ناگفته هایی از شهادت آيت الله محمد مفتح و دو پاسدار محافظش (شهیدان اصغر نعمتي و جواد بهمني)
چهارشنبه, ۲۷ آذر ۱۳۹۲ ساعت ۰۰:۰۰
نويد شاهد/روز بيست و هفتم آذر1358آيت الله مفتح ساعت8:20 صبح از منزل مسكوني خود حركت نمود و در ساعت 9 وارد دانشكده الهيات شد. در همين حال يك موتور سيكلت و سه سرنشين از خيابان فرعي به طرف محل دانشكده آمدند.
دو ترورريست از موتور پياده مي شوند و با دست اسلحة زير لباس خود را لمس مي كنند و جدا از هم عرض خيابان را طي نموده و بعد از ورود به محوطة حياط مستقيماً به سوي بالكن جلو ساختمان دانشكدة الهيات مي روند و تروريست دوم با فاصله پانزده متر از خيابان عبور مي كند و در پياده رو جلو دانشكده مي ايستد. تروريست سوم كه رانندگي موتور را بر عهده داشت، پس از پياده كردن آن دو به كوچه مقابل دانشكده مي پيچد و در ابتداي كوچه دور مي زند و توقف مي كند و از موتور سيكلت پياده مي شود و با حالت نگراني و آشفتگي به سوي خيابان اصلي مي رود و در حالي كه اسلحه خود را لمس مي كند به سوي خيابان مي نگرد.
اتومبيل استاد در پياده روي عريض جلو دانشكده مي ايستد. در همين حال راننده كه در حال نگريستن به دكتر از آينه داخل ماشين است با حالتي از بيم و نگراني خطاب به استاد مي گويد:
استاد!
استاد يادداشت ها و كتاب هاي خود را از روي صندلي برمي دارد با كمال طمأنينه پاسخ مي دهد. زندگي ما دست خداست، نگران نباشيد.
دكتر پياده مي شود و وارد دانشكده مي گردد. در اين حال تروريست سوم كه در سمت مقابل دانشكده ايستاده بود به سوي اتومبيل رفته، راننده (پاسدار شهيد اصغر نعمتي )را كه در حال پياده شدن بود هدف چندين گلوله قرار مي دهد. او در همان لحظه به شهادت مي رسد.
آيت الله مفتح وقتي صداي گلوله را مي شنود سر خود را به عقب برمي گرداند كه ناگهان تروريست دوم كه در حياط مستقر بود به سوي استاد شليك مي كند محافظ دكتر با سلاح خود به مقابله برخاسته، استاد در پوشش آتش محافظ (پاسدار شهيد جواد بهمني) و فرصت به دست آمده با سرعت به طرف ساختمان دانشكده مي رود. ولي گلوله جنايتكاران امانش نمي دهد.
چند تير پي در پي به دست، شانه، پاي ايشان، اصابت مي كند. تروريستي كه راننده را شهيد نموده بود به كمك شركاي خود، از كنار در و از پشت محافظ، استاد را هدف گلوله قرار مي دهد و بلافاصله به سوي موتور سيكلت رفته، آن را روشن مي كند و آماده فرار مي شود.
دكتر وارد بالكن جلو ساختمان دانشكده مي شود، در حالي كه خون از نقاط مختلف بدنش جاري شده و عبايش را گلگون ساخته بود يكي از تروريست ها خود را به او رسانده، در گوشه اي كه براي استاد راه گريزي نيست، مغز را هدف چندين گلوله قرار مي دهد. پس از آنكه جنايتكاران به كار خود پايان داده صحنه را ترك كرده و مي گريزند ودكتر را به سبب شدت جراحات به بيمارستان امير اعلم منتقل مي كنند.
تيم پزشكي براي نجات جان ايشان وارد فعاليت مي شوند. با وجود تلاش پزشكان جراحي هاي انجام شده سودي نمي بخشدو همزمان با اذان ظهر در ساعت 12 روز 27 آذر1358 روح ايشان به لقاءالله مي پيوندد.
در روز چهارشنبه 28آذر1358دانشجويان و مردم انقلابي تهران پيكر مطهر به خون آغشته شهيد آيت الله دكتر مفتح و دو پاسدار شهيد را از شبستان مسجد دانشگاه به مقصد لانه جاسوسي آمريكا حركت داد كه سيل عظيم جمعيت شعار مي دادند:
آمريكا-آمريكا مرگ به نيرنگ تو. . . عزا عزاست امروز- روز عزاست امروز- خميني بت شكن صاحب عزاست امروزتشيع باشكوه انجام مي گيرد و در اين مراسم اعضاي شوراي انقلاب، هيأت دولت، جمع كثيري از روحانيان تهران، شخصيت هاي لشكري و كشوري، در جمع عظيم و ميليوني مردم حضور داشتند.
پس از انجام مراسم تشيع در تهران، پيكرهاي مطهر شهدا به شهر مقدس قم انتقال مي يابد كه در قم نيز تشييع بسيار باشكوه حضور خيل عظيمي از روحانيون، مردم فداكار، از طلاب مدارس علوم ديني، فضلاء، مدرسين، دانش آموزان و دانشجويان و فرهنگيان و. . . در ساعت4بعداز ظهرروز28/9/1358 در حالي كه حضرت امام خميني و ديگر مراجع تقليد در جمع تشييع كنندگان حضور يافتند انجام، ودر صحن حضرت معصومه(س) به خاك سپرده مي شوند.
منابع:
حديث عاشقي (نگاهي به زندگي شهيد مفتح)،محمد زرگر،ياران امام به روايت اسناد ساواك(شهيد آيت الله دكتر محمد مفتح)،كتاب بيست و ششم،مركز بررسي اسناد تاريخي وزارت اطلاعات،1382،ص پنجاه و يك
نظر شما