روایتی از شهید " نادر جعفری" فرمانده تیپ حضرت امیر(ع)
شهید " نادر جعفری" فرمانده تیپ حضرت امیر(ع) بود روز شهادت به نحو عجیبی حلالیت می طلبید یکی بچه ها با خنده به او گفت: نادر جان خبری شده؟ با لبخندی جواب داد«خدا را چه ديده ای شايد همين امروز شهيد شدم »در حین نگهبانی که جای خالی یکی از رزمنده ها را پر کرده بود به شهادت رسید و قصه شیرین زندگی نادر این چنین ناتمام ماند. ادامهاین خاطره زیبا در نوید شاهد ایلام بخوانید.
کد خبر: ۴۷۴۹۶۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۰۶
شهید " سبزی خوب آیند" که آشنا به راه ها و کوه های منطقه بود جهت شناسایی گروهی از منافقین که به نام گوش بر معرف بودند به عضویت گشت ثارالله در آمد.نوید شاهد ایلام در سالگرد شهادت این شهید والامقام خاطره ای از شجاعت های شهید برای مخاطبان خود منتشر می کند.
کد خبر: ۴۷۴۸۹۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۰۵
مادر شهید "عبداله مولائی" میگوید: یک بار عبداله آمد خانه و گفت مادر این دفعه شب عملیات قرار است حنابندان بگیریم من و محسن قسم خوردیم با هم حنا گذاریم همان دفعه آخرین باری بود که عبداله را دیدم.
کد خبر: ۴۷۴۸۸۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۰۵
یک روز با تعدادی از رزمنده ها مأموریت داشتیم برای شناسایی به مرزهای دشمن نفوذ کنیم تا از تعداد نیروها و تجهیزات آنان اطلاعات کسب کنیم . هنگام برگشت خیلی گرسنه بودیم و از شدت گرسنگی حتی نمی توانستیم یک قدم برداریم، که شهید علی بندمه به محل اسکان عشایر عراقی ها درآن حوالی رفت و با پیدا کردن نان خشکی که برای استفاده دام هایشان ریخته بودند واز آنان به جا مانده بود جمع آوری کرد و هرکدام مقداری از آن را خوردیم و در واقع غذا مهمان عراقی ها بودیم.ادامه خاطرات زیبا از شهید بندمه در ادامه بخوانید.
کد خبر: ۴۷۴۸۷۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۰۶
مادر شهید "سیروس مهدیخانلو" میگوید: نماز می خواندم که سیروس آمد و کنار من مشغول نماز شد. گفت که می خواهم دعای امام زمان عجل الله و نماز شب بخوانم.
کد خبر: ۴۷۴۸۵۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۰۷
مادر شهید "خلیل مهری" تعریف میکند: همسایهای داشتیم به نام مشهدی مریم سنش از صد سال هم بیشتر بود اما فرزند نداشت و تنها زندگی می کرد. خلیل خیلی به دیدن او میرفت.
کد خبر: ۴۷۴۸۵۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۰۶
همرزم شهید "ابوالفضل نوری" میگوید: قرار شد تا دو و نیم نصف شب پنج نفره به قله برویم ساعت مقرر هر ۵ نفر حرکت کردیم حدود ساعت چهار و نیم صبح به قله رسیدیم. هوا تاریک روشن بود همه جا ساکت بود عراقیها خواب بودند.
کد خبر: ۴۷۴۸۴۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۰۵
مادر شهید "عبدالله ملکی" در مصاحبهای به بیان لحظه اعلام خبر شهادت فرزند شهیدش میپردازد، که شما را به تماشای قسمتی از فیلم این مصاحبه دعوت میکنیم.
کد خبر: ۴۷۴۸۰۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۰۴
پدر شهيد اسماعيل فتحى مى گويد: « اسماعيل در بازار از من چيزى خواست و من برايش نخريدم و من از بازار با پاى پياده به منزل آمدم». خاطره جالب اين پدر شهيد را در نويد شاهد مازندران بخوانيد.
کد خبر: ۴۷۴۷۸۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۰۴
همرزم شهید شهید "عباس نقی لو" میگوید: طبق معمول بعد از غذا مسواک و خمیر دندانش را برداشت تا مسواک بزند. بعد از مسواک زدن که از کنار آب بلند شد تا به طرف سنگر بیاید که همانجا پر کشید.
کد خبر: ۴۷۴۷۷۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۰۴
جواد غم پرور همرزم شهید "رضا مهدی رضایی" چنین میگوید: برایمان سوال شد که اگر ما هم شهید شویم آن وقت کجای محل را به نام ما می کنند. از حسینیه به سمت خانه ابوالفضل پیچ کوچکی بود که اسم آن را گذاشتیم "پیچ شهید خدامرادی".
کد خبر: ۴۷۴۵۶۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۳۰
برادر شهید "حسین مقدمسلیمی" در مصاحبهای به بیان گفتههای برادر شهیدش در رابطه با راه امام خمینی(س) میپردازد، که شما را به تماشای قسمتی از فیلم این مصاحبه دعوت میکنیم.
کد خبر: ۴۷۴۵۲۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۳۰
همرزم شهید "ولی الله عباسی" از شجاعت شهید چنین می گوید: وقتی خودروی توزیع غذای رزمنده ها دچار اصابت گلوله دشمن قرار گرفت و تعداد زیادی از رزمنده ها زخمی شدند، این شهید عباسی با چهره ای نورانی، تبسمی خاص و بدون جان پناه، همانند کوه، استوار و محکم در کنار خودروی آسیب دیده ایستاده است و به بقیه رزمندگان و بچه های گروهان روحیه می داد. ادامه این خاطره زیبا در نوید شاهد ایلام بخوانید.
کد خبر: ۴۷۴۴۸۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۲۹
دختر شهید "حسین نقیلو" از پدر خود چنین میگوید: پدرم نقاشی آخرش را با خط خون کشید و من هنوزم که هنوز است دارم تلاش می کنم رمز نقشی را که در جبهه کشید بفهمم.
کد خبر: ۴۷۴۳۹۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۲۹
همرزم شهید "مجتبی نظری" در سنگر تیربار، پشت تیربار بود و نگهبانی می داد. در حین تیراندازی بود که پایه تیربار سر می خورد و می افتد در یک لحظه ده، دوازده تیر به دور و مجتبی اصابت میکند.
کد خبر: ۴۷۴۳۹۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۲۸
همرزم شهید "ابوالفضل نظری" میگوید: روزی یکی از بچهها رفت و گفت؛ ابوالفضل تو را در خواب دیده ام که شهید شده اید آن روز اصلاً غذا نخورد.
کد خبر: ۴۷۴۳۹۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۲۸
همسر شهید "عیوض ندرلو" میگوید: وقتی آماده رفتن می شد از او خواستم بگذارد برای بدرقه اش بروم وقتی از خانه خارج شد طاقت نیاوردم به محل اعزام رفتم.
کد خبر: ۴۷۴۳۴۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
شهید "ملک علی دارایی" روز قبل از شهادت، خواب سفر خود را دیده بود.نوید شاهد ایلام در سالگرد این شهید والامقام خاطره ای از وی را برای علاقمندان منتشر می کند.
کد خبر: ۴۷۴۳۱۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
فرزند شهید "شیرمحمد معافی" می گوید روزی که پدرم به شهادت رسید قبل از حرکت به سوی میدان پاکسازی مین به راننده مین گفت:«امروز مرا با اين آمبولانس اعزام كن با خنده گفت دربست تا بهشت.» همان روز بعد از يک ساعت در حین خنثی کردن مین به شهادت رسيد و پیکر مطهر وی با همان آمبولانس به شهر ایلام انتقال یافت. ادامه این خاطره زیبا در نوید شاهد ایلام بخوانید.
کد خبر: ۴۷۴۲۴۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۲۶
همسر شهید "حسین نجفی" چنین میگوید: تا نیمه های شب منتظر بودم که خبر دادند خیلی از رزمندهها را موقع برگشتن به مقر شان شهید کردند با خودم گفتم نکند حسین نیز شهید شده است؟.
کد خبر: ۴۷۴۱۰۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۲۴