شهید "نوری احمد نژاد" در خاطراتش بیان می کند: وقتی در بیمارستان به هوش آمدم و به غذای بیمارستان اعتراض کردم، دکتر معالجم لبخندی زد و گفت: این غذایی که شما می خورید مخصوص کسانی است که از دنیای دیگر آمده اند، از صحبت های دکتر بیشتر رنجیدم و خواستم اعتراض کنم که برادرم با اشاره مرا به سکوت و آرامش دعوت کرد.
کد خبر: ۴۸۱۳۲۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۲۴
ویژه نامه فرمانده شهید "ناصر اشتری" جهت مشاهده و مطالعه علاقهمندان منتشر می شود.
کد خبر: ۴۸۱۳۲۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۲۴
در خاطره ای از زبان شهید "مهدی زارع" روایت شده است: «بعد از مدتها یاد من افتادی. دستمال نم دار را روی قاب عکسم کشیدی و گفتی: حالا ضامن کارمند از کجا پیدا کنم؟...» متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۸۱۱۹۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۲۲
نوید شاهد - خواهر شهید "ابوالفضل سالمکار" در مصاحبهای به بیان خاطره ای از امضای نامه شهادت برادرش توسط مادر شهید پرداخته که شما را به تماشای قسمتی از فیلم این مصاحبه دعوت میکنیم.
کد خبر: ۴۸۱۰۳۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۱۹
شهید "بهزاد پسندی پور" از شهدای سرباز استان هرمزگان است که يكم خرداد 1343 در روستای ازميچ تابعه شهرستان بافت دیده به جهان گشود. به مناسبت سالگرد تولد این شهید بزرگوار خاطره ای به نقل از پدر ایشان با عنوان «یادگاری برای پدر» تقدیم حضورتان می گردد.
کد خبر: ۴۸۰۸۹۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۱۷
نوید شاهد - "عباس لشگری" یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجانی در قسمت 30خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر می گوید: «گرد و خاک فراوان موجب ایجاد هاله ای تیره و تار در داخل سنگرها شده و همین امر هم خوشبختانه موجب عدم ديد کافی تانکها و نیروهای عراقی شده بود، بهترین زمان برای شکار تانکهای پیشرو بود، همه رزمندگان یکدفعه با فريادهای بلند الله اکبر و ياحسين (ع ) بپاخاسته و از لبه خاکریز شروع به تيراندازی و شلیک موشک سمت تانکها کردیم.»
کد خبر: ۴۸۰۸۹۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۲۵
شهید "مصطفی جوادی" در مناجات خود با خداوند می نویسد:خدایا، به جبهه آمدهام تا جان خود را بفروشم. امیدوارم خریدار جان من، تو باشی.
کد خبر: ۴۸۰۸۹۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۱۷
نوید شاهد زنجان - "عباس لشگری" یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجانی در قسمت 29خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر می گوید: «همرزم اصفهانی آب کمپوت را تا آخرين قطره سر کشيد و با صمیمیت خاصی روبوسی کرد و با خداحافظی راهی سمت پل بتونی شد و طولی هم نکشید که صدای سوت خمپارهای آمد و زمین و زمان تیره و تار شد و بارانی از ترکش و گوشت و خون، داخل سنگر ریخت و بوی گوشت سوخته فضای کانال را برداشت.»
کد خبر: ۴۸۰۸۹۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۲۴
نوید شاهد - "عباس لشگری" یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجانی در قسمت 28خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر می گوید: « زمانی که تانک دشمن را رزمندگان به موقع زدند شالوده قشون از هم پاشیده و تانکها و نیروهای پیاده و کماندوی عراقی گروه گروه شروع به فرار از ميدان نبرد کردند و باردیگر عنایات رب کریم به امداد سالکان کوی پیرجماران آمد و با اتفاقی بسیار کوچک لشگری با آن هیبت و عظمت را مجبور به عقب نشینی کرد.»
کد خبر: ۴۸۰۸۹۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۲۲
نوید شاهد - "عباس لشگری" یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجانی در قسمت 27خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر می گوید: «گلوله مستقيم عراقیها هيچگونه آسيبی به فرمانده دلاور گردان نرسانده و سردار وزیری متعجب و لبخند زنان آرپی جی را بهم داده و خم شد و کلاهش را از روی زمين برداشته و با تعجب و شگفتی مشغول تماشای دو سوراخ این طرف و آنطرف کلاه شد، واقعاً شبیه به یک مجعزه بود.»
کد خبر: ۴۸۰۸۸۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۲۱
نوید شاهد - "عباس لشگری" یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجانی در قسمت 26خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر میگوید: «چند قدمی با پُل فاصله داشتم که یکدفعه ديدم سردار رسول وزيری فرمانده دلاور گردان و تعدادی از رزمندگان ضمن تيراندازی به سمت حوضچهها، در حال نزدیک شدن به انتهای کانال هستند، به قدری خوشحال شدم که انگار دنیا را به من دادند، نفسی راحت کشیده و شاد و خندان به استقبال شان رفتم.»
کد خبر: ۴۸۰۸۸۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۲۰
"عباس لشگری" یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجانی در قسمت 24خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر می گوید: «چند دقیقهای گذشت و نه خبری از سردار زلفخانی شد و نه از نیرویهای کمکی، چند موشکی که با خود داشتم برای دور نگاه داشتن کماندوها شلیک کرده و دیگر موشکی برایم باقی نماند، نگران شده و برای اطلاع یافتن از اوضاع و آوردن موشک به این طرف پل آمدم که خبر شهادت سردار زلفخانی را از بچهها شنیدم.»
کد خبر: ۴۸۰۸۸۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۱۸
"عباس لشگری" یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجانی در قسمت 23خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر می گوید: «با رسیدن قشون دشمن به تیررس، فرمان آتش صادر و دوباره نبرد غیرت و فولاد آغاز شد و رزمندگان دلاور از هر سمت و سوی خاکریز شروع به تیراندازی و شلیک موشک کردند.»
کد خبر: ۴۸۰۸۸۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۱۷
آنچه می بینید گزیده ای از مصاحبه با مادر شهید "عبدالحمید آذرمهر" و خاطرات این مادر بزرگوار از دوران زندگی و عشق و علاقه فرزندش به عبادت و نماز شب است که در نوید شاهد هرمزگان مشاهده میکنید. این شهید سرافراز نهم دي 1343، در شهرستان آبادان چشم به جهان گشود. به عنوان سرباز ژاندارمري در جبهه حضور يافت و ششم مرداد 1366 در مولاني مريوان هنگام درگيري با گروههاي ضدانقلاب بر اثر اصابت گلوله به پهلو به شهادت رسید.
کد خبر: ۴۸۰۶۵۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۱۲
"عباس لشگری" یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجانی در قسمت 22 خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر می گوید: « دقایق بسیار وحشتناک و دلهره آوری بود ، تانک ها مستقیم به دل خاکریز زده و مقابل دیدگان مات و مبهوت مان داشتند از چند نقطه به کانال نزدیک و نزدیکتر می شدند ، همه رزمندگان با آن امکانات و تجهیزات و نفرات کم هرچه در توان داشتند ، مایه گذاشته و مردانه جنگیده و می جنگیدند ، اما انگار اینبار اوضاع فرق می کرد .»
کد خبر: ۴۸۰۵۹۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۱۱
"عباس لشگری" یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجانی در بیستویکمین قسمت از خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر می گوید: «داخل حوضچه ها هم شلوغ بود و تعداد زیادی کماندو در داخل حوضچه پنجم اجتماع کرده بودند، فکر می کردم که طبق روال تک های قبلی، قشون اصلی دشمن وسط میدان ایستاده و فقط تانکهای تی ۷۲ به خط خواهند زد اما با تعجب دیدم که اینبار تاکتیک عراقیها کاملاً تغییر کرد.»
کد خبر: ۴۸۰۵۹۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۱۱
به پاس رشادت، مجاهدت و ايثارگری شهدا و رزمندگان استان، نوید شاهد چهار محال و بختیاری مجموعهای از عکسهای تاریخی به جای مانده از رزمندگان استان چهارمحال و بختیاری با عنوان "در قاب خاطره ها" را برای علاقمندان منتشر میکند.
کد خبر: ۴۸۰۵۷۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۱۱
شهيد "خليفه نظری" در دفتر خاطرات خود می نویسد: «عصر 4 بهمن 1361 در حال درس خواندن بودم. روز بعد امتحان جامعه شناسي داشتم. مشغول مطالعه بودم يک دفعه زنگ درب به صدا در آمد...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۸۰۵۵۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۱۰
"عباس لشگری" یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجانی در قسمت 20 خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر می گوید: «بمباران خط بطور مستمر ادامه یافته و هواپيماهای عراقی پی در پی رفته و برگشتن و طول کانال را با شليک راکت و ريختن بمب و رگبار مسلسل زیر آتش گرفتند تا اینکه بعد از مدتی سروکله چند فروند هواپيمای پی سی هفت ( قارقارک ) درآسمان پيدا شد و هواپیماهای شکاری و بمب افکن فضای منطقه را ترک و بقیه کار را به هواپیماهای تازه وارد سپردند .»
کد خبر: ۴۸۰۵۰۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۱۰
"عباس لشگری" یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجانی در قسمت نوزدهم خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر میگوید: «اکثریت رزمندگان به دلیل خستگی و بی خوابی شدید، به صورت بیهوش داخل سنگرها افتاده و خوابیده بودند، اما با این وجود چند نفر از فرماندهان غيور گردان و تعدادی از نيروهای قديمی و باسابقه جبهه با وجود فشار خردکننده خستگی و بي خوابی که از سرتاپای وجودشان میبارید، همچنان بيدار بودند.»
کد خبر: ۴۸۰۵۰۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۱۰