نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات
« یه جورایی به دلم افتاده بود که اگر برود رفتن آخرش است، آخرین نگاهش که به من افتاد، گفت: مادر نگران نباش من پنجشنبه برمی‌گردم ...» ادامه این خاطره را از زبان مادر شهید «حسین صفری‌حسین‌آبادی» در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۴۷۹۳۲۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۲۱

«پرسیدم: قمقمه‌ات را چرا آب نمی‌کنی؟ گفت برای چه پر کنم، من مطمئنم که به خوردن آب نمی‌رسم ...» متن کامل این خاطره‌ خواندنی را همزمان با سالروز شهادت شهید "قاسم شکیب‌زاده" در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۷۹۳۲۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۲۰

«محمدمهدی شفازند» از رزمندگان لشکر ثارالله آخرین لحظات زندگی شهید «محمدرضا مرادی» را اینگونه روایت می کند: مرادی با چشم هاي ورم كرده و صورت پر از تاول شناخته نمي شد، به سختي نفس مي كشيد، كنار محمدرضا نشستم و در حالي كه اشك مجالم را گرفته بود، شاهد نفس کشيدن های دردناک او بودم.
کد خبر: ۴۷۹۳۱۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۲۰

پدر شهید "سید محمدعلی شریف الحسینی" نقل می کند: «پسرم بارها توسط منافقین مورد تهدید قرار گرفت تا فعالیت سیاسی علیه رژیم شاه نداشته باشد ولی او مخالفت می کرد به همین دلیل آنها تصمیم گرفتند پسرم را ترور کنند که این ترور ناکام ماند.»
کد خبر: ۴۷۹۲۸۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۱۸

شهید معلم "علی اکبر نوده شریف" در اکثر تظاهراتی که بر ضد رژیم پهلوی برگزار می شد شرکت می کرد. او در واقعه پنجم آذر گرگان یکی از مبارزان و حماسه سازانی بود که به مجروهان کمک شایانی کرد.
کد خبر: ۴۷۹۲۵۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۱۸

«گفت:میشه بگین کی به کفش هام دست زده؟ مادرش از توی آشپزخانه گفت:بد شده؟ به آشپزخانه رفت و با ناراحتی گفت:مادر گلم! کفش های من رو شما که نباید واکس بزنین. مادرش خندید و گفت:حالا یک بار که هزاربار نمیشه...» آنچه خواندید به نقل از پدر شهید "جلال زرین پور" است. نوید شاهد سمنان شما را به مطالعه جزئیات این خاطره دعوت می کند.
کد خبر: ۴۷۹۲۵۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۱۸

«نیمه شب بلند شد رفت توی اتاق سرد و نماز شب ‌خواند. از صدای گریه‌اش بلند ‌شدم. گفتم پسر مگر تو چه گناهی کرده‌ای که اینقدر گریه می‌کنی؟ ...» ادامه این خاطره از زبان مادر شهید «سید علی‌اکبر حاج سیدجوادی» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۴۷۹۱۹۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۱۷

آزاده "عمران احمدی" از جمله آزادگان سرافراز ایلامی است که 4 سال و اندی در دوران سخت اسارت به سر برده است. او می گوید:«اسرا ماه رمضان روزه را با نصف لیوان آب و مقدار اندکی نان سپری می کردند.» ادامه این خاطره را در نوید شاهد ایلام بخوانید.
کد خبر: ۴۷۹۱۷۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۱۷

برادر شهید "محمد اشنویی نوش آبادی" از ماجرای اصابت گلوله دژخیمان رژیم شاه به محمد می‌گوید. نوید شاهد اصفهان شما را به خواندن خاطرات این برادر شهید دعوت می‌کند.
کد خبر: ۴۷۹۱۷۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۱۷

گفت وگوی نوید شاهد با چند نویسنده نخبه عرصه ایثار و شهادت:
نوید شاهد-اولین دوره از جشنواره سرخ نگاران با هدف شناسایی و حمایت از آثار فاخر در حوزه ایثار و شهادت این روزها در حالی برگزار می شود که به دلیل شرایط کرونایی شاهد برگزاری همایش یا جمع و شمعی دوستانه برای آن نخواهیم بود، از این رو پیشتر به سراغ تعدادی از نخبگان این حوزه رفتیم تا دقایقی پای سخنشان باشیم که می خوانید:
کد خبر: ۴۷۹۱۱۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۱۷

«از حرف‌هایش دلم گرفت. مثل بچه‌ها قهر کردم، به اتاق رفتم و برای بدرقه‌اش هم نرفتم. وقت رفتن آمد و گفت: مادر قهر نکن! قول می‌دهم زود زود برگردم ...» ادامه این خاطره را از زبان مادر شهید «قربانعلی حدادی» در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۴۷۹۰۹۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۱۶

«کارش همین بود. هر چی می‌تونست زبون می‌ریخت که از بابا جمال پول بگیره. اصلا نمی‌دونستیم چقدر حقوق می‌گیره! ...» ادامه این خاطره از سردار گمنام دانشجوی شهید «سید ناصر سیاهپوش» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۴۷۹۰۶۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۱۵

سایت نوید شاهد کرمانشاه به مناسبت بزرگداشت روز معلم ویژه نامه ای تحت عنوان "شهدای معلم" که شامل مجموعه از زندگی، وصیت نامه، خاطرات و ...شهدای معلم می باشد را در اختیار کاربران می گذارد.
کد خبر: ۴۷۹۰۳۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۱۵

خواهر معلم شهید "سیدرضا مهدوی خانوکی" می گوید: خدمت کردن در رژیم طاغوت، برایش سخت و غیرقابل تحمل بود؛ برای همین در نامه ای خطاب به مادر نوشت: مادرجان! شما به جدّتان متوسل شو تا من، بیش از این در خدمت این رژیم سفّاک نمانم و معاف شوم.
کد خبر: ۴۷۹۰۲۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۱۵

«گفتم: نرو، صبر کن برادرت بیاید بعد تو برو. گفت: نه باید بروم، مگر تو دوست داری که من اینجا بمانم و مثل بعضی از افراد لاابالی شوم؟ ...» ادامه این خاطره را از زبان مادر شهید «علی‌اکبر سلیمی‌توپ‌قرا» در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۴۷۹۰۲۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۱۴

همسر شهید "امان الله غلامحسین پور" با ذکر خاطره ای از همسر شهیدش می گوید: شهید غلامحسین پور آن ها را از زندان آزاد کرده و به منزل دعوت کرده بود و بعد از صرف شام و پذيرايي، دو جلد کتاب از شهيد دستغيب(ره) را نيز به آن ها داد. اکنون مي بينم آنها افرادي مثبت در اجتماع شده اند و مورد اعتماد مردم هستند.
کد خبر: ۴۷۸۹۶۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۱۴

مادر معلم شهید "طاهره اشرف گنجویی" می گوید: «وقتی طاهره علت غایب بودن شاگردانش را فهمید، روز بعد با دستانی پر از مداد و دفتر و کتاب به روستا برگشت و ساعتی بعد کلاس طاهره پر شد از شاگردانی که برق خوشحالی و امیدواری در چشمانشان می درخشید. آری! طاهره یک دنیا عشق و ایثار بود.»
کد خبر: ۴۷۸۹۵۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۱۳

«یک شب در خواب دیدم که در به صدا در آمد. سراسیمه خود را پشت در رساندم. وقتی در را باز کردم، همسرم امیدعلی را دیدم، در حالی که دسته گلی در دست داشت، آن را به من داد و گفت: این‌ها را ببر آب بده تا خشک نشوند ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات مادر شهید «ایرج آموخت» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۴۷۸۹۴۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۱۳

کتاب "قاصد فرشته ها" اثر سمیه باستین است،که نگاهی به خاطرات شهید "علیرضا آرمات" از شهدای استان هرمزگان داشته است. این کتاب با حمایت مرکز حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس هرمزگان روانه بازار شده است.
کد خبر: ۴۷۸۹۳۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۱۳

همرزم شهید "محمد اسلامی نسب" در خاطره ای می گوید: چند روزی مانده بود به عملیات کربلای چهار، که گردانهای لشکر فجر در کنار امامزاده «زید» در حوالی شوشتر مستقر شده بودند، برای آموزش، در دفتر ستاد نشسته بودیم که برادر امیری، مسئول سمعی و بصری لشکر وارد شد، پیش من نشست و گلایه کرد... متن کامل این خاطره را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۷۸۹۳۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۱۵