وقايع روز شهادت...
شنبه, ۰۸ شهريور ۱۳۹۳ ساعت ۰۰:۰۰
نويد شاهد: روز هشتم شهريور 1360، محمد علي رجايي، رئيس جمهوري اسلامي ايران همراه با دكتر محمد جواد باهنر نخست وزير، بر اثر انفجار بمبي كه در ساختمان نخست وزيري كارگذارده شده بود، به شهادت رسيدند.
اين حادثه از جمله حوادث تروريستي سال 1360 بود كه سازمان مجاهدين خلق (منافقين) عليه مردم و مسئولان كشور مرتكب شدند. حادثه هشتم شهريور دو ماه پس از حادثه هفتم تير كه در آن دكتر سيد محمد حسين بهشتي رئيس ديوانعالي كشور همراه با 72 نفر از مسئولان خدمتگزار جمهوري اسلامي ايران در دفتر مركزي حزب جمهوري اسلامي به شهادت رسيد به وقوع پيوست.
هشتم شهريور در تقويم رسمي جمهوري اسلامي ايران روز مبارزه با تروريسم نام گرفته است و هرساله يادآور حادثه اي غم انگيز در تاريخ ايرانيان است.
سالروز انفجار دفتر نخست وزيري به دست منافقان و شهادت مظلومانه شهيدان رجايي و باهنر در سال ۱۳۶۰ و هم چنين قرار داشتن در هفته دولت بهانه اي شد براي مروري دوباره بر شخصيت شهيدان رجايي و باهنر، شايد كه بيشتر و بهتر بتوانيم روش و منش آن شيفتگان خدمت و شيدائيان شهادت را باز شناسيم و زنده نگه داريم.
شهيدان رجايي و شهيد باهنر هر دو در سال ۱۳۱۲ متولد شدند، يكي در كرمان و يكي در قزوين. هر دو از دهه چهل وارد مبارزات سياسي شدند. مرحوم شهيد رجايي با ورود به گروه هاي مسلح دهه چهل، در متن مبارازت جدي عليه رژيم شاه قرار داشت و سال ها در زندان رژيم منحط پهلوي زير شديدترين شكنجه هاي قرون وسطايي قرار داشت كه در سال ۱۳۵۷ در اثر مبارزات مردم از زندان آزاد شد و به دامن پر مهر ملت بازگشت. در سال ۱۳۵۸ موفق شد به عنوان نماينده مردم تهران به مجلس راه يابد و در سال ۱۳۵۹ به عنوان اولين نخست وزير جمهوري اسلامي انتخاب شد و پس از عزل بني صدر، از جانب مردم به مقام رياست جمهوري رسيد.
شهيد باهنر هم در سال ۱۳۳۵ وارد دانشگاه شد و در سال ۱۳۳۷ دكتراي الهيات خود را اخذ كرد و از سال ۱۳۴۱ در متن مبارزات اسلامي قرارگرفت و بارها طعم تلخ زندان و شكنجه را چشيد. روشنگري هاي او در مساجد تهران به ويژه مسجد جليلي، مسجد هدايت و مسجد جامع تهران زبانزد خاص و عام بود. در سال ۱۳۵۰ از سوي رژيم ممنوع المنبر شد و تا پيروزي انقلاب نقش مهمي در سازماندهي نيروهاي مسلمان ايفا كرد و از جانب شوراي روحانيت مؤتلفه مسوول آموزش معارف اسلامي بود.
پس از عزل بني صدر در ۳۱ خرداد ۱۳۶۰، مردم براي انتخاب رييس جمهور جديد آماده مي شدند. مجموعاً هفتاد و يك نفربراي انتخابات ثبت نام كردند كه شوراي نگهبان از بين آن ها صلاحيت چهار نفر يعني عباس شيباني ، علي اكبر پرورش ، حبيب اللّه عسكراولادي و محمدعلي رجايي را تأييد و در تاريخ يكشنبه ۲۱ تير ۱۳۶۰ رسماً اعلام كرد.
در سال ۱۳۵۷، پس از آزادي از زندان شهيد باهنر و شهيد بهشتي، به همراه برخي شخصيت هاي ديگر نسبت به تشكيل حزب جمهوري اسلامي اقدام نمودند و مرامنامه و اساسنامه آن را تهيه كردند و بدين وسيله تشكيلات حزب جمهوري اسلامي رسماً فعاليت خود را آغاز كرد. نقش شهيد باهنر در حزب بسيار تعيين كننده بود و در همه كارها با وي مشورت مي شد. پس از شهادت شهيد بهشتي در فاجعه خونين انفجار دفتر مركزي حزب در هفتم تير ماه سال ۶۰، شهيد باهنر به دبيركلي حزب جمهوري اسلامي انتخاب شد و اين مسووليت را تا زمان پذيرش پست نخست وزيري به عهده داشت.
دومين انتخابات رياست جمهوري در ۲ مرداد ۱۳۶۰ برگزار شد. شوراي نگهبان در تاريخ ۱۰ مرداد۱۳۶۰ صحت انتخابات را تأييد و اعلام كرد كه رجايي با اكثريت مطلق آراء اخذ شده ، به عنوان رييس جمهور انتخاب شده و اين انتخاب مورد تأييد آن شورا مي باشد. در همين روز وزارت كشور تأييديه شوراي نگهبان را به اطلاع امام خميني(ره ) رساند و روز ۱۱ مرداد ۱۳۶۰ همزمان با عيد فطر در حسينيه جماران ، امام خميني (ره ) حكم رياست جمهوري رجايي را تنفيذ كردند.
شهيد رجايي در۱۲ مرداد ۱۳۶۰ در جلسه علني مجلس شوراي اسلامي ، مراسم تحليف را به جا آورد و پس از آن درمجلس شوراي اسلامي دكتر محمد جواد باهنر را به سمت نخست وزير منصوب و به مجلس شوراي اسلامي معرفي كرد. شهيد رجايي مجموعا ۲۸ روز به عنوان رييس جمهور خدمت نمود و در ۸شهريور همان سال توسط منافقين به شهادت رسيد.
متاسفانه كابينه شهيد رجايي مدت زمان زيادي نتوانست به حيات خود ادامه دهد و در تاريخ هشتم شهريور سال ۱۳۶۰، منافقان، دفتر رياست جمهوري را منفجر كردند و در اين حادثه رييس جمهور و نخست وزير به شهادت رسيدند.
وقايع روز شهادت...
ساعت حدود 3 بعدازظهر روز هشتم شهريور بود. شوراي امنيت كشور امروز جلسه دارد. اين بالاترين مرجع تصميم گيري درباره مسائل امنيتي و سياسي كشور است. آن هم كشوري كه يك سال و نيم از انقلاب مردمي اش مي گذرد و هنوز نظام جديد استقرار كامل نيافته و با مشكلات زيادي دست و پنجه نرم مي كند. بخشي از سرزمينش در اشغال ارتش بيگانه است و در يك جنگ نابرابر گرفتار شده است.
اولين رئيس جمهورش به همراه مسعود رجوي سردسته مخالفين حكومت از كشور فرار كرده است. گروه رجوي از آن زمان وارد فاز نظامي عليه نظام شده و به ترور و انفجار روي آورده اند. هر روز حادثه اي در كشور پيش مي آيد. دو ماه پيش در يك انفجار سهمگين در دفتر حزب جمهوري چندين نفر از مسئولين درجه يك و مديران برجسته نظام از دست رفته اند. عملا نظام نوپا درگير جنگي داخلي شده است. درحالي كه يك سال است خاك كشورش مورد تجاوز ارتش تجاوزكار صدام قرارگرفته و بخش وسيعي از مرز كشور از قصر شيرين تا آبادان در اشغال آنها است.
جمعيت چند استان مرزي آواره شهرهاي ديگر شده اند. از هر كوي و برزني در شهرهاي ايران جواناني به سمت جبهه ها مي روند تا از وطنشان دفاع كنند. هر روز هم تعدادي از اين نيروها به خاك و خون مي غلتند. شوراي امنيت در اين شرايط ناامن و بحراني تشكيل جلسه داده تا درباره مهمترين مسائل كشور تصميم بگيرد.اعضاي شورا يك به يك وارد سالن مي شوند. قرار بود از امروز جلسه رسما زير نظر دكتر محمدجواد باهنر نخست وزير اداره شود. اما باهنر اين كار را به عهده رجايي گذاشت.
رجايي قسمت بالاي ميز و باهنر در كنار او سمت چپش نشسته، مسعود كشميري دبير جلسه سمت راست مقابل باهنر، تيمسار وحيد دستجردي كنار باهنر و بعد از او اخياني به جاي فرماندهي ژاندارمري كل نشسته، در كنار وي به ترتيب تيمسار كتيبه، سرورالديني معاون وزير كشور، خسرو تهراني از اطلاعات نخست وزيري، كلاهدوز قائم مقام سپاه يك طرف ميز بودند و طرف ديگر ميز تيمسار شرف خواه معاون نيروي زميني، سرهنگ وحيدي معاون هماهنگي ستاد مشترك، سرهنگ وصالي فرمانده عمليات نيروي زميني، و سرهنگ صفاپور فرمانده عمليات ستاد مشترك نشسته بودند.
مسعود كشميري دبير و منشي جلسه است. تمامي صورتجلسه ها را او مي نويسد. اعضاي جلسه را هم او دعوت و هماهنگ مي كند و ساير كارهاي دفتري شورا به عهده اوست. اين جلسه هم آمده، ضبط صوت بزرگش را هم آورده است كه مذاكرات را ضبط كند. آن را جلو رجايي و باهنر مي گذارد. كسي به فكرش نرسيد كه چرا او از ضبط به اين بزرگي استفاده مي كند. كشميري مورد اعتماد همه بود. سيري كه طي كرده بود تا به اين مقام رسيده بود جاي شك و شبهه اي باقي نمي گذاشت. به خصوص كه قيافه حق به جانبي داشت. از ريش محرابي و صورت سرخ و سفيدش روحانيت و نورانيت مي باريد.
تسبيح اش هم هميشه همراهش بود و براي خيلي كارها استخاره مي كرد. همه او را به تشرع مي شناختند. در جلسات دعاي كميل او يكي از دعاخوان ها بود و گاه پيش نماز هم مي ايستاد. كسي حدس نمي زد كه او از اعضاي گروه رجوي و نفوذي در عالي ترين مركز تصميم گيري يعني شوراي امنيت كشور باشد. به خصوص كه او مواضع تندي عليه آنها داشت و گويا پيشنهادهايي مثل بمباران ايستگاه راديويي مجاهد داده بود كه اعتماد اطرافيان به او دوچندان شده بود. او يكي دو ماه پس از پيروزي انقلاب كه اوضاع سازماني نيافته و همه جا به هم ريخته بود، از طرف دفتر نخست وزيري به ارتش معرفي شد تا حفاظت از اسناد و مدارك نيروي هوايي را بر عهده گيرد.
به اين ترتيب اسناد طبقه بندي شده نيروي هوايي در اختيار او قرار گرفت. تا همين اواخر در آنجا مشغول بود و بعد از مدتي آنجا را رها كرد و به شوراي امنيت منتقل شد. او چنان اعتماد همه را جلب كرده بود كه موقع تردد در نخست وزيري بازرسي بدني نمي شد و هرچه مي خواست مي برد و مي آورد. آن روز هم كسي متوجه نشد كه كشميري چگونه آن بمب ساعتي قوي را وارد ساختمان نخست وزيري كرد.
دقايقي از شروع جلسه گذشت. دستجردي گزارش وقايع مهم هفته گذشته را مي داد. از جمله كشته شدن سرگرد همتي در اثر تيراندازي يكي از محافظانش كه بحث بود كه اين تيراندازي عمدي يا سهوي بوده است. كنار سالن فلاسك چايي گذاشته بودند و هر كس چاي مي خواست خودش مي رفت و چاي مي ريخت. تردد اعضاي جلسه امري عادي بود و درميان اين بحث ها كسي نفهميد كه كشميري از جلسه بيرون رفته است.
ناگهان صدايي مهيب همراه با شعله هاي آتش و دود غليظ قهوه اي همه چيز را به هم ريخت. معلوم نبود چه اتفاقي افتاده است، هر كس دست و پايي سالم داشت به طرف در ورودي مي دويد. كارمندان داخل ساختمان سراسيمه اين سو و آن سو مي دويدند. همه ياد فاجعه هفتم تيرماه گذشته در دفتر حزب جمهوري افتادند و صحنه هاي دلخراش آنجا جلو چشمشان مي آمد. لحظاتي بعد كه دودها فروكش كرد معلوم شد كه چه اتفاقي افتاده است. كساني مجروح و تكه پاره شده بودند.
رجايي و باهنر كه بيش از همه در معرض بمب قرار داشتند بيشترين آسيب را ديده بودند و اجسادشان اصلا قابل شناسايي نبود. هر كس به فراخور دوري و نزديكي به آنان دچار سوختگي و جراحت شده بود. اما از بدن كشميري اثري نبود. حدس زده شد كه او در آتش سوخته و پودر شده است. فردا صبح كه شهيدان حادثه تشييع مي شدند او هم جزء شهداي اين بمب گذاري محسوب شد و روزنامه كيهان اين خبر را اعلام كرد. اما با كمال ناباوري روزهاي بعد معلوم شد كه او همان ساعت به فرودگاه رفته و از كشور خارج شده است.
با انفجار نخست وزيري جامعه جنگ زده، در ماتمي جديد فرو رفت، عالي ترين مديران كشور از دست رفته بودند. تهران تعطيل شد. مردم به خيابان ها ريخته و به عزاداري پرداختند. آنها با شعارهايشان انتقام گيري و مبارزه با تروريسم را از مسئولين تقاضا مي كردند. گفته شد بيش از يك ميليون نفر رجايي و باهنر را تشييع كردند.كسي يا گروهي اين حادثه را به عهده نگرفت ولي با فرار كشميري و نشانه هاي ديگر، همه اين فاجعه را كار دار و دسته رجوي دانستند.
رجايي از محروم ترين اقشار جامعه برخاسته بود. سال هاي نوجواني كه با مادرش از قزوين به تهران آمد از راه بساط دستفروشي روزگار مي گذراند كه همواره در معرض آسيب ماموران شهرداري قرار داشت. از اين همين رو بدون اينكه تظاهر كند به فكر محرومان بود و شرايط آنها را درك مي كرد. طرح شهيد رجايي براي تامين افراد سالخورده روستايي از جمله اقدامات وي بود كه ادامه يافت. او از نوادر كساني بود كه زندگي و خلقياتش پس از رسيدن به مقامات عاليه تغييري نكرد و همچنان بر ساده زيستن و ارزش هاي انساني تاكيد كرده و واقعا بدان ها پايبند ماند.
پيام امام خميني ره به مناسبت شهادت شهيدان رجايي و باهنر
امام خميني رحمه الله عليه به مناسبت شهادت شهيدان رجايي و باهنر فرمود: «ملتي كه قيام كرده است در مقابل همه قدرتهاي عالم، ملتي كه براي اسلام قيام كرده است، براي خدا قيام كرده است، براي پيشرفت احكام قيام كرده است، اين ملت را با ترور نميشود عقب راند؛...گرچه خود واقعه و خود اين افرادي كه شهيد شدهاند، در نظر همه ما عزيز و ارجمندند.آقاي رجايي و آقاي باهنر هر دو شهيدي هستند كه با هم در جبهه هاي نبرد با قدرتهاي فاسد هم جنگ و هم رزم بودند. مرحوم رجايي به من گفتند كه من بيست سال است كه با آقاي باهنر همراه بودم و خدا خواست كه با هم از اين دنيا به سوي او هجرت كنند.
منابع:
۱ _خاطرات سرهنگ محمد مهدي كتيبه، به كوشش محمدرضا سرابندي، مركز اسناد انقلاب اسلامي.
۲ _سجاد راعي گلوجه، زندگينامه سياسي شهيد رجايي، مركز اسناد انقلاب اسلامي
نظر شما