نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات آزادگان
خاطراتی از کتاب «نماز در اسارت» - 14
هنگاهمی که بچه ها نماز شب می خواندند، چند نگهبان تعیین می کردیم تا چنانچه مامورین آمدند، فورا به بچه ها اطلاع دهند. شاید برخی تصور کنند که اسرا در طول روز کاری نداشتند و راحت می خوابیدند تا شبها برای نماز برخیزند، اما واقعیت چیز دیگری بود. اگر کسی می خواست بعد از ظهر بخوابد، سزایش شلاق بود.
کد خبر: ۴۶۳۶۸۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۶/۲۶

به مناسبت سالروز ورود آزادگان؛
موسی رضایی زاده از آزادگان جنوب استان کرمان می گوید: همۀ مشکلاتی که در اردوگاه برایمان پیش آمده بود را به صلیب سرخ گفتیم؛ در پاسخ گفتند: «فقط وظیفۀ ما حکم می کند که بفهمیم اُسرا زنده اند یا نه! بقیۀ مسائل به ما ربطی ندارد!»
کد خبر: ۴۶۱۹۶۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۲۶

روایت یک آزاده درباره پایان اسارت...
"قرآن های اهدایی صدام" خاطره ای از آزاده ی عزیز "قاسم قناعت گر" است که با نخستین گروه از اسرای ایرانی به کشور بازگشت. شما را به خواندن این خاطره شنیدنی که به قلم جلال توکلی در کتاب "یک بعلاوه پنج" آمده است دعوت می کنیم.
کد خبر: ۴۶۱۹۵۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۲۶

یادی از روزهای اسارت
محمد مهاجری یکی از آزادگان سرافراز استان هرمزگان می باشد .وی در جریان جنگ تحمیلی به اسارت دشمن بعثی در می آید و مدت 45ماه و سه روز در زندان های عراق دوران زندگی اش را سپری می کند . خاطراتی از روزهای اسارت ایشان به مناسبت سالروز ورود آزادگان به میهن عزیزمان منتشر می گردد.
کد خبر: ۴۶۱۶۰۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۲۰

مسئول ادبیات و تاریخ دفاع مقدس اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان هرمزگان از چاپ دو مجموعه خاطرات آزاده «سلیمان عرب» و «یعقوب صادقی» به قلم «محدثه حاجبی» و «سید زهرا حسینی» خبر داد.
کد خبر: ۴۶۱۵۸۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۲۰

عادل صفری از دوران اسارت می گوید
ماه محرم بود، عراقیها در آن ایام اسرا را در فشار قرارد داده بودند و اردوگاه الرمادیه در انبوه اسیران ایرانی مثل دیگ زودپز داغ شده بود! با بچه ها تصمیم گرفتیم فکری به حال تشنگی اسرا بکنیم...
کد خبر: ۴۶۱۳۰۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۱۶

خاطراتی از کتاب «نماز در اسارت» -7
شب هنگام، قبل از خوابیدن، فرمانده اردوگاه به اتفاق چندتن از سربازان و درجه داران خود به پشت میله ها آمد و حدود یک ساعت ما را تهدید کرد که اگر نماز شب و یا نماز جماعت بخوانید، چنین می کنم و چنان می کنم.
کد خبر: ۴۶۰۳۸۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۱۴

خاطراتی از کتاب «نماز در اسارت» - 5
اخلاص عزیزان اسیر به هنگام نماز، علی الخصوص گریه آنها در موقع قرائت اذکار و ادعیه، مسئول قاطع (سعد) را سخت تحت تاثیرقرار داده بود. تا آنجا که او نیز به صفوف نماز گزاران ملحق شد.
کد خبر: ۴۶۰۳۶۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۰۸

خاطراتی از کتاب «نماز در اسارت» -4
در اوایل اسارت، در داخل اردوگاه سنگی نبود تا از آن به عنوان مهر استفاده کنیم. این بود که ناگزیر یک پاره آجر پیدا کردیم و پس از تکه تکه کردن، آن را به داخل آسایشگاه بردیم. البته عراقیها مدام هشدار می دادند که کسی حق نگهداری سنگ و یا آهن آلاتی از قبیل چاقو، پیچ گوشتی و غیره را ندارد و افراد خاطی به شدت تنبیه می شوند.
کد خبر: ۴۶۰۳۴۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۰۵

خاطراتی از کتاب «نماز در اسارت» - 3
در روزهای اول که به اسارت دشمن در آمده بودیم، نماز را در خط اول و پشت جبهه، با ترس می خواندیم، چرا که از طرف عراقیها تحت فشار قرار داشتیم. بعد از گذشت یک هفته در بصره، ما را به بغداد بردند و وقتی در محلی اسکان یافتیم تصمیم به خواندن نماز گرفتیم، اما باز با مخالفت عراقیها رو به رو شدیم.
کد خبر: ۴۵۹۲۴۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۲۵

خاطراتی از کتاب «نماز در اسارت» -2
آن شب، پس از صرف شام، مشغول خواندن نماز مغرب و عشا شدم. نمازم را که خواندم، متوجه نگهبانی شدم که پشت پنجره ایستاده بود و داخل سلول را می پایید. او به یکی از بچه ها خیره شده بود و نماز خواندن او را تماشا می کرد.
کد خبر: ۴۵۹۲۲۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۲۴

جواد اسکافی؛
«ستارگان بِهبَهوُ» خاطرات آزادگان بهبهانی است که با وجود رشادت و مقاومت در جبهه های جنگ به اسارت درآمدند و با صبر و ایستادگی در آنجا زندگی کردند. آزادگانی که تأثیر فرهنگی آنها را در اردوگاه‌ها می‌توان در این کتاب مشاهده کرد.
کد خبر: ۴۵۶۵۰۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۰۸

معرفی کتاب "فصل پرواز"
کتاب "فصل پرواز"، مجموعه خاطرات آزادگان 8 سال دفاع مقدس استان قزوین به کوشش حسن شکیب زاده در 100 صفحه و در سال 1387 چاپ خود را تجربه می کند.
کد خبر: ۴۵۶۱۸۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۳/۱۱

نویسنده: علیرضا رعیت حسن آبادی
با خودش گفت: به این میگن خوش شانسی حالا خودم رو میزنم به مریضی، بعد با این آمبولانس تا اردوگاه با خیال راحت می رم. لااقل امروز را از شر اون اتوبوس قراضه راحت باشم.آره! خندید. باید هم می خندید. مثل تشنه ای بود که در بیابان جرعه ای آب بیابد. در همین افکار بود که سرباز عراقی دسته ای اسیر را با فحش و کتک به سمت ماشان آورد. یکی یکی سوارشان کرد. باتعجب از حمید که از بچه های آسایشگاه خودشان بود پرسید: مگه یک آمبولانس چقدر جا داره که یارو داره زرت زرت جا میکنه؟ حمید نتوانست جلوی خنده اش را بگیرد. خنده اش که تمام شد گفت: چی؟ آمبولانس؟زکی... رودست خوردی پسر! این ماشینی که الان توش نشستیم آمبولانس نیست؛ ماشین شکنجه ست.
کد خبر: ۴۵۰۴۸۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۲/۱۵

وقتی عراقی‌ها دیوار وحشت را به طول 7 متر تشکیل دادند تا اسراء از میان آن رد شوند دیگر برایشان فرقی نمی‌کرد که آن فرد سالم است یا مجروح، هر کس از آن مسیر عبور می‌کرد باید کتک می‌خورد. خیلی از دوستانمان از جمله "شهید پرویز شریفی" که از مجروحین عملیات کربلای 4 بود، مجبور شد از این دیوار عبور کند. بدن ایشان از انگشت کوچک پایش تا نزدیک کمر پر ترکش بود
کد خبر: ۴۴۶۵۱۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۲۰

خاطرات اسارت سید حمیدرضا میرمحمدصادقی
خاطرات اسارت سید حمیدرضا میرمحمدصادقی » با تصویرگری «درگروه فرهنگی مسک »، شمارگان 1000 نسخه و به بهای 11 هزار تومان به چاپ دوم رسیده است.
کد خبر: ۴۲۶۲۴۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۰۳

نویسنده سمیرا سادات امامی
کمی قبل از ورودی حرم با توقف اتوبوس‌ها و باز شدن در، دیگر هیچ‌کدام به حال خود نبودیم. تمام تهدیدهای فرمانده را از یاد برديم و فقط می‌خواستیم به حرم برسیم. آنجا بود که بعد از نُه سال، انگار طعم آزادی را می‌چشیديم و می‌توانستيم پرواز کنيم.
کد خبر: ۴۱۸۳۲۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۰/۱۶

خاطراتی از آزاده عزت الله دانشفر از روز های اسارت در عراق
تونل وحشته دیگه! دو طرف عراقیها می‌ایستن تا می‌خوری می‌زننت...
کد خبر: ۴۱۶۲۳۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۹/۱۶

مرتض گفت: ببین جناب سروان، من فقط می خواستم بگویم که شلغم های عراق این قدر بزرگند که پنج تاش پنجاه نفر رو سیر می کند. آخر جناب سروان، شلغم های ایران خیلی کوچکتر از شلغم های عراق هستند.من خدای ناکرده منظور بدی نداشتم!
کد خبر: ۴۱۲۲۲۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۷/۲۵

خاطرات آزادگان
چه کسانی که شهید شدند چه کسانی که اکنون در زمره جانبازان گرانقدر ما قرار دارند همانند برادر عزیز و بزرگوار خودم غلامرضا مهتابی که هم او بود راه جبهه و جنگ و شهادت را به من نشان داد و خود هم در این جنگ توسط دشمن مجروح شد هم اکنون نیز دست از فعالیت خود بر نداشته و همچنان در بسیج انجام وظیفه می نماید و چه کسانی که متاسفانه در پیچ و خم های زندگی گم شدند و فقط با خاطراتشان زندگی می کنند
کد خبر: ۴۰۸۲۰۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۵/۲۸