نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات
نوید شاهد - خواهر شهید "حمید معدنی" از شهدای دوران دفاع مقدس در روایتی از برادر شهیدش می‌گوید: «او اولين بار در خطه مظلوم كردستان مشغول نبرد با منافقان و گروهك‌هاي خود فروخته بود و پس از آن پاي در كربلاي جنوب گذاشت و به‌راستي خستگي و ياس نمي‌توانست او را از ادامه راه بازدارد.»
کد خبر: ۴۸۶۹۵۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۶/۱۳

پیرامون شهید "جلال محمدی"؛
نوید شاهد - پدر برای درمان جلال و گرفتن دارو رهسپار كرمان شد و برای خوشحال كردنش قرآن را برايش خريد، انگار آن جلد قرآن برايش دنيايی ارزش داشت و كمك كرد تا زودتر بهبود يابد.
کد خبر: ۴۸۶۹۵۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۶/۱۳

روایتی خواندنی از برادر شهید "سید عبدالحمید حسینی"؛
نوید شاهد - علیرضا حسینی برادر شهید "سید عبدالحمید حسینی" می گوید: «الگوی ایشان شهید حاج ابراهیم همت بود و تا پای جان به سوگندش در پایبندی به امام و ولایت در دانشگاه امام حسین(ع) وفادار ماند.»
کد خبر: ۴۸۶۹۳۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۶/۱۲

نوید شاهد - همزمان با برگزاری آیین افتتاحیه دهمین کنگره بین المللی امام سجاد(ع) و با حضور نماینده ولی فقیه در هرمزگان، جمعی از مدیران و خانواده دومین شهیدمدافع حرم استان هرمزگان « خلیل تختی نژاد »، از کتاب « شبی که T۲ معراج شد» رونمایی شد.
کد خبر: ۴۸۶۹۲۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۶/۱۲

روایتی خواندنی از دوست شهید "سید عبدالحمید حسینی"؛
نوید شاهد - نبی فحتی دوست شهید حمید حسینی می گوید: «شهید بسیار گشاده ‌رو بود و همیشه در لابه‌لای سخنانش، لبخند را چاشنی می‌کرد و در کنار پرورش جسم، روحش را نیز پرورش می‌داد، پهلوانی به تمام معنا بود.»
کد خبر: ۴۸۶۹۱۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۶/۱۲

روایتی کوتاه از دوست و همرزم شهید" سید عبدالحمید حسینی"؛
نوید شاهد- احسان عباسی دوست و همرزم شهید "سید عبدالحمید حسینی"در روایتی می گوید: «شهید بسیار مردم‌دار و از ورزشکاران به نام استان بود. حساسیت زیادی به حق‌الناس و بیت‌المال داشت کارهایش را مدیریت می کرد و در کنار جدیت در کار با بچه‌ها سازش داشت و هرگز کسی را ناراحت نمی کرد.»
کد خبر: ۴۸۶۹۰۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۶/۱۲

نوید شاهد - «جعفرخان به سمت یک سنگر پژاک می‌رود که متاسفانه آن سنگر با مواد منفجره و ریموت مجهز شده بود و ناگهان با یک انفجار جعفرخان از ناحیه پا مجروح می‌شود ...» ادامه این خاطره از زبان همرزم شهید "محمد جعفرخانی" را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۴۸۶۸۹۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۶/۱۲

نوید شاهد - «چند ماهی از شهادت جعفرخان گذشته بود که یک نفر به گوشی‌ام زنگ زد. صدایش می‌لرزید. به من گفت: بی‌انصاف! تو که گفتی جعفرخان بنّاست! و هق هق گریه می‌کرد ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات شهید "محمد جعفرخانی" است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۴۸۶۸۸۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۶/۱۲

نوید شاهد - خواهر شهید "موسی نصیریان" نقل می‌کند: «همسایه‌مان موسی را کنار حوضی دید و به او گفت: آقا موسی اینجا چه‌کار می‌کنی؟ بیا برو خونه‌تون ببین مادرت چقدر مهمون داره. موسی جواب می‌دهد: همه چیز رو می‌دونم. از دور همه رو دارم می‌بینم. شما بیاین جلوتر این حوض رو ببینین. این آب، آب کوثره. بیایین یک آبی به صورتتون بزنین تا تمام مریضی‌هاتون خوب بشه.» نوید شاهد سمنان در دوبخش خاطرات ی از این شهید گرانقدر را برای علاقه‌مندان منتشر می‌کند که توجه شما را به بخش دوم این خاطرات جلب می‌کنیم.
کد خبر: ۴۸۶۸۵۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۶/۱۳

نوید شاهد - همرزم شهید" موسی نصیریان" نقل می‌کند: «شب عملیات کربلای پنج بود. هر کس در حال و هوای خودش بود. موسی در حال سجده بود. مدت زیادی طول کشید. رفتم بالای سرش. سرش را از روی سجاده‌اش بلند کرد. با چشمان سرخ و نمناک به دیوارهای حسینیه نگاه کرد و گفت ...» نوید شاهد سمنان در دوبخش خاطرات ی از این شهید گرانقدر را برای علاقه‌مندان منتشر می‌کند که توجه شما را به بخش نخست این خاطرات جلب می‌کنیم.
کد خبر: ۴۸۶۸۴۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۶/۱۲

نوید شاهد - «محال است که ایشان زخمى شده باشد، حاجى شهید شده است. دخترم ناراحت شد، اما گفتم که به من الهام شده است ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات شهید "محمد جعفرخانی" است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۴۸۶۸۴۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۶/۱۱

نوید شاهد - به مناسبت فرارسیدن ماه محرم و ایام سوگواری اباعبدالله‌الحسین (ع)، کلیپ زیر روزهای اسارت آزادگان در این ایام را روایت می‌کند که نوید شاهد سمنان شما را به دیدن آن دعوت می‌کند.
کد خبر: ۴۸۶۸۰۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۶/۱۱

نوید شاهد - «صبح روز عاشورای سال ۱۳۶۹ به چشم خود شفای برادران آزاده­ بیمار را می­‌دیدم که با چشمانی پر از اشک در سوگ مولایمان حسین ‌(ع) ایستاده‌بودند. آن­ها تا روز قبل به علت بیماری قادر نبودند روی پا بایستند ...» نوید شاهد سمنان شما را به خواندن جزئیات این خاطره دعوت می‌کند.
کد خبر: ۴۸۶۷۹۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۶/۱۲

نوید شاهد - «شب تاسوعا فرا رسید و سینه‌­زنی همچنان ادامه داشت. عراقی­‌ها با عده زیادی از افراد گارد حفاظت اردوگاه پشت پنجره اتاق­‌ها آمدند و هر چه فریاد زدند که سینه نزنید، کسی گوش نداد. ناگهان در اتاق باز شد و چند جلاد دائمی اردوگاه وارد شدند، ابتدا چند نفری را جدا کردند و در گوشه‌­ای از اتاق نشاندند. ناگهان با یک سوت، حدود پنجاه سرباز لخت باتوم به دست وارد شدند ...» نوید شاهد سمنان شما را به مطالعه جزئیات این خاطره دعوت می‌کند.
کد خبر: ۴۸۶۷۹۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۶/۱۱

نوید شاهد - «روزی که عازم جبهه بود، پدرش در سفر بود و برای خداحافظی نتوانست او را ببیند. به من گفت: به پدرم بگوئید ناراحت نباشد... انشاءالله در حرم مطهر امام حسین(ع) همدیگر را خواهیم دید‌ ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات شهید "ابوالفضل خوئینی" است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۴۸۶۷۴۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۶/۱۰

خاطراتی از شهید "سلیمان حسین زاده ویرانی"؛
نوید شاهد - همسر شهید "سلیمان حسین زاده ویرانی" در خاطرات ش نقل می‌کند: «هر شب جمعه برنامه حرم رفتن ایشان تعطیل نمی‌شد و در معیت ایشان حرم امام رضا عليه السلام می رفتیم، زیارت و دعای کمیل برنامه هر هفته مان شده بود».
کد خبر: ۴۸۶۷۳۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۶/۱۰

نوید شاهد - پدر شهید "حمیدرضا ناظری‌صوفی" نقل می‌کند: «برای دیدنش رفتم جبهه. وقتی برگشتم گرمسار به مادرش گفتم: این بچه دیگه برنمی‌گرده. خانمم گفت: یعنی چه؟ مگه تو علم غیب داری؟ گفتم: کسی رو که من توی آخرین برخورد دیدم و صحبت‌هاش رو با خدا شنیدم مطمئن شدم دیگه زنده برنمی‌گرده!» نوید شاهد سمنان در سالروز شهادت، مروری بر خاطرات این شهید گرانقدر داشته‌است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۴۸۶۷۱۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۶/۱۰

نوید شاهد - پدر شهید"غلامرضا فولادیان" می‌گوید: «یک روز دوستش به خانه ما آمد. پرسیدم: چی شد که غلامرضا به اون دره رفت؟ گفت: فرمانده همه رو جمع کرد و خواست چند نفر داوطلب پیدا کنه که به اون دره برن. آخه هر کس که می‌رفت راه بازگشتی نبود. هیچ کس دستش رو بالا نبرد و فقط غلامرضا بود که گفت می‌ره ...» نوید شاهد سمنان توجه شما را به خواندن خاطرات ی از این شهید گرانقدر جلب می‌کند.
کد خبر: ۴۸۶۵۹۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۶/۰۶

نوید شاهد - «پدر شهید عربیان هنگام خداحافظی با شهید بابایی، خم شد تا دست او را ببوسد. شهید بابایی می‌کوشید تا دست خود را بکشد و مانع شود؛ ولی موفق نشد. او از این حرکت ناراحت شد ...» ادامه این خاطره از زبان همرزم سرلشکر خلبان شهید "عباس بابایی" را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۴۸۶۵۰۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۶/۰۵

خاطراتی پیرامون واحد تخریب لشکر 41ثارالله:
نوید شاهد - بچه ها بعد از ورود به منطقه‌ي دشمن، با يک قايق عراقي روبه رو شده و با خواندن آيه‌ي وجعلنا خود را از چشم آن ها پنهان کرده بودند. بعد از عبور قايق عراقي، شناکنان تا پتروشيمي رفته و برگشته بودند. توضيحات و مشاهدات اين دو نفر در طرح ريزي عمليات به قرارگاه کمک کرد.
کد خبر: ۴۸۶۴۹۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۶/۰۴