نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - کتاب
برگزیدگان مسابقه کتاب خوانی «زمستان می‌گذرد» از میان ۱۰۸۵ شرکت کننده معرفی شدند.
کد خبر: ۵۷۵۶۵۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۴

مجموعه داستان‌‎های کوتاه که توسط «نشر شاهد» در کتاب «رد پای فرمانده» گردآوری شده است، از سوی این انتشارات روانه بازار نشر شد.
کد خبر: ۵۷۵۶۴۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۳۰

به مناسبت هفته دفاع مقدس
به مناسبت هفته دفاع مقدس نمایشگاه کتاب ایثار استان آذربایجان شرقی از دوم الی پنجم مهرماه ۱۴۰۳ برگزار می‌گردد.
کد خبر: ۵۷۵۶۴۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۴

«یاسر را خوابانده بود روی زمین. یادداشتی برایم گذاشته بود «من رفتم ده روزه. دوهزار تومان هم برای شما گذاشتم. ده روز برمی‌گردم. ایشان رفتند و برگشتشان ده سال طول کشید. دقیق ده سال ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات سید آزادگان، شهید «حجت‌الاسلام‌والمسلمین سیدعلی‌اکبر ابوترابی‌فرد» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۷۵۵۴۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۱

«پیش من آمد و گفت چی کنیم اینکه نیرو را به منطقه نمی‌برد. من یکدفعه راهی به فکرم رسید. به دوستم گفتم که برو به راننده بگو این دوست من که می‌بینی موجیه بعضی وقتا قاطی می‌کنه مراقب خودت باش کار دست خودت ندهی ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات رزمندگان قزوین است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۷۵۵۴۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۱

کتاب «پسر سرهنگ» خاطرات سرهنگ پاسدار و جانباز 70 درصد دفاع مقدس «ابوالفضل ابراهیمی»، به قلم «فریبا انیسی» از سوی «نشر شاهد» روانه بازار نشر شد.
کد خبر: ۵۷۵۵۴۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۱

«ناگهان عباس را دیدم. او معلولی را که از هر دو پا عاجز بود و توان حرکت نداشت، بر دوش گرفته و برای اینکه شناخته نشود، پارچه‌ای نازک بر سر کشیده بود ...» ادامه این خاطره از همرزم شهید سرلشکر خلبان «عباس بابایی» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۷۵۴۹۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۱

کتاب خان‌میرزا به قلم عبدالرضا قیصری سال 1403 به چاپ رسیده است.
کد خبر: ۵۷۵۴۸۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۰

در قسمتی از کتاب «طومار سکوت» که ناگفته‌های صفرعلی عالی‌نژاد با یک روز و ۳۶۱ روز اسارت و بعد ... در اردوگاه‌های بعثی است، می‌خوانید: «یکی از بچه‌ها گفت این‌جا یک دکتر عراقی است که به قصاب بیشتر شباهت دارد تا دکتر. اگه بیاد احتمال داره دستت را قطع کنه و به محمد گفت این سیاهی و ورم به خاطر جریان نداشتن خونه. بهتره این باند را باز کنیم و قبل از آمدن اون قصاب، ورم دستت بخوابه.»
کد خبر: ۵۷۵۴۷۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۰

معرفی کتاب
کتاب روایت ۲۱۹۶ روز رفاقت با شهید «محمد آزادبخت» کتاب ی است که در قالب خاطراتی درباره این شهید بزرگوار منتشر شده است.
کد خبر: ۵۷۵۴۷۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۰

برگی از خاطرات شهید رئیس‌جمهور «رجایی»؛
«در جلسه‌ای با آقای رجایی، خبرنگاران و عکاسان حضور داشتند و مرتب از ایشان عکس می‌گرفتند و فلاش می‌زدند. یکدفعه آقای رجایی دستش را بلند کرد و گفت دست نگه دارید هر فلاش شما مثل تیری به قلب من می‌خورد! ...» ادامه این خاطره از شهید رئیس‌جمهور «محمدعلی رجایی» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۷۵۴۶۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۰

«در جلسه‌ها خوراکی، میوه و ... می‌دادند. مسیب نمی‌خورد. می‌گفت تا وقتی همه نیرو‌های من از این پذیرایی استفاده نکنند من هم نمی‌خورم ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات شهید «مصیب مرادی‌کشمرزی» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۷۵۴۵۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۰

برگی از خاطرات شهید «بهتویی»؛
«سردار بهتویی همیشه گوش به فرمان مافوقش بود و برای انجام وظیفه زمان خاصی را نمی‌شناخت ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات همرزم شهید «رجبعلی بهتویی» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۷۵۴۴۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۰

خاطره‌‌ای از شهید «اسماعیل فرخی‌نژاد»
پدر شهید تعریف می‌کند: «هم قاری بود و هم مداح، صدای بسیار زیبایی داشت، بسیار زودرنج و دارای روحیه‌ای لطیف بود. زمان دبیرستان داور ثابت مسابقات قرآن بود اما در مسابقات شرکت نمی‌کرد، به همین خاطر...»
کد خبر: ۵۷۵۴۲۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۰

تبیریی معاون فرهنگی بنیاد شهید و امورایثارگران شهرستان‌های استان تهران گفت: در راستای تولید کتاب در حوزه ایثار و شهادت و انتخاب سوژه‌های نگارشی، خاطرات و زندگی سرلشکر شهید «حسن هداوندمیرزایی» از شهدای غریب در اسارت تهیه می‌شود.
کد خبر: ۵۷۵۳۶۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۱۸

چاپ هشتادوپنجم کتاب «آب هرگز نمی‌میرد» نوشته حمید حسام مشتمل بر خاطرات  خاطرات سردار جانباز شهید محمد سُلگی منتشر شد.
کد خبر: ۵۷۵۳۵۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۱۸

برگی از خاطرات؛
«یکی از ویژگی‌هایی که شهید میوه‌چین در اجرای آموزش نظامی داشت، این بود که در خطرها، خودش از همه جلوتر بود و آموزش به‌گونه‌ای بود که با حضور مستقیم خود او انجام می‌شد ...» ادامه این خاطره از شهید «علی میوه‌‏چین» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۷۵۳۰۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۱۸

«در حالی که حسابی وحشت کرده و ترسیده بودم با خودم نقشه می‌کشیدم که چگونه از کوه به پایین بروم. در همین فکر‌ها بودم که پسر جوانی در مقابلم ظاهر شد و گفت عمه جان مرا نشناختی؟ من محمد هستم ...» ادامه این خاطره از زبان عمه شهید «محمد انصاریان» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۷۵۲۹۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۱۸

برگرفته از نامه‌های دانش‌آموزان به شهدا؛
«هیچ چیزی به جز یاد خدا دل‌ها را آرامش نمی‌دهد پس به من بیاموز که، چون تو باشم و همچون پروانه‌ها برای وصال معبودم، بسوزم و تا لحظه‌ای که با آرامش نرسیدم، آرام نگیرم ...» ادامه این نامه را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۷۵۲۸۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۱۷

خاطره‌‌ای از شهید «خورشید خادمی ماشاری»
همرزم شهید تعریف می‌کند: «همه‌ی کسانی که با او مراوده و حشر و نشر داشتند از اخلاقش راضی بودند. آزارش به کسی نمی‌رسید و موجبات ناراحتی کسی را فراهم نمی‌کرد. لباس شهادت واقعاً برازنده‌ی او بود...»
کد خبر: ۵۷۵۱۲۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۱۳