نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطره
نوید شاهد - "عباس لشگری" یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجانی در قسمت 55 خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر می‌گوید: رزمنده زخمی گفت: آقا مهدی چی شد !! خواستم در آن وضعیت چیزی بهش نگم تا بیشتر از اون اذیت نشه، اما قادر به کنترل احساساتم نشده و بی اختیار بغضم ترکیده و باران چشام همه چیز را لو داد ، او هم شروع به گریه کرد و با لبخند نازی گفت: پس همسفر نازنینی دارم و بعد هم لبخند زنان چشاشو بست و شروع به گفتن شهادتین کرد و بلافاصله هم روح پاکش پرکشید.
کد خبر: ۴۸۲۵۵۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۲۷

نوید شاهد - "عباس لشگری" یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجانی در قسمت 54 خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر می‌گوید: دهها دستگاه آمبولانس، کنار دیواره رودخانه در حال سوختن بودند و اطرافشان هم مملو از پیکر های پاک شهدا و زخمی های بسیار بدحال و نیمه جانی بود که مظلومانه و ناله کنان، آخرین نفس های خود را می کشیدند، اوضاع بسیار عجیب و دلهره آوری بود، انگاری خاکستر مرگ و نیستی به منطقه پاشیده بودند و اثری از آدم زنده در آن باقی نمانده بود.
کد خبر: ۴۸۲۵۴۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۲۶

نوید شاهد خراسان جنوبی خاطره ‌گویی خانواده شهید "جلیل رخشانی" را منتشر می‌کند. علاقمندان می‌توانند به این محتوا گوش فرا دهند.
کد خبر: ۴۸۲۵۴۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۱۲

نوید شاهد - "عباس لشگری" یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجانی در قسمت 53 خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر می‌گوید: دیدیم که پیکر پاک و مطهرش همچنان کنار دیواره خندق است و متأسفانه به عقب منتقل نشده! تصمیم به بردنش گرفتیم، اما همینکه خواستم حرکت کنیم، عراقی ها به بالای خندق رسیده و داخل خندق را به گلوله و موشک بستند، دیگر چاره ای جز فرار و خارج شدن از خندق نداشتیم، برای همین هم با دیدگانی اشکبار و دنیایی از شرمندگی، بوسه ای به صورت زیبا و خاک آلوده برادر اسکندری زده و با هزاران آه و افسوس به راه خود ادامه دادیم .
کد خبر: ۴۸۲۵۴۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۲۵

نوید شاهد - "عباس لشگری" یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجانی در قسمت 52 خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر می‌گوید: پیكر مطهر و زخم خورده نعره شیر بی ادعای آذربایجان، سردار دل ها ، فرمانده خاکی و مخلص و دلاور لشگر ۳۱ عاشورا ، مهندس مهدی باکری برای همیشه چون قطره‌ای به دریا پیوست.
کد خبر: ۴۸۲۵۳۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۲۴

نوید شاهد - "عباس لشگری" یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجانی در قسمت 51 خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر می‌گوید: غرق افکار پریشان و مضطرب بودم و عرض رودخانه را برای فرار احتمالی بررسی می‌کردم که ناگهان فریادهای بلند یا حسین (ع) و یا ابوالفضل (س) در سیل بند طنین انداز شده و خبر مجروحیت برادر باکری همچون پتکی سنگین بر روح و جان خسته‌ام فرود آمد، اشک ریزان و سراسیمه خود را به انتهای سیل بند رسانبده و‌ دیدم که جسم نحیف و نیمه جانش در دست یاران گریان و حسین گویانش در حال انتقال به سمت قایق است.
کد خبر: ۴۸۲۵۳۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۲۳

نوید شاهد - "عباس لشگری" یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجانی در قسمت 50 خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر می‌گوید: حالات روحانی و اعمال متهورانه آقا مهدی در آن لحظات آتش و خون خبر از دل بریدن از دنیا و پیوستن به یار می داد، او همچون پروانه‌ای عاشق از برای سوختن، جسم و جانش را در طبق اخلاص نهاده و با تمام وجود در پی گمشده خود يعقوب وار به دور شعله‌های سوزان شمع شهادت می‌گشت و از برای وصال و دیدار معشوق ازلی ثانيه شماری می‌کرد.
کد خبر: ۴۸۲۴۹۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۲۲

نوید شاهد - "عباس لشگری" یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجانی در قسمت 49 خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر می‌گوید: فرمانده لشگری در کنار رزمندگان خود، در خط اول نبرد، همچون رزمنده‌ای ساده و خاکی، مخلصانه و بی‌ادعا در حال پیکار و مقاومت بود، به راستی در کدامین روش‌ها و تاکتیک های نظامی ارتش های دنیا، می‌توان این همه از خود گذشتگی و فداکاری و شهامت را از فرماندهان رده بالای نظامی به تماشا نشست؟!
کد خبر: ۴۸۲۴۸۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۲۱

نوید شاهد - "عباس لشگری" یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجانی در قسمت 48 خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر می‌گوید: هلیکوپترها با اتمام مهمات، فضای منطقه را ترک کرده و خیالمان از پشت سر آسوده شد، سریع برخاسته و با جابجایی گونی ها، عقب سنگر را هم پوشانده و یواشکی مشغول تماشای میدان نبرد شدم و با چنان صحنه وحشتناکی مواجه شدم که عرق سرد بر پیشانیم نشست و از ترس مانند بید به خود لرزیدم ، دشمن زبون اینبار با تمام توان و قدرت از سه جهت سیل بند را مورد هجمه قرار داده بود.
کد خبر: ۴۸۲۴۸۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۲۰

نوید شاهد - "عباس لشگری" یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجانی در قسمت 47 خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر می‌گوید: فرمان آقا مهدی استراتژی بسیار عجیب و عملی خطرناک و در ظاهر غیر عقلانی و دیوانگی محض بود ، اما همگی خوب می دانستیم که شکستن خط مساوی با اسارت یا شهادت است.
کد خبر: ۴۸۲۴۷۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۱۹

نوید شاهد - "عباس لشگری" یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجانی در قسمت 46 خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر می‌گوید: فارغ از زمان و مکان محو تماشای رفتار و حرکات شجاعانه آقا مهدی بودم و داشتم از آن همه شیدایی و مردانگی کم نظیر و شاید بی نظیر فرمانده دل ها لذت می بردم که یکدفعه فریادهای بلند برادر باکری در فضا پیچید که آن نفربرها را بزنید ! آن نفربرها را بزنید !.
کد خبر: ۴۸۲۴۷۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۱۸

نوید شاهد - "عباس لشگری" یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجانی در قسمت 45 خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر می‌گوید: سردار میرزاعلی رستم خانی فرمانده دلاور تیپ اول لشگر را دیدم که به همراه بی سیم چی ها و تعدادی از یارانش از سمت بالای منطقه به سمت مان می آیند، شتابان دویده و جلوشان درآمده و به سردار رستم خانی گفتم: حاجی! این هم شد کار!؟ ما را می فرستید داخل روستا و پشت مان را بی خبر، خالی می کنید!؟ سردار که رفقاتی هم باهام داشت، دست نوازشی به سرم کشید و با خنده نازی گفت: عباس! تو هنوز زنده‌ای!؟
کد خبر: ۴۸۲۴۷۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۱۷

نوید شاهد - "عباس لشگری" یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجانی در قسمت 44 خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر می‌گوید: زیر بارانی از گلوله و ترکش و موشک، پیکر غرق خون برادر تاران را از زمین بلند و سوار پشت برادر الماسی کردم، درست در این زمان چشمم به جنازه یکی از عراقی‌ها افتاد که ناباورانه زنده شده و کشان کشان در حال رفتن به سمت یک اسلحه کلاش بود، اسلحه‌ام کف زمین بود و وقتی هم برای برداشتن و زدن‌ عراقی نمانده بود، چاره‌ای جز فریاد نیافته و پی در پی داد زدم که اون عراقی رو بزن ! اون عراقی رو بزن !.
کد خبر: ۴۸۲۴۵۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۱۶

نوید شاهد خراسان جنوبی خاطره گویی از زندگی شهید "جواد اسداللهی" را منتشر می‌کند که در ادامه از علاقمندان به دیدن این فیلم دعوت می‌کنیم.
کد خبر: ۴۸۲۴۵۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۱۰

نوید شاهد - "عباس لشگری" یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجانی در قسمت 43 خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر می‌گوید: با روحیه‌ایی تازه و لبی خندان از عنایت خدای مهربان، جیب خشاب‌ها را پر از خشاب و نارنجک کرده و چندتا خشاب اضافه هم به کمر گذاشته و رگبار زنان داخل کوچه شده و به سمت نخلستان حرکت کردیم، دوباره رگبار گلوله‌ها و موشک‌های عراقی شروع شده و مجبور به پناه گرفتن و پاسخ متقابل شدیم، خلاصه ما زدیم و آنها زدند.
کد خبر: ۴۸۲۴۳۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۱۵

نوید شاهد - "عباس لشگری" یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجانی در قسمت 41 خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر می‌گوید: همه چشم انتظار بقیه نیروهای گردان بودیم و با هر قدمی که بر می‌داشتیم بر نگرانی و اضطراب مان افزوده می شد، به میانه های روستا رسیده و خبری از یاران نشد، بیشتر نگران و هراسان شده و از ادامه مسیر منصرف و همانجا در شکاف درها هر کدام جان پناهی یافته و بی صبرانه منتظر رسیدن بقیه گردان شدیم .
کد خبر: ۴۸۲۴۳۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۱۳

نوید شاهد - "عباس لشگری" یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجانی در قسمت 40 خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر می‌گوید: بالای سرش جمع شده و هرکدام از طرفی صداش زده و تکانش دادیم، هیچ واکنشی نشان نداده و بیشتر نگران شده و شروع به وارسی هیکل بلندش کردیم تا شاید زخم و جراحتی در بدنش پیدا کنیم اما هرچه گشتیم، هیچی پیدا نشد ! نه خونی !؟ نه زخمی ‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍!؟ نه آخی !؟.
کد خبر: ۴۸۲۴۳۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۱۲

نوید شاهد - "عباس لشگری" یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجانی در قسمت 39 خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر می‌گوید: با شتاب از روی پل عبور کرده و وارد نخلستان آن سوی رودخانه معروف به نعل اسبی یا کسیه‌ای شدیم، هنوز چند قدمی در داخل نخلستان راه نرفته بودیم که ناگهان آتش‌باری دشمن آغاز و از زمین و هوا آتش بر سرمان ریخته شد. آتشباران به قدری پرحجم و گسترده شد که ادامه راه دیگر امکان‌پذیر نشد.
کد خبر: ۴۸۲۴۲۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۱۱

نوید شاهد - "عباس لشگری" یکی از رزمندگان بسیجی و جانباز زنجانی در قسمت 38 خاطرات مستند و میدانی خود از عملیات عاشورایی بدر می‌گوید: با بازگشت تویوتاها از لب آب، سریع فرمان حرکت صادر و همه بر پشت تویوتاهای سقف‌دار و بی‌سقف سوار و با تکیبر و صلوات روانه میدان درگیری شدیم، منطقه بسیار شلوغ و پر از جنب و جوش بود و هیچ شباهتی به منطقه خلوت و خالی از نیرو و تجهیزات روزهای اول ورودمان نداشت.
کد خبر: ۴۸۲۴۲۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۱۰

نوید شاهد - شهید "گرابگ فرهید رحیمی" از جمله شهدای جنگ تحمیلی است که در تیرماه 1366 در حین امدادرسانی بر اثر ترکش خمپاره دشمن به درجه رفیع شهادت نایل آمد. خاطره ‌ای از این شهید والامقام با عنوان سنگر بلوطی در نوید شاهد ایلام بخوانید.
کد خبر: ۴۸۲۴۲۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۱۰