نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات
خط ایثار (14)
تمام آن چه دارم، وجودم، یعنی همین هستی ای که دارم، محصول حق طلبی انسانها و مخلوقات بی شمار است و چه بسیار، بسیار از آنان تمام آن چه را که داشتند به بهای این حق طلبی فدا نمودند و چه بسیار از آنان متحمل زنجهای طاقت فرسایی شدند، در کوران حوادث و آن مشتقات بسیاری که بر آنان گذشته له شده اند و اما با صبر و رنج های آنان و مشتقاتی که تحمل نموده اند، مرا ساخته اند و در میان قانونی که همه و همه بدون استثنا محکوم به آنند، چه باید کرد؟
کد خبر: ۳۹۶۱۹۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۲۹

خط ایثار (13)
دوست دارم در شهادت من شاد باشید و شیرینی پخش کنید و شکر خدا را به جای آورید که فرزند و برادرتان را به صاحبش تسلیم کرده اید و هر موقع خواستید گریه کنید، به یاد مظلومیت امام حسین (ع) و یارانش گریه کیند که مظلومانه در راه حق کشته شدند و دعا کنید که خداوند مرا از شهیدان واقعی قرار دهد.
کد خبر: ۳۹۶۱۹۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۲۹

خاطرات شفاهی شهدای گمنام (20)
شهید اسماعیل قهرمانی در روستاهای اطراف سراب به دنیا آمد. نامش را اسماعیل گذاشتند. پس از مدتی با خانواده به گنبد رفتند و انجا ساکن شدند. پدرش از دنیا بهره ای نداشت. اما همیشه در تربیت دینی فرزندان تلاش می کرد. اسماعیل دبیرستان را در مدرسه شبانه درس می خواند. تا بتواند روزها کار کند و کم خرج خانواده شود.
کد خبر: ۳۹۶۱۸۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۲۹

شهدای دی ماه
روز آخر كه مي‌خواستند بروند خواهرشان خيلي كوچك بود يك خودنويس براي مادر خريده بود و اين خود نويس گفت هر وقت مي‌خواهي بنويسي ياد من باش آگر من نبودم ياد من كن و هميشه براي من دعا كن كه به آرزوي خودم برسم و آرزوي بزرگ من شهادت است برايم دعا كنيد براي امام دعا كنيد.
کد خبر: ۳۹۶۱۷۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۲۹

۲۹ دی ماه سالگرد شهادت محمودرضا بیضائی است. کسی که از جبهه سوریه تعبیر به «خط مقدم نبرد بین حق و باطل» کرد و در دست نوشته‌اش تاکید کرده است: «این خاکریز نباید فرو بریزد، نباید»
کد خبر: ۳۹۶۱۷۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۲۹

کتاب «مهرنجون» نوشته محمود نورآبادی منتشر شد. این کتاب شامل خاطرات وی از جنگ تحمیلی است.
کد خبر: ۳۹۶۱۶۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۲۹

خاطرات شهید:
خاطرات شهید والامقام فیروز مددی از زبان مادرش از روستای آلانق
کد خبر: ۳۹۶۱۶۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۲۹

خاطرات شفاهی شهدای گمنام (19)
سحرگاه بسیار سرد بود. با قامتی خمیده و نحیف مشغول نماز بود. دشت های اطراف روستای چنگوله همه او را می شناختند. گوسفندانش در کنار او مشغول چریدن علفهای خشک بودند.
کد خبر: ۳۹۶۱۵۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۲۹

آقا مهدی زمانی که شهردار ارومیه بود، هیچ وقت حقوقی دریافت نکرد. او با من که مسئول اعتبارات شهرداری بودم، طی کرده بود که به هر کس که امضای او پای نامه اش بود، مبلغ مذکور را از حقوقش کسر کرده و به او بدهند. همه ی کسانی که نیازمند بودند، با این کار نیازشان برطرف می شد.
کد خبر: ۳۹۶۱۵۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۲۸

پاسداشت شهدای مدافع حرم (19)
تلفنم زنگ خورد پدرم بود. به ندرت از تلفن استفاده می کرد و زنگ می زد. گوشی رو سریع برداشتم و جواب دادم، گفت: سریع بیا خونه بیا بریم جایی.
کد خبر: ۳۹۶۱۴۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۲۸

پاسداشت شهدای مدافع حرم (18)
«حسن قاسمی دانا» یکی از شهدای مدافعان حرم مطهر حضرت زینب کبری علیه السلام است که مدتی پیش در درگیری با تروریست های تکفیری به درجه ی رفیع شهادت نائل آمد. این شهید والامقام از اهالی شهر مقدس مشهد بود که برای دفاع از حریم اهل بیت علیه السلام و مقدسات اسلامی به صورت داوطلبانه به دمشق سفر کرد.
کد خبر: ۳۹۶۱۳۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۲۸

پای صحبت مادر شهید
آرام و قرار نداشتم . مثل مرغ سرکنده شده بودم .انگار دلم چیزی را گواهی می داد .وقتی می رفت جبهه چنین حالی نداشتم که حالا پیدا کرده بودم . بلند شدم . . . بچه دومم بود ، اما انگار همین یکی را داشتم . خب اونا کنارم بودن و او بود که جانش را کف دست گذاشته بود و می جنگید . .
کد خبر: ۳۹۶۱۰۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۲۸

تو که تازه به تکلیف رسیدی، کدوم نماز قضا؟
کد خبر: ۳۹۶۰۷۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۲۷

برادر این را هم برایت اطمینان خاطر می دهم این راه، راه خداست و ما هم برای خدا و دین اسلام و به خاطر رهبر انقلاب، امام خمینی به این راه قدم می گذاریم.
کد خبر: ۳۹۶۰۶۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۲۷

کد خبر: ۳۹۶۰۶۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۲۷

خط ایثار (12)
خدایا به این جهت به جبهه آمدم که تو را در آن بیابم و عشق تو مرا از دیارم بیرون آورد، عشق به تو توشه ی راهم بود، حب تو سرمایه سفرم و آرزوی شهادت، تنها خواسته ام.
کد خبر: ۳۹۶۰۶۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۲۷

خط ایثار (11)
ما پنج برادر بودیم و یکی از ما، می باید به عنوان خمس به خدا هدیه می شد و چه بهتر که این قرعه به اسم برادر کوچکتان که بسیار گناهکار است افتاد، شاید این امر باعث شود مورد مغفرت الهی قرار بگیریم.
کد خبر: ۳۹۶۰۵۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۲۷

خاطرات دوران مقدس خدمت سربازی شهید مهدی آدینه شوهانی از شهدای فتح خرمشهر
کد خبر: ۳۹۶۰۵۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۲۷

شهدای دی ماه
یک بار که آمده بودند من اجازه ندادم ایشان بروند و گفتم باید بستگانمان از جبهه برگردد تا تو بروی و ایشان بیماری روماتیسم قلبی شدید گرفتند و در بیمارستان بستری شدند. وقتی بالای سرش رفتم گفت مادرجان دیدی مرا با دوستانم به جبهه نفرستادی و مرگ اینجا به سراغم آمده است.
کد خبر: ۳۹۶۰۳۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۲۷

خاطرات شفاهی شهدای گمنام (18)
حجم آتش دشمن به قدری وسیع بود که کسی قادر به کمک نبود. همانجا در دام بعثی ها افتادیم. پیرمرد تا مدتی نمی توانست غذا بخورد. اما خیلی به بچه ها روحیه می داد. با دیدن او فراموش می کردیم که اسیر جنگی هستیم.
کد خبر: ۳۹۶۰۲۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۲۶