‌مان حفظ نظام بود و تا جایی که توان داشته باشم حاضرم برای وطنم جان‌فشانی کنم.
کد خبر: ۵۸۶۱۵۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۱/۲۰

خاطره‌ای از زبان همسر شهید «میرقاسم موسوی»،
همسر شهید والامقام «میرقاسم موسوی» می‌گوید: «مدتی بعد از ازدواجمان درختی در باغ روستا کاشت و گفت: «این درخت را به عنوان یادگاری می‌کارم انشالله روزی که میوه دهد، من شهید خواهم شد.»
کد خبر: ۵۸۶۰۴۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۱/۱۸

خاطرات شفاهی جانبازان؛
حجت الاسلام مرتضی قلیچ خانی جانباز ۷۰ درصد مدافع حرم در خاطرات ش از دلاورمردی‌های شهدای لشگر فاطمیون می‌گوید.
کد خبر: ۵۸۶۰۳۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۱/۱۸

برادر شهید «جواد مهجور» روایت می‌کند، هر زمان که به زمین می‌خورد، برادر شهیدش به کمک‌ می‌آید از شما دعوت می‌کنیم نظاره‌گر این فیلم باشید.
کد خبر: ۵۸۶۰۲۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۱/۱۸

«وقتی طلاب ماهیانه دریافت می‌کردند، خودبه‌خود جیره‌خوار آن‌ها می‌شدند. نظر آقای باریک‌بین این بود که کسی برای ثبت‌نام نرود. طلاب هم نرفتند. لیکن بعضی از روضه‌خوان‌های معروف قزوین و منبری‌ها گول خوردند و رفتند ...» ادامه این خاطره را از آیت‌الله هادی باریک‌بین پدر شهید «مرتضی باریک‌بین» در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۸۶۰۰۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۱/۱۷

شب خاطره فعالان انقلاب اسلامی در مسجد حضرت امیرالمؤمنین(ع) فرودگاه زنجان برگزار می شود.
کد خبر: ۵۸۵۹۶۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۱/۱۷

به مناسبت ایام بزرگداشت هفته جانباز، جشن بزرگ روز جانباز در سالن ورزشی سرلشکر خلبان شهید «عباس بابایی» قزوین برگزار شد.
کد خبر: ۵۸۵۹۴۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۱/۱۷

خاطره خودنوشت شهيد رستمی «15»
شهيد «هوشنگ رستمی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «دکتر اقيانوس يکی از مجرب‌ترين دکترهای مغز بوده، او داوطلب به سردشت آمده بود تا به مملکت خود کمک کند. روز 30 بهمن روز خوبی بود، آشنايی با دکتر و خارج ساختن ساچمه...» قسمت پانزدهم خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۸۵۹۳۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۱/۲۲

خاطره خودنوشت شهيد رستمی قسمت «14»
شهيد «هوشنگ رستمی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «به پادگان رسيديم پادگان مالامال از گِل بود که در اثر بارندگی و خاک به وجود آمده بود، در حضور فرمانده گردان من از طرف همه سر صحبت را آغاز کردم و همه گوش می‌دادند، سکوت خاصی حکم فرما بود؛ بعد از پايان صحبت‌های من بقيه فرمانده‌هان نيز پيشنهادهايی داشتند که مطرح شد...» قسمت چهاردهم خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۸۵۹۳۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۱/۲۱

در گفتگو با نوید شاهد بیان شد
«با همان چادر و لباس خونی پیاده به طرف مخابرات که تا بیمارستان فاصله زیادی داشت راه می‌افتادم. برایم مهم نبود که کفش، مقنعه و لباس‌هایم خونی است یا نه! این شهر بانه خلوت، ترسناک و خالی از مردم بود آدم ناخواسته دچار ترس می‌شد. از آدمیزاد ظاهراً خبری نبود. مخصوصاً زن و بچه‌ها را نمی‌دیدی. گویی زن و بچه‌ای در آن زاده نشده بود. غیر از گربه‌های فربه و سگ‌هایی که در کوچه‌ها و محله‌ها پرسه می‌زدند، موجود زنده دیگری به چشم نمی‌خورد فقط صدای انفجار به گوش می‌رسید ...» آنچه می‌خوانید بخشی از ناگفته‌های جانباز «عزت قیصری» در پرستاری از مجروحان است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۸۵۸۴۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۱/۱۶

خاطرات شفاهی جانبازان؛
جانباز «علی آتش‌دهقان» در بیان خاطرات خود می‌گوید: در نیروی دریایی سپاه امام سجاد(ع) خدمت می‌کردم. خط‌ شکن بودم و از سه محور در حال اجرای عملیات بودیم که در همین عملیات بود که از ناحیه پا، شکم و جمجمه دچار مجروحیت شدم و در عملیات فاو نیز دوباره مجروح شدم و موج انفجار مرا گرفت.
کد خبر: ۵۸۵۸۲۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۱/۱۶

به مناسبت سالروز ولادت با سعادت حضرت ابوالفضل(ع) و بزرگداشت روز جانباز، مسئولان استان قزوین در قالب طرح علمداران حماسه با جانبازان دیدار کردند.
کد خبر: ۵۸۵۸۰۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۱/۱۶

کتاب «مسافران بهشتی» به اهتمام «رضا رکن‌الدینی» گردآوری و تالیف شده است که به صورت خاطرات ی از شهدای استان هرمزگان می‌باشد.
کد خبر: ۵۸۵۷۳۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۱/۱۵

خاطرات شفاهی جانبازان؛
همزمان با ایام بزرگداشت روز جانباز، از شما دعوت می‌کنیم نظاره‌گر فیلمی از جانباز انقلاب «عبدالحمید مهاجر» با عنوان «ما می‌خواستیم شهید بشیم، حالا دادن یک پا که چیزی نیست»، باشید.
کد خبر: ۵۸۵۶۹۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۱/۱۶

همزمان با سالروز ولادت باسعادت حضرت ابوالفضل(ع) و بزرگداشت روز جانباز، از شما دعوت می‌کنیم نظاره‌گر فیلمی از جانباز انقلاب «عبدالحمید مهاجر» با روایت مجروحیت و درمان این جانباز بزرگوار باشید.
کد خبر: ۵۸۵۶۹۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۱/۱۵

خاطره خودنوشت شهید رستمی «12»
شهيد «هوشنگ رستمی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «بعضی از سربازان درد مفصل گرفته بودند، ولی آن چه که باعث دلسردی آن‌ها نمی‌شد، خود من بودم که با وجود اعزام شدن بالای سر آنها بودم و ديگر اينکه من فکر کنم غرور و تعصب سرباز ايرانی از هر سرباز ديگری از هر نژادی بيشتر است و همين غرور و تعصب هم بی اثر نبود...» متن کامل خاطره دوازدهم این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۸۵۶۶۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۱/۱۹

خاطره خودنوشت شهید رستمی «11»
شهيد «هوشنگ رستمی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «بعد از ظهر فرا رسيد و هوا ابری‌تر و شدت باران زيادتر شد. الان ساعت 2 و 17 دقيقه نيمه شب است و باران شدت يافته است و من فکر می‌کنم تا صبح همين صورت ببارد اگر چنين باشد تمام برف‌ها آب می‌شود...» متن کامل خاطره یازدهم این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۸۵۶۶۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۱/۱۸

خاطرات/
مادر شهید «نصرت‌الله شریفی‌‏صحی» نقل می‌کند: «او را در آغوش گرفتم، سرم را روی سرش گذاشتم و گفتم: این حنا چه بوی خوبی به موهات داده! هر وقت دلتنگش می‌شوم، یاد حرف‌هایش می‌افتم و عطر حنایش وجودم را پر می‌کند.»
کد خبر: ۵۸۵۶۴۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۱/۱۴