هدف پ‍‍ژوهش حاضر بررسي ميزان رضايت از زندگي و شادكامي دردانشجويان فرزند جانباز مي باشد. بدين منظور ، 180 نفر (115 دختر و 65 پسر) از دانشجويان دانشگاه شيراز با ميانگين سني 36/21 سال انتخاب شدند. گردآوري داده ها با استفاده از پرسشنامه شادكامي آكسفورد و مقياس رضايت از زندگي دينر انجام شد. براي تحليل داده ها از روش هاي آمار توصيفي و تحليل رگرسيون چندگانه استفاده گرديد. نتايج نشان داد، كه ميزان شدت آسيب ديدگي پدر، سطح تحصيلات والدين، جدايي والدين و سطح اقتصادي خانواده ، پيش بيني كننده ميزان رضايت از زندگي و شادكامي است . همچنين، دريافتِ تشخيص اختلال تنيدگي پس از ضربه در جانبازان، پيش بيني كننده نيرومندتري براي كاهش رضايت از زندگي و شادكامي در فرزندان آنان است. يافته هاي اين پژوهش با تحقيقات چندي كه اخيراً بر روي سربازان جنگي و خانواده هاي آنها در زمينة ارزيابي ميزان رضايت از زندگي و شادكامي ، كه از مولفه هاي بهزيستي به شمار مي روند، در كشورهاي مختلف صورت گرفته است ، همسو مي باشد .

چكيده
هدف پ‍‍ژوهش حاضر بررسي ميزان رضايت از زندگي و شادكامي دردانشجويان فرزند جانباز مي باشد. بدين منظور ، 180 نفر (115 دختر و 65 پسر) از دانشجويان دانشگاه شيراز با ميانگين سني 36/21 سال انتخاب شدند. گردآوري داده ها با استفاده از پرسشنامه شادكامي آكسفورد و مقياس رضايت از زندگي دينر انجام شد. براي تحليل داده ها از روش هاي آمار توصيفي و تحليل رگرسيون چندگانه استفاده گرديد.
نتايج نشان داد، كه ميزان شدت آسيب ديدگي پدر، سطح تحصيلات والدين، جدايي والدين و سطح اقتصادي خانواده ، پيش بيني كننده ميزان رضايت از زندگي و شادكامي است . همچنين، دريافتِ تشخيص اختلال تنيدگي پس از ضربه در جانبازان، پيش بيني كننده نيرومندتري براي كاهش رضايت از زندگي و شادكامي در فرزندان آنان است.
يافته هاي اين پژوهش با تحقيقات چندي كه اخيراً بر روي سربازان جنگي و خانواده هاي آنها در زمينة ارزيابي ميزان رضايت از زندگي و شادكامي ، كه از مولفه هاي بهزيستي به شمار مي روند، در كشورهاي مختلف صورت گرفته است ، همسو مي باشد .

مقـدمـه
روان شناسي مثبت نگر به عنوان رويكرد تازه اي در روان شناسي ، بر فهم وتشريح شادماني2 و احساس ذهني بهزيستي3 و همچنين پيش بيني دقيق عواملي كه بر آنها موثرند ، تمركز دارد. اين رويكرد از منظري مثبت گرايانه با ارتقاي احساس ذهني بهزيستي و شادماني ، در عوض درمان نواقص و اختلالات سرو كار دارد. بنابراين، روان شناسي مثبت نگر تكميل كنندة روان شناسي باليني سنتي است. فهم ، درك و شفاف سازي شادماني و احساس ذهني بهزيستي ، موضوع محوري روان شناسي مثبت نگراست (سليگمن، 2005).
شادماني ذهني عبارتست از"ارزيابي هاي4 شناختي و هيجاني فرد از زندگي اش " . اين ارزيابي از سويي واكنش هاي هيجاني به حوادث و در سويي ديگر قضاوت هاي شناختي5 در مورد رضايت و به سرانجام رساندن وظيفه را در برمي گيرد. بنابراين، شادماني ذهني مفهوم وسيعي است كه تجربه هيجانهاي مطلوب ، سطوح پايين هيجان هاي منفي و رضايت بالا از زندگي را دربرمي گيرد. شادماني ذهني، در ادراكات و ارزيابي هاي افراد از زندگي شان در ابعاد هيجاني ، عملكردهاي روان شناختي و اجتماعي ، منعكس مي شود. جزء هيجاني شادماني ذهني شامل دو مولفه شادكامي6 و رضايت از زندگي7 است. در پژوهش حاضر نيز به اين بخش از شادماني ذهني پرداخته شده است (كار8 ، 2003).
شادكامي چندين جزء اساسي را دربر مي گيرد ؛ جزء هيجاني كه فرد شادكام از نظر خلقي، شاد و خوشحال است ، جزء اجتماعي، كه فرد شادكام از روابط اجتماعي خوبي با ديگران برخوردار است و مي تواند از آنها حمايت اجتماعي دريافت كند و سرانجام جزء شناختي ، كه باعث مي شود فرد شادكام اطلاعات را به روش خاصي پردازش كرده ، مورد تعبير و تفسير قراردهد كه در نهايت ، باعث احساس شادي و خوش بيني در وي مي گردد. از اين رو ، در شادكامي ، ارزشيابي افراد از خود و زندگي شان مي تواند ، جنبه هاي شناختي ، مثل قضاوت در مورد خشنودي از زندگي و يا جنبه هاي هيجاني از جمله خلق يا عواطف ، در واكنش به رويدادهاي زندگي را در برگيرد (والويس و همكاران ، 2004) .
رضايت از زندگي به عنوان سطحي از آگاهي فردي و يا به عبارت بهتر ، ارزيابي شناختي از كيفيت زندگي تعريف شده كه ممكن است يك ارزيابي كلي و جامع را به همان خوبي يك ارزيابي در حوزه هاي اختصاصي زندگي (خانواده، خود، ...) منعكس نمايد (هدي و ويرينگ، 1992). نتايج مطالعات متنوعي حاكي از ارتباط گستردة رضايت از زندگي با تعدادي از رفتارها و حالات روان شناختي مهم از جمله افسردگي (لوينسون، ردنر، سيلي، 1991)، عزت نفس (آريندل، هيسنيك و فيه ، 1999) و اميد (چانگ، 2003)، مرتبط است. به علاوه ، رضايت از زندگي به عنوان نشانه اي بارز از سازگاري موفقيت آميز فرد با تغيير در موقعيت هاي گوناگون زندگي مورد توجه قرار مي گيرد (دينر ، ساح ، لوكاس و اسميت ، 1999). به همين واسطه است كه سازگاري روان شناختي در رويكرد مثبت نگر دو مولفة مثبت و منفي را در برمي گيرد؛ داشتن رضايت از زندگي و فقدان بيماري هاي روان شناختي (چانگ، 1998؛ به نقل از گيلمان و همكاران، 2005).
كار (2003) اشاره مي كند كه هر چه محيط زندگي لذت بخش تر باشد ، بطور قابل ملاحظه اي با شادكامي و رضايت از زندگي بيشتري نيز همراه است. اين محيط مي تواند هم كشور ، شهر و محله و هم محيط خانه و امكان دسترسي به اسباب شادي ( به عنوان نمونه موسيقي) را در بر گيرد.
مطالعه خانواده هاي سربازان جنگي نشان مي دهد كه به دنبال آسيب ديدگي هاي جسماني و رواني سربازان در نتيجة مواجهه با رويدادهاي ناشي از جنگ ، خانواده هاي آنان نيز دچار آسيب ديدگي هاي روان شناختي مي گردند كه فيگلي (1983) اصطلاح آسيب ديدگي ثانويه را در معرفي اين نظريه مطرح مي نمايد. از اين رو، پ‍ژوهش هاي چندي حول اين موضوع انجام گرفته است كه همگي بر آشفتگي خانواده هاي اين سربازان در حوزه هاي مختلف سلامت روان و از آن جمله شادكامي و رضايت از زندگي تاكيد داشته اند (كر و براون ، 1988؛ ويلسون و كورتز2، 1997؛ هابفول و اسپيلبرگر3، 1992؛ سولومون4 و همكاران، 1992؛ جردن5 و همكاران،

1992؛ مريكانگاس ، 1982؛ مريكانگاس و همكاران، 1988؛ مالوني2، 1988؛ روزنهك و ناتان3، 1985؛ ويسمن4 و همكاران، 1993؛ به نقل ازگلاوسكي و ليونز ، 2003).
از آنجايي كه آسيب ديدگي پدر ، تعاملات و روابط زناشويي و خانوادگي او را نيز تحت تاثير قرار مي دهد ـ همان طور كه نتايج تحقيقات نيز مؤيد اين مطلب است ـ مي توان احتمال جدايي و يا تعارضات شديد دراين گروه از والدين را نيز در نظر گرفت. با توجه به اين كه تعارضات والدين مي تواند جنبه ها و حوزه هاي متنوعي (تربيتي ، اقتصادي ، جنسي و...) را دربرگيرد ، تعيين شدت و نوع آن از طريق فرزندان معتبر نخواهد بود. از اين رو ، در اينجا صرفاً به جدايي و يا زندگي مشترك والدين با يكديگر اكتفا مي گردد.
در مطالعه اي جانسون و كروگر (2006) به بررسي تاثير برخورداري مالي و سطح درآمد روي فرايندهاي محيطي و رضايت از زندگي و شادكامي پرداختند آنان دريافتند برخورداري مالي و ميزان درآمد فعلي با ميزان رضايت از زندگي و شادكامي رابطة مثبت معني داري دارد.
با توجه به يافته هاي پژوهشي در زمينه شادكامي و رضايت از زندگي در افراد آسيب ديده و خانواده هاي آنان ، اولين فرضيه در اين مطالعه چنين طرح گرديد كه " ميزان شدت آسيب ديدگي پدر ، وضعيت اقتصادي و جدايي والدين ، ميزان رضايت از زندگي و شادكامي را در فرزندان پيش بيني مي نمايد".
در اغلب تحقيقات انجام گرفته روي شادكامي و رضايت از زندگي تفاوت قابل اعتنايي بين دو جنس ديده نشده است. ازاين رو ، دومين فرض پژوهش بر اين قرار داده شد كه " بين دو جنس در ميزان رضايت از زندگي و شادكامي ، تفاوت معناداري وجود ندارد ".
يافته هاي پژوهشي نشان داده است ، مشكلات ارتباطي و سلامتي در خانواده هاي سربازان مبتلا به PTSD ، بيشتر از سربازان بدون اين اختلال است ( كوك و همكاران ، 2002؛ فايربانك فايربانك ، 2005؛ ديركزواگر و همكاران ، 2005) بنابراين، سومين فرضيه پژوهش نيز طرح گرديد ؛ " ابتلاي پدر به PTSD با كاهش ميزان شادكامي و رضايت از زندگي فرزندان همراه است" .


روش
در پژوهش حاضر به منظور بررسي تاثير شدت آسيب ديدگي پدر ، جدايي والدين و وضعيت اقتصادي خانواده بر سطوح شادكامي و رضايت از زندگي فرزندان از طرح همبستگي كه در آن شدت آسيب ديدگي پدر ، جدايي والدين و وضعيت اقتصادي خانواده به عنوان متغيرهاي ملاك و سطوح شادكامي و رضايت از زندگي در جايگاه متغير پيش بين قرار دارند ، استفاده شد. به علاوه ، تحصيلات والدين نيز به عنوان متغير كنترل مورد تحليل قرار گرفت.
جامعه پژوهش را دانشجويان دانشگاه شيراز كه داراي پدران جانباز هستند ، تشكيل مي دهند. از اين جمعيت آماري ، 180 نفر (115 دختر ، 65 پسر) به شيوة تصادفي انتخاب شدند. به منظور تحليل آماري داده هاي به دست آمده از نمونة مورد بررسي از روش رگرسيون چندگانه و آزمون تي استفاده گرديد.

ابزار پژوهش
در اين پژوهش به منظور گردآوري داده ها از دو پرسشنامهْ شادكامي آكسفورد و رضايت از زندگي استفاده شد:
1- پرسشنامه شادكامي آكسفورد ؛ اول بار توسط آرجيل و لو (1989) ساخته شد. داراي 29 ماده مي باشد كه پنج عامل رضايت ـ خلق مثبت ـ سلامتي ـ كارآمدي ـ و عزت نفس را دربر مي گيرد (آرجيل و لو، 1990).
پاسخ ها در يك مقياس 4 درجه اي از صفر (اصلاً) تا سه (زياد) ، نمره گذاري مي شوند. در تحقيقات مختلف ضريب آلفاي كرونباخ 87/. تا 92/. ، ضريب بازآزمايي 53/. تا 91/. در فواصل زماني مختلف گزارش شده است. واليانت (1993 ) روايي آن را در دو نوبت همبستگي 64/. و 49/. ، گزارش كرده است. در ايران نيز توسط علي پور و نوربالا (1378) اعتبار مطلوبي براي آن گزارش شده است. ضريب پايايي آن از طريق آلفاي كرونباخ ، تنصيف و بازآزمايي به ترتيب برابر با 93/. ، 92/. ، 79/. گزارش شده است (به نقل از مطلب زاده، 1383).
2- پرسشنامه رضايت از زندگي2 ؛ كه توسط دينر و همكاران (1985) تدوين شده است مقياسي 5 ماده اي است (هر ماده از كاملاً مخالفم 1 تا كاملاً موافقم 7). به طوري كه دامنه احتمالي نمره ها روي پرسشنامه از 5 رضايت پايين تا 35 رضايت بالا ، متغير خواهد بود. در مورد پايايي آزمون ضريب آلفا برابر 87/. و ضريب بازآزمايي پس از 2 ماه برابر 82/. گزارش شده است (دينر و همكاران ، 1985). دينر و همكاران (1985) با استفاده از بازبيني آزمون اسكري و مقادير ويژه تعداد عوامل انتزاع شده را تعيين نمودند. در ايران ، براساس پژوهش مظفري (1382) ضريب آلفاي كرونباخ براي اين آزمون برابر 85/. و پايايي بازآزمايي با فاصله 6 هفته برابر 84/. بوده است. براي تعيين اعتبار همگراي آزمون از همبستگي آزمون با مقياس پاناس (PANAS) استفاده شده است كه ضريب همبستگي مقياس رضايت از زندگي با عاطفه مثبت برابر 27/. (01/0 P<) و با عاطفه منفي برابر 27/0- (01/0 P<) را نتيجه داده است.

يافته ها
اطلاعات مربوط به نمونه مورد بررسي را مي توان اين طور خلاصه نمود كه ميانگين سن آزمودني ها 36/21 سال و 163 نفر (6/90 % ) مجرد و 15نفر (3/8 %) متاهل اند. 163 نفر در مقطع كارشناسي ، 10 نفر در مقطع دكتري ، تحصيل مي كنند و مابقي افراد مقطع تحصيلي خود را مشخص نكرده بودند. 7/31 % شركت كنندگان از رشته هاي علوم انساني ، 8/22 % از علوم پايه ، 6/20 % از فني و مهندسي ، 15% از پزشكي ، 1/6 % از كشاورزي و 6/0 درصد از هنر بودند. 1/31% فرزند اول ، 1/61% فرزند وسط و 2/2% فرزند آخر خانواده بودند.
جدول 1 شاخص هاي توصيفي مربوط به دو پرسشنامه را نشان مي دهد. دامنة گستردة نمرات آزمودني ها در اين مقياس طيفي از افراد بسيار شادمان تا بسيار ناشاد را در خود جاي داده است.
جدول 1- شاخص هاي توصيفي پرسشنامه هاي رضايت از زندگي و شادكامي
مقياس ها شاخص هاي آماري
كمترين نمره بيشترين نمره ميانگين انحراف معيار
شادكامي 4 74 15/40 88/19
رضايت از زندگي 4 30 32/19 51/8
متوسط نمره رضايت از زندگي 32/19 است ، اين در حالي است كه فاصله بالاترين و پايين ترين نمره كسب شده (30-4) توسط شركت كنندگان بسيار قابل توجه است. به عبارت بهتر در اين مقياس نيز افرادي از كاملاً ناراضي تا بسيار راضي قرار گرفته اند.
در جدول 2 توزيع فراواني اطلاعات جمع آوري شده از آزمودني ها درباره درجه بندي شدت آسيب ديدگي پدر ، سطح تحصيلات والدين، درجه بندي وضعيت اقتصادي خانواده ، جدايي والدين ، نمايش داده شده است.

جدول2- فراواني هاي مربوط به شدت آسيب ديدگي پدر، طلاق، وضعيت اقتصادي، وضعيت تحصيلي

شدت آسيب
خفيف
متوسط
شديد فراواني درصد فراواني

108
32
40
60
8/17
2/22
سطح تحصيلات
زير ديپلم
ديپلم
كارشناسي
بالاتر از كارشناسي
42
54
29
55
2/23
30
1/16
6/30
وضعيت اقتصادي
ضعيف
متوسط
خوب
59
50
71
8/32
8/27
4/39
طلاق والدين 36 20

جدول 3 توزيع فراواني نمرات رضايت از زندگي بر پايه تقسيم بندي دينر و همكاران را نشان مي دهد. بيشترين فراواني رضايت از زندگي در طبقه خيلي راضي قرار دارد و اين در حالي است كه هيچكس در طبقه بي نهايت راضي قرار نگرفته است.






جدول 3- توزيع فراواني نمرات رضايت از زندگي
ميزان رضايت از زندگي فراواني درصد فراواني
بي نهايت ناراضي
خيلي ناراضي
كمي ناراضي
خنثي
تاحدي راضي
خيلي راضي
بي نهايت راضي 17
19
22
32
22
68
0 4/9
6/10
2/12
8/17
2/12
8/37
0
در جدول 4 ضرايب همبستگي بين نمرات شادكامي ، رضايت از زندگي ، شدت آسيب ديدگي پدر ، وضعيت اقتصادي و سطح تحصيلات والدين ارائه شده است.
جدول 4- ضرايب همبستگي بين متغيرهاي مورد پژوهش
متغيرها شادكامي رضايت از زندگي شدت آسيب PTSD وضعيت اقتصادي تحصيلات والدين
رضايت از زندگي **96/0
شدت آسيب **90/0- **88/0-
PTSD **76/0- **79/0- **82/0
وضعيت اقتصادي **93/0 **91/0 **83/0- **64/0-
تحصيلات والدين **95/0 **92/0 **83/0- **65/0- **91/0
جدايي والدين **75/0 **81/0 **80/0- **98/0- **63/0 **65/0
** همبستگي در سطح 01/0 معني دار است .
بيشترين رابطه بين طلاق والدين و ابتلاي پدر به PTSD (98/0، 01/0p>) و كمترين بين طلاق و وضعيت اقتصادي (63/0 ، 01/0p>) مشاهده شد. همبستگي بالايي نيز بين نمرات شادكامي و رضايت از زندگي (96/0 ، 01/0p>) و همچنين ميان شادكامي و رضايت از زندگي و سطح تحصيلات والدين مشاهده مي گردد ( 95/0 و 92/0، 01/0p>) .
به منظور آزمون فرضيه نخست پژوهش كه شدت آسيب ديدگي پدر ، وضعيت اقتصادي و جدايي والدين ، سطوح برخورداري فرزندان از شادكامي و رضايت از زندگي را پيش بيني مي نمايد ، آزمون آماري تحليل رگرسيون چندگانه به شيوه همزمان به كاربرده شد. ابتدا رضايت از زندگي به عنوان متغير وابسته (ملاك) به همراه متغيرهاي پيش بين (شدت آسيب ديدگي ، وضعيت اقتصادي ، جدايي والدين ) و همچنين سطح تحصيلات والدين به عنوان متغير كنترل و در دومين مرحله نيز شادكامي در جايگاه متغير ملاك مورد تحليل قرار گرفتند. متغيرهاي پيش بين مجموعاً (95%) از واريانس متغير وابسته (رضايت از زندگي) را پيش بيني نمودند (جدول 5). به همين ترتيب، متغيرهاي پيش بين 97 درصد از واريانس نمرات شادكامي را نيز در نمونة مورد مطالعه پيش بيني نمودند (جدول 6).

جدول 5- رگرسيون چندگانه رضايت از زندگي از شادكامي،شدت آسيب،طلاق،وضعيت اقتصادي،تحصيلات
متغيرها R R2 F P
شادكامي، شدت آسيب، PTSD، طلاق، وضعيت اقتصادي، تحصيلات والدين 97/0 95/0 9/614 0005/0


جدول 6- رگرسيون چندگانه شادكامي از رضايت از زندگي،شدت آسيب،طلاق،وضعيت اقتصادي،تحصيلات
متغيرها R R2 F P
رضايت از زندگي، شدت آسيب، PTSD،طلاق، وضعيت اقتصادي، تحصيلات والدين
98/0
97/0
23/1093
0005/0

از آنجايي كه در تحليل چندين متغير پيش بين وارد شده است ، تعيين اثر هر يك از متغيرها در متغير ملاك نيز حائز اهميت است. مقدار بتا نشان داد كه بعد از شادكامي
(545/0 ، 0005/0P<) ، شدت آسيب وارده (536/0 ، 0005/0 P<) و ابتلا به PTSD
(294/0 ، 004/0 = P)، بيشترين پيش بيني كننده هاي رضايت از زندگي در نمونه مورد بررسي هستند. در پيش بيني شادكامي نيز PTSD (361/0- ، 0005/0 P<) و شدت آسيب وارده (357/0- ، 0005/0 P<)، به ترتيب بالاترين ميزان را به خود اختصاص داده اند. كمترين پيش بيني را نيز سطح تحصيلات والدين در هر دو متغير وابسته (رضايت از زندگي و شادكامي) دارد (در رضايت از زندگي؛ 029/0 ، 134/0 = P و در شادكامي 110/0 ، 001/0=P).
همانگونه كه جدول 7 نشان مي دهد نمره هاي دانشجويان دختر و پسر در پرسشنامه هاي رضايت از زندگي و شادكامي ، تفاوت معني داري با يكديگر ندارد. و تنها بطور نامحسوسي ، قدري نمره پسرها در دو پرسشنامه بالاتر از نمرة دخترهاست. بنابراين فرض دوم تحقيق نيز تاييد مي شود.

جدول 7- نتايج آزمون آماري t مستقل بين دوجنس در رضايت از زندگي و شادكامي
مقياس ميانگين نمره دختران ميانگين نمره پسران t p
رضايت از زندگي 16/19 60/19 324/0 747/0
شادكامي 49/39 32/41 58/0 563/0

در آزمون فرضيه سوم ، نتايج آزمون t (جدول 8) در دو گروه داراي پدران با تشخيص PTSD و بدون آن ، نشان مي دهد كه تفاوت معني داري بين نمره رضايت از زندگي و شادكامي فرزندان پدران مبتلا به PTSD و بدون آن وجود دارد. اين نمرات نمايانگر اين هستند كه بروز علائم و عوارض اختلال تنيدگي پس از ضربه در شركت كنندگان چنان آسيب زا بوده كه سطوح شادماني و رضايتمندي فرزندان را نيز تحت تاثير قرار داده است.

جدول 8- نتايج آزمون t بين فرزندان داراي پدر مبتلا به PTSD و بدون اين اختلال در دو پرسشنامه
مقياس ميانگين نمره فرزندان پدران مبتلا به PTSD ميانگين نمره فرزندان پدران بدون PTSD t p
رضايت از زندگي 28/9 606/47 609/17 0005/0
شادكامي 54/5 64/22 839/18 0005/0

بحث و نتيجه گيري
روان شناسي مثبت نگر ، همواره در پي شناسايي و تشريح شادكامي و احساس ذهني بهزيستي و پيش بيني آنها بوده است. موضوع محوري اين حوزه نوظهور در روان شناسي همانا، ارتقاي بهزيستي افراد و شناسايي جنبه هاي مثبت در افراد و تقويت آنها در جهت پيشگيري و اعتلاي سلامت روان و همچنين كمك به درمان در صورت وجود مشكل و اختلال است. از اين رو، تعدادي از پژوهشگران سلامت روان را مترادف با شادماني ذهني دانسته اند (كار، 2003).
شادكامي و رضايت از زندگي ، دو جنبه هيجاني مثبت هستند كه بسيار تحت تاثير محيط زندگي و شرايط رشد جسماني و رواني افراد قرار دارند ، خاصه درافرادي كه همچنان داراي وابستگي مالي ، عاطفي و... با خانواده هستند (مانند دانشجويان). از اين رو ، پژوهش حاضر بر اين پيش فرض بنا شد كه با توجه به عوارض ناشي از تجربه جنگ و آسيب ديدگي هاي متعاقب آن در سربازان كه بعضاً مبتلا به اختلال تنيدگي پس از ضربه هستند ، مي بايست سيستم خانواده نيز تحت تاثير قرارگرفته باشد. در مرتبه بعدي براثر بروز مشكلات خانوادگي ، تربيتي ، اقتصادي و ... ، پي آيند مصدوميت هاي پدر، فرزندان نيز انواعي از آشفتگي هاي روان شناختي بروز مي دهند.
بنابر يافته هاي پژوهش ، نخستين فرضيه تحقيق كه بيان مي دارد ؛ " شدت آسيب وارده به پدر ، وضعيت اقتصادي خانواده ، جدايي والدين ، ميزان شادكامي و رضايت از زندگي دانشجويان را پيش بيني مي نمايد"، مورد تاييد قرار گرفت. به علاوه سطح تحصيلات والدين نيز به عنوان متغيري با توان پيش بين مناسب براي ميزان شادكامي و رضايت از زندگي فرزندان به دست آمد. به بيان ديگر ، اين بررسي نشان داد كه شادكامي و رضايت از زندگي فرزندان جانبازان ، توسط ميزان شدت آسيب وارده به پدر ، وضعيت اقتصادي خانواده ، جدايي والدين و سطح تحصيلات والدين ، مورد پيش بيني قرار مي گيرد و هرچه تجمع متغيرهاي منفي بيشتر باشد مي توان ناشادي و نارضايتي بيشتري را در اين افراد در زندگي شان انتظار داشت.
با استفاده از جدول همبستگي ها ديده مي شود كه متغيرهاي پيش بين همبستگي بالايي با يكديگر دارند. اين مي تواند بيانگر تجميع ويژگي هاي منفي (پيش بيني كننده ناشادي و نارضايتي در زندگي) در گزارش سطوح پايين شادكامي و رضايتمندي و در سمت مقابل ، اجتماع خصوصيات مثبت در گزارش هاي سطوح بالاي شادكامي و رضايتمندي در نمونه مورد بررسي باشد.
در تاييد مجدد يافته هاي پيشين، در اينجا نيز تفاوت معني داري بين دوجنس در نمرات شادكامي و رضايت از زندگي، ديده نشد و فرضيه دوم پژوهش ، مورد تاييد قرار گرفت. با توجه به تفاوت قابل ملاحظة بين نمرات فرزندان جانبازان مبتلا به PTSD مي توان چنين استنباط نمود كه شدت آسيب وارده ، به ويژه با تشخيص اختلال تنيدگي پس از ضربه كه داراي علائم و عوارض محسوس و پايداري است ، برخورداري فرزندان را از سطوح پايين شادكامي و رضايت از زندگي در خانواده جانبازان مبتلا به PTSD تبيين مي كند.
معدود مطالعاتي در سالهاي اخير ، روي شناسايي جنبه هاي مثبت روان شناختي سربازان جنگي و خانواده هاي آنها صورت گرفته است يا اين وجود ، متفقاً بر آثار منفي آسيب ديدگي پدر بر اعضاي خانواده تاكيد داشته اند. يافته هاي اين پژوهش به واقع تائيدي بر مطالعات مشابه در اين زمينه بوده است. از آن جمله مي توان به مطالعه كوك و همكاران (2002)، اشاره كرد. آنها دريافتند كه سربازان جنگي مبتلا به اختلال تنيدگي پس از ضربه (PTSD) ، بيش از غير مبتلايان داراي مشكلات ارتباطي و خانوادگي هستند.
همچنين نتايج بررسي تفسيري فايربانك و فايربانك (2005) كه چندين كار پژوهشي روي سربازان جنگي مبتلا به اختلال تنيدگي پس از ضربه (PTSD) و خانواده هاي آنها را مورد مطالعه قرار دادند قابل توجه است. محققين دريافتند كه اين خانواده ها جزو خانواده هاي پرخطر هستند و به بررسي هاي روان شناختي بيشتري نياز دارند. در مطالعات متعددي كه به بررسي اثرات آسيب ديدگي سربازان مبتلا به اختلال تنيدگي پس از ضربه (PTSD) بر خانواده و اطرافيان آنها پرداخته شده ، نتايج نشان دادند كه همسران و فرزندان اين سربازان تحت تاثير علائم آنها قرار مي گيرند و دچار مشكلات متنوعي در سلامتي و كاركرد اجتماعي مي شوند (كر و براون ، 1988؛ ويلسون و كورتز. ، 1997؛ هابفول و اسپيلبرگر ، 1992؛ سولومون و همكاران ، 1992؛ جردن و همكاران ، 1992؛ مريكانگاس ، 1982؛ مريكانگاس و همكاران ، 1988؛ مالوني ، 1988؛ روزنهك و ناتان ، 1985؛ ويسمن و همكاران ، 1993؛ به نقل ازگلاوسكي و ليونز ، 2003). بنابراين، نتايج پژوهش حاضر با يافته هاي حاصل از ساير بررسي ها در موضوعات مشابه با آن همسو و هماهنگ است.
رويهمرفته يافته هاي اين پژوهش نشان دادند كه آنچه تعيين كنندة شادماني است محيط مسرت بخش و مطلوب زندگي خانوادگي ، تربيتي، رفاهي و وجود زندگي مشترك والدين با يكديگراست ، كه شادكامي و رضايت از زندگي فرزندان را در مراحل مختلف تحول تضمين مي نمايد. چرا كه شادماني ذهني در طول زندگي نسبتاً ثابت است و بسيار تحت تاثير محيط زندگي اوليه مي باشد. بنابراين چنانچه قصد ارتقاي سطوح شادكامي و رضايت از زندگي در اين دست از افراد وجود داشته باشد، مي بايست در ترميم و بازسازي محيط خانوادگي در مرتبه اول تلاش شود و با فراهم سازي شرايط درماني (فردي و خانوادگي) براي جانباز و اعضاي خانواده و همچنين، آموزش شيوه هاي تربيتي مناسب به والدين ، در افزايش شادماني ذهني اين افراد و متعاقباً برخورداري از زندگي پربارتر و لذت بخش تركوشش شود.
از محدوديت هاي اين پژوهش دسترسي به نمونه مورد نظر بود كه محققين را به اجراي پرسشنامه ها بر روي نمونه اي چندين برابر نمونة ارائه شده واداشت.

منابع و مأخذ
مطلب زاده، افسانه. (1383). بررسي تاثير شوخ طبعي بر سلامت رواني و شادماني ذهني در دانش آموزان مقطع متوسطه شهر شيراز. پايان نامه كارشناسي ارشد. دانشگاه شيراز.
مظفري، شهباز. (1382). همبسته هاي روان شناختي شادكامي ذهني. پايان نامه كارشناسي ارشد. دانشگاه شيراز.
Argyle, M., & Lue, L., 1990. The happiness of extraverts. Personality & Individual Differences. Vol.11, pp.1011-1017.
Carr, Alan., 2003. Positive Psychology. Handbook of psychology. New York : Brunner – Routledge Press.
Cook, J.M., Riggs, D.S., Thompson, R., Coyne, J.C. and Sheikh, J.I., 2002. Posttraumatic stress disorder and current relationship functioning among world war II ex-prisoners of war. Journal of Family Psychology.Vol 18, Issue 1, pp.36-45.
Diener, E., Emmon, R.A., Larsen, R.J., & Griffin, S., 1985. The Satisfaction with life scale. Journal of Personality Assesment. Vol.49, pp. 71-75.
Fairbank, J.A., and Fairbank, D.W. 2005. Families at Risk: Comment on Dirkzwager. Bramsen, Ader, and van der Ploeg. Journal of Family Psychology. Vol 19, Issue 2, pp. 230- 232.
Galovski, T. and Lyons, J.A., (2004). “Psychological sequelae of combat violence: A review of the impact of PTSD on the veteran's family and possible interventions”. Aggression and Violent Behavior.Vol.9, Issue 5, pp.477-501.
Gilman, R., Ashby, J.S., Sverko, D., Florell, D., and Varjas, K. 2005. The relationship between perfectionism and multidimensional life satisfaction among Croatian and American youth. Personality & Individual Differences. Vol.39, Issue.1, pp.155-166.
Johnson, W., and Krueger, R.F. 2006. How money buys happiness: genetic and environmental processes linking finances and life satisfaction. Journal of Personality and Social Psychology. Vol 90, Issue 4, pp. 680-691.
Seligman, M.E.P., Steen, T., Park, N. and Peterson, Ch., (2005). “Positive psychology progress: empirical Vlidation of lnterventions”. American Psychologist. Vol 60, Issue 5, pp.410-421.
Snyder, C.R., & Lopes, SH.J. 2002. Hand book of Positive Psychology. New York: Oxfofd University.
Valois, R.F., Zulling, K.J., Huebner, E.S., & Drane, J.W. 2004. Physical activity behaviours and perceived life satisfaction among public high school adolescents. Journal of school Health.Vol.74, No.2.
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده